نویسنده (ها) : احمد تفضلی
- محمدحسن گنجی - بخش علوم - ابوالقاسم گرجی - اسعد شیخ الاسلامی
آخرین بروز رسانی : شنبه 21
دی 1398 تاریخچه مقاله
آب، مادهای مركب از هیدروژن
و اكسیژن با فرمول شیمیایی H۲O كه در شرایط عادی
مایع، و خالصِ آن بیبو و بیمزه، و اندكِ آن بیرنگ است،
ولی بسیارِ آن آبی به نظر میآید.
I. در طبیعت
پیدایش آب
پس از سرد شدنِ پوستۀ برونی
زمین در حدود ۴ میلیارد سال پیش و فراهم شدن امكان
تركیب هیدروژن و اكسیژن، در میان تودههای بخارِ
غلیظی كه همۀ كرۀ زمین را فراگرفته بود، بارانهای سیلآسا باریدن
گرفت و طی هزاران سال پستیهای پوستۀ زمین را
پر كرد و اقیانوسها را به وجود آورد. هزاران میلیون تُن املاح
محلول در این سیلابها موجبِ شوری و تلخی آب اقیانوسها
گردید و رسوبات حاصل از آنها زمینۀ چینخوردگیها
و فرایندهای كوهزایی بعدی را فراهم آورد.
مقدار آب در زمین
آب ۷۱٪ سطح زمین
را میپوشاند و حجم آن حدود ۵۰۰‘۱ میلیون
كم ۳ است (پنمن، 99). ۹۷٪ این مقدار آب شور اقیانوسها
و دریاها، و ۳٪ آن به اصطلاح آب شیرین است.
۳/۴ آبهای شیرین به صورت یخ و برف در یخچالهای
قطبی و كوهستانی انباشته شده است و ۱/۴ باقیمانده،
آبِ مورد استفادۀ موجودات زنده را تشكیل میدهد كه مقدار آن را بین
۱۱ تا ۱۲ میلیون كم ۳ برآورد كردهاند
(همو، 102). مجموع آبهای زیرزمینی نیز حدود ۸
میلیون كم ۳ برآورد شده است (كردوانی، ۲۳).
در جو نیز آب به صورت بخار و ابر و مه تا میزان ۴٪ وجود
دارد.
خواص فیزیكی آب
قدرتِ حلالیتِ آب بسیار
است. از اینرو در طبیعت هرگز به صورت خالص یافت نمیشود
و همواره مقداری مواد آلی و معدنی به صورت محلول با خود دارد.
نقطۀ انجماد آب خالص در فشار یك اتمسفر (صفر درجه) و نقطۀ تبخیر
آن در همان فشار (°۱۰۰ سانتیگراد) به عنوان مبدأ اندازهگیری
دما برگزیده شده است. تغییرات چگالی آب در اثر افزایش
و كاهشِ حرارت، حالتی استثنایی دارد: در دمای صفر درجه،
جرم حجمی آن برابر ۹۹۹۸ / ۰ گرم در سانتیمتر
مكعب است. در °۴ سانتیگراد به ماگزیموم خود یعنی یك
میرسد و از آن پس با افزایش دما، بار دیگر از جرم حجمی
آن كاسته میشود. انجماد آب نیز موجب كاهش جرم حجمی آن میشود
و یخ صفر درجه، جرم مخصوصی برابر ۹۱۶۷۴
/ ۰ دارد. از همینرو یخ بر روی آب میماند. به
هنگام كاهش دما، آب °۴ بر اثر جرم حجمی بیشتر به پایین
منتقل میشود و آب سردتر جای آن را میگیرد. از اینرو
انجماد آب همواره از سطح آغاز میشود و به این علت كه قابلیتِ
هدایتِ حرارتی یخ بسیار پایین است، انجماد هیچگاه
به اعماق آب نمیرسد و این برای جانوران آبزی بسیار
حیاتی است.
آب مهمترین عامل فرسایش
پوستۀ زمین و جابهجا كردن مواد آن است. این عمل بهوسیلۀ سیلابها
و رودها انجام میگیرد. مثلاً، رود میسیسیپی
هر روز در حدود یك میلیون تن مواد گوناگون به خلیج مكزیك
میریزد (فریمن، 217) و این عمل آب طی میلیونها
سال موجب بسیاری از دگرگونیهای پوستۀ زمین و
پیامدهای زیستی آن گردیده است و به كندی
همچنان پستیها و بلندیهای زمین را دگرگون میسازد
(پنمن، 104).
مآخذ
جداری عیوضی، جمشید،
جغرافیای آبها، دانشگاه تهران، ۱۳۵۹ش؛ كردوانی،
پرویز، منابع و مسائل آب در ایران، تهران، آگاه،
۱۳۶۳ش؛ كلر، رینر، «آبهای شیرین
جهان»، ترجمۀ سیاوش شایان، رشد آموزش جغرافیا، س ۱، شم
۲، ۱۳۶۴ش؛ مایر؛ نیز:
Freeman, O. W. & H. F. Raup,
Essentials of Geography, Mc Graw Hill co., New York, ۱۹۵۹; Penman, H. L., «the water cycle», Scientific
Amaeican, Vol. ۲۲۳, No. ۳, September ۱۹۷۰.
بخش علوم
II. در جهان اسلام
این بخش دارای این
مباحث است: ۱. تعریف و حدود جهان اسلام؛ ۲. شرایط جغرافیایی
جهان اسلام و انطباق آن بر مناطق خشك برّ قدیم؛ ۳. عوامل جغرافیایی
ایجاد مناطق خشك؛ ۴. مقدار و پراكندگی باران در جهان اسلام؛
۵. رودهای جهان اسلام؛ ۶. دریاچههای جهان اسلام؛
۷. سدهای جهان اسلام؛ ۸. منابع آب زیرزمینی
در جهان اسلام؛ ۹. آمار نمونههایی از باران جهان اسلام.
تعریف و حدود جهان اسلام
در تعریف كشور اسلامی میان
پژوهشگران وحدت نظر نیست. برخی از نویسندگان، كشورهایی
را كه بیش از ۷۵٪ جمعیت آنها را مسلمانان تشكیل
میدهند، كشور اسلامی دانستهاند و برخی جمعیتِ مسلمانِ بیش
از ۵۰٪ را مبنای اسلامی شناختن كشورها شمردهاند.
آنچه مسلم است، در حال حاضر حدود یك میلیارد مسلمان جهان از
سنگال در مغرب افریقا تا اندونزی در جنوب شرقی آسیا را
فرا گرفتهاند و دامنۀ این دین را از شمال به سیبری و از جنوب به
زنگبار در آفریقای شرقی كشاندهاند و آن را از یك سوی
نیمكرۀ شرقی جهان به سوی دیگر رساندهاند (عرفان، ۵).
اسلام در طول ۱۴ قرن، در
قارههای آسیا و آفریقا گسترش یافته و توسعۀ اوّلی
آن بجز در هند و مالزی و اندونزی، در مناطق خشك این دو قاره از
برّ قدیم بوده است. قسمتی از قارۀ آفریقا
كه میان مدیترانه در شمال و اقیانوس اطلس در مغرب و جنگلهای
استوایی در جنوب (حدود °۱۰ عرض شمالی) و دریای
سرخ در مشرق جای دارد، قلمرو مطلق اسلام بهشمار میرود. افزون بر این،
قسمتی از كرانههای شرقی این قاره یعنی
سواحلِ آفریقایی اقیانوسِ هند از حدود شاخ آفریقا
تا زنگبار نیز در قلمرو اسلام جای دارد.
حدود جغرافیایی قلمرو
اسلام در آسیا در شمال و جنوب، خطوط نامنظمی را تشكیل میدهد
كه با برشمردن چند واحد جغرافیایی و نیز واحدهای سیاسی
بهتر مشخص میگردد و اگر اندونزی و مالزی و بنگلادش را از
كشورهای اسلامی آسیا استثنا كنیم، قلمرو اسلام، آسیای
صغیر و كشورهای ساحلی مشرق مدیترانه و سرزمینهای
اردن و عراق و سراسر شبهجزیرۀ عربستان و فلات ایران (شامل ایران و افغانستان) و پاكستان و
جمهوریهای مسلماننشین اتحاد جماهیر شوروی (آذربایجان
یا ارّان در مغرب و تركمنستان و ازبكستان و تاجیكستان و بخشی از
قزاقستان) و تركستان چین (سین كیانگ) و بخشی از مغولستان
را دربر میگیرد.
شرایط جغرافیایی
جهان اسلام و انطباق آن بر مناطق خشك برّ قدیم
از نظر جغرافیایی،
گسترۀ اسلام در آفریقا و آسیا به صورتی كه توصیف شد،
به استثنای بنگلادش و مالزی و اندونزی، با آنچه جغرافیدانان
مناطق خشك بَرّ قدیم مینامند، انطباق دارد. به همین علت گفته
شده است كه میان دین اسلام و محیطِ جغرافیایی
گسترشِ آن پیوندی در كار است (دوپلانول، 443).
اصطلاح منطقۀ خشك یا
عناوینی مانند بیابان و صحرا كه گاهی به همان معنی
بهكار میرود، همواره گرمای سخت و باران كم و فقدانِ پوششِ گیاهی
غنی و مقتضیان طبیعی لازم برای یك زندگی
توأم با رفاه را به ذهن میآورد. خشكی را در این موارد به
صورتهای گوناگون تعریف كردهاند (جعفرپور، ۴۸)، ولی
یك مشخصۀ عمومی برای تعیین حدود مناطق خشك را میتوان
باران سالانۀ زیر ۲۵ سانتیمتر (بریتانیكا، ذیل
Deserts) و نیز عدم ثبات و تغییرپذیری
مقدار باران دانست كه میزان این تغییرپذیری
معمولاً با مقدار باران سالانه نسبت عكس دارد.
در نظامهای نوین، تعریف
خشكی براساس مفهوم «بیلان آب» پایهگذاری شده است و آن
رابطهای است كه در هر ناحیۀ معین، میان مقدار
باران سالانه از یكسو و تبخیر و تعرّق بالقوه و مصرف ذخیرۀ آب از
دیگر سوی وجود دارد. این رابطه میزان كمبود آب و درجات و
مراحل خشكی را نشان میدهد (گودی، ذیل Water Balance)
سرزمینهای آسیایی (به استثنای اندونزی
و مالزی و بنگلادش) و آفریقایی اسلامی، با هر ضابطه
كه در نظر گرفته شود، جزء مناطق خشك جهان بهشمار میآید. به دیگر
سخن، از مقایسۀ نقشۀ باران و مناطق خشك نیمكرۀ شمالی در بَرّ قدیم
با نقشۀ پراكندگی كشورهای اسلامی، بنابر تعریفی كه
در این مورد پذیرفتهایم (نسبت مسلمانان بیشتر از
۷۵٪)، به خوبی استنباط میشود كه همۀ
كشورهای اسلامی آفریقا و آسیا به استثنای اندونزی
و مالزی و بنگلادش در همین مناطق خشك و كمباران واقع شده است (نك :
نقشۀ ص ۷). این كشورها در روی زمین بخشی از فضای
میان °۱۰ و °۴۰ عرض شمالی را در بر میگیرد.
با اینكه خشكی و كمبارانی وجه مشترك سراسر این منطقه
است، میزان گرمای مناطق خشك با تفاوت عرض جغرافیایی
فرق میكند. صحراهای آفریقا، عربستان، سوریه، عراق و كویرهای
مركزی ایران مناطق خشكِ گرم، و بیابانهای تركستان چین
و آسیای میانه و مغولستان مناطق خشك سرد بهشمار میروند.
مقدار پراكندگی باران در جهان
اسلام
باران متوسط سالانۀ جهان اسلام به
استثنای اندونزی و مالزی و بنگلادش بین حداقلهایی
میان ۵ و ۱۰ سانتیمتر و حداكثرهایی میان
۷۰ و ۱۰۰ سانتیمتر قرار دارد (والن، 26).
خشكترین نواحی منطقۀ وسیع اسلامی آفریقا و آسیا در داخل بیابانها
و نقاط دور از دریا مانند نواحی مركزی صحرای آفریقا
و عربستان و كویرهای مركزی ایران و نیز نقاط مركزی
تركستان چین و آسیای میانه جای دارد كه در برخی
از آنها ممكن است سالها اثری از باران دیده نشود. پربارانترین
مناطق جهان اسلام (به استثنای اندونزی و مالزی و بنگلادش) در
آفریقا دامنههای شمالی كوههای اطلس در مراكش و الجزایر
و در آسیا دامنههای غربی جبال لبنان و كرانههای شرقی
مدیترانه و دامنههای شمالی مرتفعات شمالی تركیه كه
مشرف بر دریای سیاه است و بهویژه در نیمۀ شرقی
میان سامسون و طرابوزان، و دامنههای شمالی البرز مشرف بر دریای
خزر و سرانجام مرتفعات هندوكش و كوههای تیانشان و آلتایی
است كه در آنجا نزولات آسمانی بیشتر به صورت برف است. پراكندگی
و مقدار باران سالانه رابطۀ نزدیك با ارتفاع و وضع مرتفعات در برابر جریانات جوّی
دارد. در جاهایی كه امتداد رشتهكوهها بر امتداد وزش بادها عمود است،
دامنههای رو به بادِ مرتفعات، باران قابل توجهی دریافت میكند،
در حالی كه دامنههای پشت به باد (باد پناه) معمولاً از مقادیر
مشابه نزولات آسمانی محروم میماند.
مقادیر باران سالانه در جهان
اسلام در مسافتهای نسبتاً كوتاه ناگهان تغییر میكند.
مثلاً، در سوریه از ۷۰ تا ۱۰۰ سانتیمتر
در سواحل، به ۷ سانتیمتر در ۵۰ كم ساحل كاهش مییابد
(همانجا)، یا در عراق از ۱۴ سانتیمتر در بغداد در فاصلۀ كمتر
از ۱۰۰ كم در دامنههای غربی زاگرس به
۷۰ سانتیمتر میرسد و یا در البرز مقدار باران از
۱۰۰ تا ۱۵۰ سانتیمتر در دامنههای
شمالی به ۱۰ تا ۲۵ سانتیمتر در دامنههای
جنوبی تقلیل مییابد.
از نظر فصل ریزش باران به استثنای
اندونزی و مالزی و بنگلادش، در سراسر جهان اسلام زمستان فصل باران، و
حداكثرهای ماهانۀ باران بیشتر در ماههای سرد سال است. در برخی مناطق
ماههای پاییز و بهار هم ممكن است ماههای پرباران باشد.
مشخصۀ دیگر بارانهای جهان اسلام این است كه در مرتفعات
بالاتر از ۵۰۰،۲ تا ۰۰۰، ۳ متر
از سطح دریا، بیشتر نزولات آسمانی به صورت برف است، كه خود
عامل مهمی در مداومت زندگی گیاهی و حیوانی و
انسانی در ماههای خشك سال بهشمار میرود.
میانگین بارندگی در
جهان اسلام
در سراسر صحرای آفریقا كه
وسعت آن را از ۶ تا ۸ میلیون كم ۲ برآورد كردهاند
(دائرةالمعارف بزرگ شوروی، ذیل Sahara)، باران اندكی میبارد
چنانكه میزان متوسط باران این منطقۀ وسیع را
در حدود ۵ تا ۶ سانتیمتر در سال دانستهاند (كندرو،
۴۵). در حاشیۀ شمالی صحرا، باران منحصر به فصل زمستان، و نتیجۀ مستقیم
برخورد هستههای فشارِ كمِ مدیترانهای توأم با مرتفعات ساحلی
است و مقدار آن از مغرب به مشرق كاهش مییابد چنانكه از
۷۵ سانتیمتر در الجزایر به ۱۸ سانتیمتر
در اسكندریه میرسد. در حاشیۀ جنوبی
صحرا كه همجوار با ناحیۀ بارانهای موسمی آفریقاست، فصل ریزش باران
تابستان است و مقدار آن هم گاهی ممكن است بسیار باشد
(۵۰۰ تا ۶۰۰ میلیمتر در سال).
در صحرای آفریقا تغییرپذیری باران از سالی
به سال دیگر بسیار شدید است چنانكه در اورجلا[۱] (الجزایر)
در یك سال ۲۵ سانتیمتر باران باریده است و پس از
آن چندین سال پیاپی هیچ بارانی به ثبت نرسیده
است.
بارانهای صحرا بیشتر به
صورت رگبارهای سخت و كوتاهمدت است كه در فاصلۀ كوتاهی،
سیلابهای طغیانی و زیانبار پدید میآورد،
ولی در عین حال سبب دوام زندگی در واحهها و وادیها و
همچنین تا حدودی موجب احیای منابع آب زیرزمینی
در صحرا میگردد. در داخل صحرا نواحی كوهستانی از باران بیشتری
بهرهمند میشود چنانكه حُجار[۲] و ایر[۳] در سال حدود
۳۰ سانتیمتر باران و احیاناً برف دریافت میكند،
ولی این مقدار در مرتفعات تیبتسی[۴] در شمال چاد
كه در فاصلۀ دورتری از منابع باران شمالی قرار گرفته، بسی كمتر است
(همو، 46).
در شبهجزیرۀ عربستان مانند
صحرای آفریقا باران اندكی میبارد كه بیشتر محدود
به دامنههای لبۀ غربی فلات است و هر اندازه به سوی مشرق پیش رویم،
از میزان آن كاسته میشود (دوپلانول، Al، IV). تنها در جنوب غربی
شبهجزیره كه از بادهای موسمی تابستانی اقیانوسِ
هند برخوردار میشود، بارانهای پربركتی در دامنۀ كوهها
پدید میآید و از بركت همین بارانهاست كه مناظر جغرافیایی
حاشیۀ شبهجزیره به سبب مزارع سرسبز و آبادانی بیشتر با
قسمتهای صحرایی داخلی تفاوت بسیار دارد. در شمال
شبهجزیرۀ عربستان صحراهای عراق و سوریه، بهویژه آنچه در مشرق
مرتفعات لبنان قرار دارد، از نظر میزان باران در وضع بهتری است، ولی
با اینهمه، متوسط باران سال بیابانها از ۵ تا ۱۵
سانتیمتر تجاوز نمیكند. باران باریكهای از ساحل شرقی
مدیترانه كه میان دریا و مرتفعات بعلبك و لبنان جای دارد،
بیشتر از نواحی بیابانی شرقی كوهستانهاست و در
سراسر این باریكه حداكثرهای ۷۰ تا
۱۱۰ سانتیمتر به ثبت رسیده است.
كشور تركیه كه بخش شرقی آن
در شمال ناحیۀ ساحلی شرقی مدیترانه قرار گرفته، به علت وجود دریاهای
مدیترانه و اژه و سیاه كه از ۳ طرف آن را احاطه كرده است، از
كشورهای پرآب جهان اسلام محسوب میشود كه باران نواحی ساحلی
غربی و جنوبی آن از ۷۰ تا ۸۰ سانتیمتر
است و در ساحل شرقی دریای سیاه تا ۲۷۰
سانتیمتر میرسد. نزولات بخشهای داخلی آن كه اغلب به
صورت برف است، از ۳۰ تا ۵۰ سانتیمتر تفاوت میكند.
علاوه بر این، به علت مجاورت دریاها، ریزش باران آن، برخلاف دیگر
نواحی جهان اسلام در مناطق خشك آفریقا و آسیا منحصر به زمستان نیست.
پیشتر اشاره شد كه در كشورهای
اسلامی واقع در مناطق خشك آسیا و آفریقا، مقدار و پراكندگی
باران سالانه رابطۀ نزدیك با ارتفاع و وضع قرار داشتن مرتفعات در برابر جریانات
جوّی دارد.
فلات ایران (شامل كشورهای ایران
و افغانستان) مصداق این گفتار است، زیرا نقشۀ پراكندگی
و مقدار باران سالانۀ آن شباهت خیرهكنندهای به نقشۀ مرتفعات و
ناهمواریهای آن دارد. در این فلات وسیع، باران نواحی
كویری و پست داخلی كه از هر سوی با تودههای
كوهستانی در میان گرفته شده است، ممكن است از ۵ تا
۱۰ سانتیمتر تجاوز نكند در حالی كه تودههای
كوهستانی زاگرس در مغرب، و البرز در شمال ایران، از ۴۰ تا
۶۰ سانتیمتر به صورت باران یا برف دریافت میكند
و میزان باران و برف سالانۀ تودۀ هندوكش كه از منابع اصلی رطوبت در نواحی غربی و شمالی
و شمالِ غربی فلات فاصلۀ بیشتری دارد، به ۴۰ سانتیمتر میرسد.
پربارانترین نواحی ایران باریكۀ ساحلی
جنوب دریای خزر، میان آن دریا و دامنههای شمالی
رشتۀ البرز واقع است. در این باریكه پربارانترین ایستگاه
هواشناسی، بندر انزلی در گوشۀ جنوب غربی دریای
خزر است كه میانگین بارانه سالانۀ آن به
۱۸۰ سانتیمتر میرسد. از این نقطه هر اندازه
در طول ساحل به سوی مشرق پیش رویم، از مقدار باران كاسته میشود
چنانكه در گرگان (جنوب شرقی دریای خزر) میانگین
باران سال از ۶۳ سانتیمتر تجاوز نمیكند. در فلات ایران
بهویژه در كشور ایران بهطور كلی، مقدار باران از شمال به جنوب
و از مغرب به مشرق كاهش مییابد. در پاكستان با اینكه بخشهای
شمالی آن زیر تأثیر بارانهای موسمی تابستانی
شبهقارۀ هند است، در بیشتر نواحی جنوبی شرایط صحرایی
حكمفرماست. میزان باران سالانۀ دامنههای هیمالیا
و جلگههای كوهپایهای پاكستانِ شمالی از ۷۵
تا ۹۰ سانتیمتر است كه در حوالی لاهور و اسلامآباد به
۵۰ سانتیمتر كاهش مییابد و در نیمۀ جنوبی
و كاملاً بیابانی این كشور به ۱۰ سانتیمتر
(در حیدرآباد) میرسد.
در جمهوریهای مسلماننشین
اتحاد جماهیر شوروی در آسیای میانه یعنی
تركمنستان و ازبكستان و تاجیكستان بهطوركلی، شرایط اقلیمی
بیابانی حكمفرماست و مقدار باران سالانه میان ۵ تا
۱۰ سانتیمتر در نواحی وسیع و پست بیابانی
و از ۸۰ تا ۹۰ سانتیمتر در نواحی مرتفع كوهستانی
تفاوت میكند. در كوهستانها بیشتر نزولات آسمانی به صورت برف دیده
میشود كه آب شدن تدریجی آن در ماههای گرم تابستان سبب
مداومت جریانهای رودخانهای و رونق زندگی كشاورزی میگردد.
بنگلادش با وسعتی برابر با
۷۷۶،۱۴۲ كم ۲ سراسر جلگه ساحلی
گنگ و براهماپوترا را در شمال خلیج بنگال در بر میگیرد و از
کشورهای بسیار پرآب جهان اسلام است كه در سال بهطور متوسط
۲۴۰ سانتیمتر باران دریافت میكند. نوع
باران آن موسمی است و فصل ریزش آن منحصر به تابستان است. در شمال و
مشرق این كشور رشتهكوههای خاسی[۱] و آراكان به هم نزدیك
میشود و با ایجاد دیواری در برابر بادهای موسمی
جنوب غربی و معروف هندوستان، پربارانترین ناحیۀ كرۀ زمین
را پدید میآورد. در دامنۀ جنوبی رشتۀ خاسی
و درست در خارج مرز سیاسی بنگلادش، ولی مشرف بر زایدۀ شرقی
این كشور، پربارانترین نقطۀ جهان یعنی چراپونچی
قرار دارد كه در سال بهطور متوسط ۲۸۴‘۱ سانتیمتر
باران دریافت میكند (كندرو، 173). همۀ این
بارانها از طریق سرزمین هموار و پرجمعیتِ بنگلادش به دریا
راه مییابد. همین بارانها و آبهای فراوان رودهای
عظیم گنگ و براهماپوتراست كه نواحی پست و ساحلی بنگلادش را
همواره آماج تلفات جانی و خسارات مالی فراوان ناشی از سیلابها
میسازد.
اندونزی و مالزی دو كشور
پرجمعیت اسلامی، از لحاظ اقلیمی در شرایطی به
كلی متفاوت با بقیۀ جهان اسلام جای دارند و از نظر منابع آب به هیچوجه قابل مقایسه
با دیگر كشورهای اسلامی كه در مناطق خشك واقعند، نیستند.
اندونزی در بخشی از طوقۀ اِسْتِوایی زمین واقع است كه در سال در حدود ۳
متر و گاهی بیشتر باران دریافت میكند. در منطقۀ جغرافیایی
این ۲ كشور اسلامی كه میان °۱۰ عرض جنوبی
و°۱۰ عرض شمالی قرار گرفته است، هوای گرم و مرطوب استوایی
در طول سال به صورت تقریباً یكنواختی سرنوشتساز است و هر روز
سال در ساعات بعدازظهر بارانهای سیلآسا همراه با رعد و برق فراوان به
بار میآورد. در مرتفعات كوهستانی و رو به باد جزایر جاوه و
سوماترا و گینۀ نو، باران سالانه بهطور متوسط از ۴۵۰ سانتیمتر
تجاوز میكند و حتی نواحی نسبتاً كمباران ساحلی در سال
تا ۱۲۰ سانتیمتر باران دارد. در این قسمت از جهان
اسلام هیچ ماهی از سال نیست كه ۱۰ تا
۱۵ سانتیمتر كه برابر یا بیشتر از باران سالانۀ بخشهای
وسیعی از جهان اسلام است، نبارد (همو، 218).
رودهای جهان اسلام
در كشورهای اسلامی جهان (به
استثنای بنگلادش و مالزی و اندونزی)، به علت خشكی و كمبارانی،
رود دائمی و پرآب كمتر به چشم میخورد و اگر نیل و سند و فرات و
دجله را در شمار نیاوریم، میتوانیم بگوییم
كه بیشتر رودهای جهان اسلام دارای آب كم و جریانات فصلی
است و مقدار آب آنها بستگی مستقیم به نزولات آسمانی دارد. خاصیت
دیگر این قبیل رودها این است كه اغلب به دریاچهها
و باتلاقها و كویرها و حتی ریگزارهای داخلی میریزد
و تنها در موارد اندك است كه به دریای آزاد راه پیدا میكند.
با این همه، به سبب خشكی عمومی سرزمینهای اسلامی،
همین رودها از اهمیت ویژه برخوردار است و در طول تاریخ
نقش بسیار مهمی از نظر آبادی و تمركز جمعیت و تحول تمدن و
فرهنگ در نواحی مجاور خود داشته است.
در سراسر منطقۀ وسیع
صحرایی آفریقا به استثنای رود نیل، رود مهم و قابل
ذكری دیده نمیشود. در دامنههای شمالی كوههای
اطلس (مراكش و شمال الجزایر) كه باران بیشتری میبارد، به
علت كمعرض بودن جلگههای ساحلی، رودهای كوتاه و كوچكِ چندی
آبهای این دامنهها را به دریای مدیترانه میرساند.
از اینها كه بگذریم، تا حدود °۱۰ عرض شمالی كه
معمولاً حد جنوبی نفوذ اسلام در آفریقا فرض میشود، هیچ
نوع رودخانۀ دائمی در صحرای وسیع آفریقا نیست و اگر
بارانی ببارد، آب آن از طریق وادیها و مسیلهای خشك
به گودالهای داخلی منتقل میگردد. عمر این نوع جریانات
ممكن است از چند ساعت تا چند روز تجاوز نكند. آب آنها به سرعت از گودالها و كویرها
و بركههای داخلی تبخیر میگردد. از حدود ۸ میلیون
كم ۲ وسعت صحرای آفریقا آبهای سطحی ۷ میلیون
كم ۲ آن در حوضههای داخلی از میان میرود (دروهین،
11).
در حواشی جنوبی جهان اسلام
در آفریقا بارانهای استوایی، رودهای نسبتاً دائمی
پدید میآورد مانند رود سنگال كه قسمت عمدۀ آن مرز میان
این كشور و موریتانی را تشكیل میدهد و نیز
سرشاخههای رود عظیم نیجر كه نیمۀ جنوبی
كشور مالی را سیراب میسازد. در مشرق حوضۀ رود نیجر
و در نیمۀ جنوبی چاد، رودهای چندی از قبیل شاری[۲]،
یوب[۳] و لوگون[۴]، آبهای مناطق جنگلی جنوبی
را به دریاچۀ آب شیرین چاد میریزد. در حاشیۀ شرقی
صحرای بزرگ آفریقا طویلترین رود جهان یعنی
رود نیل را میبینیم كه به درازای تقریبی
۷۰۰‘۶ كم و در حوضهای به وسعت
۰۰۰‘۸۷۰‘۲ كم ۲ از مرتفعات و دریاچههای
شرقی آفریقا در حدود °۵ عرض جنوبی سرچشمۀ جنوبی)
و در اطراف °۳۱ عرض شمالی به دریای مدیترانه
میریزد و خود در طول ۱/۱۰ محیط زمین
جریان دارد. حوضۀ آبی این رود بخشهایی از كشورهای تانزانیا،
بوروندی، روآندا، كنیا، اوگاندا، اتیوپی و تمامی
وسعت سودان و مصر را دربر میگیرد، ولی در سودان و مصر است كه حیات
اقتصادی و وجود سیاسی این دو كشور بدان بستگی دارد.
به دیگر سخن، سودان و مصر هرچه دارند، از نیل دارند.
در شبهجزیرۀ پهناور
عربستان و بیابانهای اردن و سوریه كه در شمال آن جای
گرفتهاند، هیچ رود یا روخانهای كه درخور یادكردن باشد،
نیست. تنها باریكۀ آب دائمی این منطقۀ وسیع، رودخانۀ كوچك
و مشهور اردن است كه به بحرالمیت میریزد.
در میان كشورهای اسلامی
جهان (به استثنای بنگلادش و جنوب شرقی آسیا)، ترکیه پرآبترین
کشور بهشمار میرود و میانگین باران سالانۀ آن به
سبب موقعیت جغرافیایی و محاط بودن از ۳ سمت با دریا،
از دیگر نواحی اسلامی بیشتر است و به همین علت از
بیابانهای خشك و حوضههای آبریز داخلی وسیع
كه ویژگی جغرافیایی بیشترِ كشورهای
اسلامی است، در تركیه اثری دیده نمیشود. شبكۀ
رودخانهای تركیه نسبتاً به هم بافته و پیچیده است. سرچشمۀ بیشتر
رودخانهها قلل كوههایی است كه به موازات سواحل كشیده شده است.
درنتیجه، طول رودها كم، ولی آب آنها نسبتاً بسیار است و تنها در
موارد استثنایی رودهای داخلی رشتهكوهها را میبُرد
و پس از طی مسافتهای بیشتری به دریاهای
مجاور میریزد. خطِ مقسّم المیاهِ تركیه خطّالرأس كوههایی
است كه از حدود اسكندرون در گوشۀ شمال شرقی مدیترانه آغاز میشود و در امتداد شمال شرقی
به باطوم در جنوب شرقی دریای سیاه میپیوندد.
همۀ گذرگاههای آبهای سمت چپ این خط به استثنای چند
حوضۀ دریاچهای داخلی به دریاهای سیاه،
اژه و مدیترانه منتهی میشود در حالی كه آبهای سمت
راست این خط به استثنای حوضۀ داخلی دریاچۀ وان یا
از طریق سرشاخههای ارس به دریای خزر راه پیدا میكند
یا از راه سرشاخههای فرات و دجله به خلیج فارس میریزد.
مهمترین رود تركیه قزلایرماق است كه در مسیر پیچیده
و نامنظمی به طول ۳۵۵‘۱ كم (سالنامۀ
۱۹۸۳ تركیه، ۲۸) آبهای مركزی
این كشور را به دریای سیاه هدایت میكند. پس
از آن ساكاریا به طول ۸۲۴ كم (همان، ۲۸)
است كه آن هم مانند قزلایرماق از داخل كشور سرچشمه میگیرد و
به دریای سیاه میریزد.
یكی دیگر از رودهای
مهم كه از فلات آناتولی سرچشمه میگیرد، ارس است كه از دامنههای
كوههای بینگول در مشرق تركیه برمیخیزد و پس از
گذشتن از درههای تنگ وارد جلگۀ آرارات میشود و از دامنههای
این كوه، مرز میان ایران و شوروی را تا سرزمینهای
پست مغان تشكیل میدهد. طول ارس ۰۷۲‘۱ كم
است كه ۱۰۰ كم آخر آن در جلگۀ مغان جاری
است و در همانجاست كه به رود كورا ملحق میشود و از طریق همین
رود به دریای خزر میریزد. وسعت حوضۀ ارس
۰۰۰،۱۰۲ كم ۲ است (دایرةالمعارف
بزرگ شوروی، ذیل Araks). این رود سالانه ۶ / ۷ كم
۳ آب به دریای خزر میرساند و ۱۶ میلیون
تُن تهنشست به جا میگذارد. مهمترین شعبههای آن از خاك شوروی
احوریان، رازدان، ارپا و وُرتان، و از سمت ایران قطور و قرهسوست. سد
معروف ارس براساس موافقتنامۀ شوروی و ایران بر روی آن بنا شده است.
در میان شبهجزیرۀ
عربستان و صحرای سوریه از یكسو، و بخشهای غربی
فلات ایران در دیگر سوی، جلگۀ رسوبی و
پهناور بینالنهرین (كشور عراق) جای دارد كه با وجود خشكی
و كمبارانی ذاتی، به سبب آبهای وارداتی فراوانی كه
از طریق آن به سوی خلیج فارس روان است، از كشورهای نسبتاً
پرآب جهان اسلام بهشمار میآید و زندگی آن وابسته به ۲
رود بزرگ فرات و دجله است كه از خارج از مرزهای سیاسی این
كشور سرچشمه میگیرد.
رود فرات كه با طول
۰۶۵،۳ كم در حوضهای به مساحت
۰۰۰‘۶۷۳ كم ۲ (همان، ذیل Euphrates)
جریان دارد، از كوههای مركزی تركیه و در فاصلۀ بسیار
اندكی از سرچشمههای قزلایرماق برمیخیزد و
۹۷۱ كم از مسیر علیای آن در خاك تركیه
جای دارد (سالنامۀ ۱۹۸۳ تركیه، ۲۸) كه در این
بخش شاخههای چندی از چپ و راست بدان میپیوندد. این
رود سپس وارد سوریه میشود و با طی مسیری از شمال
غربی به جنوب شرقی، این كشور را به دو نیم نابرابر بخش میكند.
آنگاه آبهای بركتزای خود را وارد عراق میكند. رود فرات سراسر
طول كشور عراق را از شمال غربی به جنوب شرقی در مینوردد و این
كشور را به دو نیم تقریباً مساوی و همشكل تقسیم میكند
و سرانجام در قُرنه به دجله میپیوندد و با تشكیل اروندرود (شطالعرب)
به خلیجفارس میریزد. فرات از رودهای پرآب جهان است كه
امروز از آب آن، از سرچشمه تا مصب، در كار آبیاری و تولید نیرو
و جز آن استفاده میشود. با اینهمه، میزان تخلیۀ آن را
تا ۵۰۰،۲ مـ۳ در ثانیه برآورد كردهاند.
طول دجله
(۹۰۰‘۱ كم ) و وسعت حوضۀ آن
(۰۰۰‘۳۷۵ كم ۲: دایرةالمعارف
بزرگ شوروی، ذیل Tigris) بسی كمتر از فرات است. این رود از
دامنههای توروس شرقی در تركیه سرچشمه میگیرد و پس
از دریافت شاخههای چندی در شمال موصل وارد خاك عراق میشود
و طول این كشور را در مسیری تقریباً به موازات فرات تا
محل برخورد ۲ رود طی میكند. برخلاف فرات كه در خاك عراق شاخۀ قابل
ذكری بدان نمیپیوندد، رود دجله چندین شاخه از سمت مشرق
دریافت میكند كه مهمترین آنها عبارت است از زاب صغیر،
زاب كبیر، دیاله و كرخه كه همۀ آنها از دامنههای غربی
كوههای زاگرس برمیخیزد و بخش مهمی از آب حوضههای
غرب ایران را به عراق صادر میكند. زندگی و اعتبار كنونی
عراق همانند سودان و مصر كه به نیل وابسته است، به رودهای فرات و دجله
بستگی نزدیك دارد و درنتیجۀ وجود همین
رودها بوده است كه نه تنها تمدنهای بابل و كلده در زمانهای گذشته بلكه
مراكز بزرگ تمدن و فرهنگ اسلامی در دورانهای مختلف در این سرزمین
پدید آمده است.
فلات ایران تقریباً در مركز
منطقۀ خشك بَرّ قدیم جای دارد و فاصلۀ آن از بیابانهای
استپی آسیای میانه كه دارای زمستان سرد است، با
فاصلۀ آن از صحراهای خشك و گرم عربستان و آفریقا یكسان است
(اهلرز، ۳۳). در این فلات پهناور كه ایران و افغانستان را
دربر گرفته، از رودخانههای پرآب دائمی و قابل مقایسه با نیل
و فرات و دجله اثری نیست. رودهای دائمی فلات ایران
بیشتر در باریكههای حاشیهای جای دارد و
آنچه در نقشههای جغرافیایی مخصوصاً در داخل فلات به صورت
رودخانه نشان داده میشود، معمولاً مسیلهای خشكی است كه
در سال چند روز و یا حداكثر چند هفته دارای آب است و اغلب به كویرها
یا نمكزارها و شورهزارهای داخلی میپیوندد و آب
خود را از دست میدهد. در این فلات ۳ حوضۀ آبی به
این شرح تشخیص داده شده است:
الف ـ حوضۀ آبگیر
دریای خزر
وسعت این حوضه
۰۰۰‘۱۹۰ كم ۲ است (همو،
۱۵۰). از مشخصات بیشتر رودخانههایی كه به
دریای خزر میریزند، كوتاهی طول و مستقیم
بودن مسیر و عمیق بودن مجرای آنها است. گفته شده است كه تعداد
رودخانههای بزرگ و كوچكی كه در سواحل ایران به دریای
خزر میریزد، به بیش از ۳۰۰‘۱ میرسد
(همانجا) كه سرچشمۀ بسیاری از آنها كوههای پربرف سبلان و طالش در مغرب، و
رشتههای شمالی البرز در جنوب، و كوههای شمالی خراسان در
مشرق آن دریاست. بیشتر این رودها به علت آب شدن برفهای
كوهستانی در ماههای بهار و بارانهای محلی در ماههای
پاییز در تمام سال آب دارد.
بزرگترین رودخانهای كه
تماماً در داخل مرزهای سیاسی ایران است و به دریای
خزر میریزد، سفیدرود است كه از دامنههای الوند سرچشمه میگیرد
و پس از قطع چندین رشتهكوه و دریافت ریزابههای متعدد كه
مهمترین آنها زنجان رود و شاهرود است در دلتایی به وسعت
۵۰۰‘۳ كم ۲ پخش میشود و از طریق دهها
مسیر به دریای خزر میپیوندد. طول آن
۸۰۰ كم و وسعت حوضۀ آن
۰۰۰‘۶۰ كم ۲ و میزان تخلیۀ آب آن
در پرآبترین ماههای سال یعنی اردیبهشت بیش
از ۴۰۰ مـ۳ در ثانیه است (همو،
۱۵۱).
همۀ رودهای
دیگری كه از دامنههای شمالی البرز برمیخیزد،
دارای طولی كم و حوضهای محدود و آبی كم است. از آب دو
رودخانۀ نسبتاً بلند اترك و گرگان كه از كوههای شمال خراسان برمیخیزد،
آنقدر بهرهبرداری میشود كه آب آنها در برخی از ماههای
سال اصلاً به دریا نمیرسد. در مغرب دریای خزر رود بزرگ
و مرزی ارس واقع است كه مرز میان ایران و شوروی است و بخشی
از آبهای نواحی شمالی آذربایجان را از طریق رودهای
ماكو و قُطور و كَلیبر و از همه مهمتر قرهسو به خود جلب میكند.
ب ـ حوضههای داخلی فلات ایران
در حدود ۲/۳ از وسعت ایران
(همو، ۷۰) و سراسر خاك افغانستان به استثنای بخش شرقی آن
كشور كه حوضۀ آبریز رود كابل را میسازد، جزء حوضههای داخلی
فلات ایران بهشمار میآید و همۀ جریانهای
سطحی خود را در داخل فلات از دست میدهد. در این منطقۀ
پهناور از فلات ایران، شمار بسیاری حوضههای مختلف در
ابعاد و اشكال گوناگون هست كه گاهی بهوسیلۀ مرتفعات مهم و
زمانی بهوسیلۀ تپههای كمارتفاع و سرزمینهای مرتفع از همدیگر
جدا شده است. از این گذشته، غالباً این حوضهها هریك به چندین
حوضۀ فرعی و كوچكتر تقسیم میشود كه هریك سیلابهای
فصلی و كمدوام را به خود جلب میكند و كویرها و بیابانهای
كوچك و بزرگ و احیاناً دریاچههای موقت و شورهزارها و نمكزارهایی
پدید میآورد. در این منطقۀ پهناور به علت
كمی باران سالانه، كمتر رودخانهای هست كه در سراسر سال آب كافی
برای رسیدن به سطح فرسایش خود داشته باشد. بیشتر رودخانهها
كه جنبۀ فصلی شدیدی دارد، به محض خروج از كوهستانها در بسترهای
آبرفتی خود فرو میرود و حتى به حوضههای انتهایی
هم نمیرسد (همو،۱۵۲).
از حوضههای متعدد بسته و داخل
فلات ایران، تنها شمار اندكی دارای دریاچۀ دائمی
است. در این میان مهمتر از همه حوضۀ ارومیه
است كه با وسعتی برابر با ۷۴۷‘۵۴ كم ۲
(همو، ۷۰) بخش عمدهای از فلات آذربایجان در شمال غربی
ایران را دربر میگیرد. در مركز و پستترین قسمت این
حوضه در ارتفاع ۲۷۵‘۱ متری از سطح دریا، دریاچۀ ارومیه
جای دارد كه رودخانههای كوچك و بزرگ چندی، كه میزان نمك
آنها متفاوت است، از همه سوی بدان رو میآورد.
در دو حوضۀ بسیار
پهناور داخلی ایران یعنی كویر نمك یا كویر
بزرگ به وسعت ۰۰۰‘۲۰۰ كم ۲ در شمال و
دشت لوت با وسعتی برابر ۰۰۰‘۱۳۰ كم
۲ در جنوب آن هیچ رودخانه یا دریاچۀ دائمی
به چشم نمیخورد و تنها باریكۀ آبی كه در كوهپایههای
غربی این سرزمینهای خشك، عامل مهم حیاتبخش بهشمار
میآید، زایندهرود است كه آب آن شهر مهم اصفهان و نواحی
صنعتی و كشاورزی اطراف آن را سیراب میسازد.
در مشرق فلات ایران، حوضۀ داخلی
و بستۀ پهناور دیگری هست كه قسمت عمدۀ افغانستان را
دربر میگیرد و آن حوضۀ هیرمند است كه آب آن از مرتفعات هندوكش برمیخیزد و پس
از عبور از بیابانهای خشك افغانستان، در سیستان وارد خاك ایران
میشود و دلتای حاصلخیز و پرنعمت خود را، كه زمانی مصر ایران
نامیده میشده، تشكیل میدهد. آب حیاتبخش هیرمند
در گذشته دریاچۀ آب شیرین بزرگی به وسعت ۰۰۰‘۴
كم ۲ به نام دریاچۀ هامون پدید میآورده كه مایۀ شكوفایی
اقتصادی منطقه از نظر كشاورزی و دامپروری بوده است، ولی
دخالتهای روزافزون در بخش بالای هیرمند كار را به جایی
رسانده كه گاهی نیاز ساكنان دلتا را به آب آشامیدنی نیز
تأمین نمیكند و تنها در سالهای پرباران استثنایی
است كه مازاد آب هیرمند به دریاچۀ هامون میرسد.
ج ـ حوضۀ آبریز
خلیج فارس
در حدود
۰۰۰‘۳۵۰ كم ۲ از مساحت ایران
آبهای سطحی خود را به خلیجفارس میرساند (اهلرز،
۱۵۰). حوضۀ آبریز خلیج فارس همۀ نیمۀ غربی و
جنوبی زاگرس را در استانهای غربی و جنوبی ایران
دربر میگیرد، ولی چنانكه پیشتر دربارۀ دجله
اشاره رفت، آبهای بخش شمالی این حوضۀ پهناور از طریق
رودهای زاب و دیاله و كرخه و دهها رود كوچك و بزرگ دیگر از مرز
غربی ایران خارج میشود و از طریق دجله به دریا میرسد.
مهمترین رود این حوضۀ
پهناور كارون است كه از كوهرنگ در مغرب اصفهان سرچشمه میگیرد و پس از
عبور از تنگهای پرپیچ و خم رشتههای موازی زاگرس و دریافت
شاخههایی مانند خِرْسان و دز و جز آن، وارد جلگۀ خوزستان میشود.
حوضۀ كارون در حدود ۰۰۰‘۶۰ كم ۲ است.
شاخههای كارون به اقتضای شرایط جغرافیایی،
هركدام در فصلی، آب بیشتری دارد و درنتیجه كارون كه با
۸۵۰ كم طول درازترین رود ایران بهشمار میآید،
در تمام سال پرآب است، و در فاصلۀ میان اهواز تا خرمشهر تنها رود قابل كشتیرانی ایران
است. مقدار آب كارون را در موسم پرآبی از ۷۰۰‘۱ تا
۰۰۰‘۲ مـ۳ در ثانیه برآورد كردهاند (همو،
۱۵۶).
در فاصلۀ میان
مصب كارون كه بخشی از آن از طریق بهمنشیر به خلیجفارس میریزد،
تا مرز پاكستان به علت كمی باران و شرایط جغرافیایی،
هر قدر از مغرب به مشرق پیش رویم، از اهمیت و اعتبار رودها
كاسته میشود و حتى رود مُند كه حوضهای برابر با سفیدرود و
كارون دارد (همو، ۱۵۷) دیده شده است كه در سیلابهای
استثنایی مقدار تخلیۀ آن برای مدت كوتاهی
تا ۰۰۰‘۲ مـ۳ در ثانیه رسیده، در مواقع
خشكی جریان آب آن به یك مـ۳ در ثانیه هم نمیرسد.
پس از مُند رودهای كوچك و بزرگ فراوانی به خلیجفارس میریزد
كه به علت كمی آب و بیثباتی جریان درخور یادآوری
نیست.
ناحیۀ پهناوری
با مساحت ۰۰۰‘۲۰۰‘۱ كم ۲ كه از
شمال به جمهوری قزاقستان، از شرق به متصرفات شرقی چین، از جنوب
به افغانستان و ایران و از غرب به دریای خزر محدود است آسیای
میانه خوانده میشود و شامل ۴ جمهوری شوروی
(تركمنستان، ازبكستان، تاجیكستان و قرقیزستان) است (دایرةالمعارف
بزرگ شوروی، ذیل Middle Asia). قسمت عمدۀ این
ناحیۀ پهناور را صحراها یا بیابانهای قرهقوم و قزلقوم تشكیل
میدهد كه از آنها گاهی به تركستان روس یا سرزمینهای
پست توران تعبیر میشود. در این ناحیۀ
پهناور، به علت دوری از اقیانوس و ارتفاع و شرایط دیگر
جغرافیایی كه به خشكی و كمبارانی میانجامد،
حوضههای داخلی و بسته و شورهزارها و دریاچههای نمكی
چندی هست كه سیلابهای نادر و شدید بیابانها را به
خود جذب میكند. مهمترین این حوضههای داخلی بعد
از حوضۀ عظیم دریای خزر، حوضۀ آرال است كه
تنها رودهای دائمی سراسر این منطقه یعنی آمودریا
و سیردریا بدان میانجامد. آمودریا یا جیحون
كه مهمترین رود منطقه است، از یخچالهای پامیر سرچشمه میگیرد
و پس از دریافت شاخههایی مانند پنج كه مرز افغانستان و شوروی
بهشمار میرود و وَخْش، وارد بیابانهای كمعارضه میشود
و در بستر پهنی كه از هر سوی آن آبراههای چندی برای
بهرهبرداری كشاورزی جدا میشود، جریان پیدا میكند
و سرانجام باقیماندۀ آبهای آن از دلتای پهناوری میگذرد و به آرال میریزد.
سیردریا یا سیحون از كوههای پربرف تیانشان
برمیخیزد و از لحاظ مقدار و عرض و عمیق كوچكتر از آمودریاست.
این رود درۀ معروف فرغانه را سیراب میسازد و همانند آمو به آرال میریزد
(شاباد، 364-367).
در جنوب و جنوب شرقی آسیای
میانه جمهوریهای تاجیكستان و قرقیزستان جای
دارد كه تماماً در منطقۀ كوهستانی تیانشان، آلای و پیشكوههای پامیر
واقع است و شبكههای آبی این دو جمهوری را بیشتر
سرشاخههای آمودریا و سیردریا تشكیل میدهد.
در میان فلات ایران و نواحی
شمال غربی فلات دكن كشور اسلامی پاكستان است كه در آن رود بزرگ سند
همان نقش اقتصادی و اجتماعی رود نیل را در مصر و سودان و رودهای
فرات و دجله را در عراق برعهده دارد. این رود از بلندیهای تبت
در ارتفاع ۳۰۰‘۵ متری سرچشمه میگیرد و
با شیب و جریان تندی از میان بلندیهای قره
قوروم و پس از آن از درههای تنگ خیبر شمال غربی، كه از نظر سوقالجیشی
بسیار مهم است، میگذرد و در اینجاست كه رود كابل كه حوضۀ آن
بخش شرقی افغانستان را تشكیل میدهد، بدان میپیوندد.
سپس سند وارد زمینهای هموار و جلگهای پنجاب میشود و بهتدریج
۵ آب یا ۵ رودخانۀ معروف (جِلُم، جِناب، اوی، بیاض، سوتْلِج) بدان میپیوندد.
سپس رود سند صحرای معروف تار در شمال غربی هندوستان را دور میزند
و دلتای عظیمی از شاخههای متعدد خود تشكیل میدهد
كه ۰۰۰‘۸ كم ۲ وسعت دارد و طول ضلع مقابل دریای
آن به ۲۰۰ كم میرسد و در این مسافت دراز است كه
آب سند به دریای عربستان میریزد. حوضۀ سند
۰۰۰‘۹۵۲ كم ۲ و طول آن
۱۶۰‘۳ كم است كه در سراسر حوضۀ جلگهای
آن سدها و بندهای متعدد برای آبیاری یا ایجاد
نیرو بر آن بستهاند. میانگین آب آن كه ۵۰ سال
متوالی در محل سد سَكْهور (سكور) اندازهگیری شده، بالغ بر
۴۰۰‘۴ مـ۳ در ثانیه به دست آمده است، ولی
در حال طغیان مقدار آب آن تا ۰۰۰‘۳۰
مـ۳ در ثانیه میرسد و مقدار متوسط تخلیۀ سالانۀ آن را
بالغ بر ۱۴۰ كم ۳ دانستهاند (بریتانیكا، ذیل
Sind و Pakistan) كه ۲ برابر آب رود نیل و ۳
برابر دجله و فرات با هم است. جلگۀ سند از جملۀ مراكز نخستین پیدایی تمدن بشری است و رود
سند دارای اهمیت تاریخی فراوان است.
در ۳ كشور اسلامی آسیا
كه در خارج از مناطق خشك جای گرفته است، یعنی بنگلادش و مالزی
و اندونزی، نه تنها كمبود آب وجود ندارد بلكه آنچه مسألهساز و جالب توجه
است، همانا فراوانی آب است كه همواره زیانهایی به بار میآورد.
كشور بنگلادش تماماً در جلگههای دلتایی ۲ رود عظیم
گنگ و براهماپوترا قرار دارد كه اولی پس از پیمودن
۴۹۰‘۲ كم در خاك هندوستان از مغرب و دومی پس از
گذر از درههای هیمالیا و طی مسافتی به درازای
۸۸۰‘۲ كم از شمال وارد این كشور میشود. این
۲ رود عظیم با آبهای فراوان خود در زمینهای پست و بیعارضۀ بنگلادش
پخش میشود و شبكۀ بههمبافتهای از راهآبها پدید میآورد كه در سراسر
سال پر از آب است و هرگز خشكی و كمآبی به خود نمیبیند.
هنگامی كه بارانهای موسمی در این سرزمین میبارد،
سیلابهای بارانی به آب رودها افزوده میشود و زیانهای
هنگفت مالی و جانی برای بنگلادش به بار میآورد. در مالزی
و اندونزی به علت بارانهای همیشگی كه بدان اشاره شد،
رودخانههای بسیاری وجود دارد، ولی شكل خاص جغرافیایی
و باریكی بیشتر جزایر و نواحی این دو كشور
موجب كوتاهی رودها شده است.
دریاچههای جهان اسلام
از آنچه دربارۀ میزان
باران و جریان رودخانههای جهان اسلام گفته شد، به آسانی میتوان
نتیجه گرفت كه در سراسر جهان اسلام شمارۀ دریاچههای
دائمی پهناور و پرآب نمیتواند بسیار باشد.
تعداد دریاچههای غیردائمی
جهان اسلام بسیار است كه از ویژگیهای آنها، كمی آب
و فصلی بودن است و همۀ آنها سرانجام به شورهزار یا كویر و نمكزار تبدیل میشوند
و این حالتی است كه از غرب آفریقا تا مركز آسیا در همۀ بیابانها
و صحراهای جهان اسلام حكمفرماست. از جمله در فصل زمستان در فلات ایران
صدها دریاچۀ كوچك و بزرگ میتوان دید كه در چالههای داخلی و
حوضههای آبی فرعی پدیدار میشود و با گرم شدن هوا
آب خود را به كلی از دست میدهد و به كویر مبدل میگردد.
در سراسر صحرای پهناور آفریقا
تنها یك حوضۀ آبریز داخلی هست كه در نواحی پستِ آن، دریاچۀ دائمی
به چشم میخورد و آن حوضۀ چاد و دریاچۀ چاد است كه در حاشیۀ جنوبی سرزمینهای اسلامی آفریقا جای
دارد. دریاچۀ چاد كه در مرز سیاسی ۴ كشور نیجر و چاد و نیجریه
و كامرون واقع شده، دارای وسعتی در حدود
۰۰۰‘۱۳ كم ۲ و عمقی متوسط در حدود یكمتر
است. این دریاچه بهوسیلۀ ۴ رود دائمی
كومادوگو[۱]، یوب، چاری (یا شاری) و لوگون تغذیه
میشود كه دوتای اخیر، از جنوب شرقی و جنوب دریاچه،
به دریاچه میرسد و از سرزمینهای پرباران استوایی
آفریقا سرچشمه میگیرد. آب دریاچۀ چاد به علت
آبهای دائمی فراوان آن، برخلاف انتظار شیرین مانده است و
از این لحاظ از اهمیت زیستی فراوانی برخوردار است
(بریتانیكا، ذیل Chad و Alrica).
در سراسر منطقۀ پهناوری
كه میان صحرای آفریقا و فلات ایران قرار گرفته، یعنی
در شبهجزیرۀ عربستان و بیابانهای شمالی آن در اردن و سوریه و
همچنین در عراق و سواحل شرقی مدیترانه، تنها دریاچۀ دائمی،
باریكۀ دراز و كمعرض بحرالمیت است كه در یك شكاف طبیعی
و میان ۲ گُسَل واقع شده است. طول آن ۸۰ و عرض آن حدود
۱۷ كم و وسعت آن ۰۴۹‘۱ كم ۲ و بیشینۀ ژرفای
آن ۴۰۰ متر است. سطح كنونی آب بحرالمیت كه در طول
روزگاران نوسانهای بسیاری به خود دیده،
۳۹۵ متر پایینتر از سطح دریاست و از اینرو،
پستترین نقطۀ حدفاصل میان پوستۀ زمین و جوّ مجاور آن است. املاح و شوری آب آن از
۳۰۰ در هزار تجاوز میكند.
در كشور تركیه به سبب ساختار ویژۀ زمینشناسی
و آب و باران بیشتری كه بدان اشاره شد، دریاچههای چندی
دیده میشود كه بیشتر دارای آب شیرین و اهمیت
زیستی فراوان است. مهمترین این دریاچهها بدین
شرح است: دریاچۀ وان در مشرق تركیه با وسعتی برابر
۷۱۳‘۳ كم ۲ كه بزرگترین دریاچۀ این
كشور است و آب آن شور و وسعت حوضۀ آن به ۰۰۰‘۱۲ كم ۲ میرسد؛
توزگُل با وسعتی برابر ۶۲۰‘۱ كم ۲ دومین
دریاچۀ تركیه است؛ دریاچههای آجیگُل؛ مانیاس؛
چلدر؛ آیانت و غیره.
جدول دریاچه های معتبر جهان
اسلام
در فلات ایران برعكس فلات آناتولی
شمارۀ دریاچههای دائمی بسیار اندك است، ولی در
شمال این فلات دریاچۀ عظیم خزر جای دارد كه با وسعتی برابر با
۰۰۰‘۳۷۱ كم ۲ به عنوان بزرگترین
دریاچۀ جهان از چنان عظمتی برخوردار است كه همیشه از آن به دریای
خزر (دریای مازندران، دریای قزوین، یا كاسپین)
تعبیر میشود. این دریا را از اینرو كه سواحل نیمۀ جنوبی
آن هممرز سرزمینهای اسلامی است، از دریاچههای
جهان اسلام دانستهاند كه از ۲ جهت اهمیت دارد: یكی اینكه
بسیاری از رویدادهای تاریخی اسلام در سرزمینهای
پیرامون آن انجام یافته و دیگر اینكه از نظر جغرافیایی
عامل سرنوشتسازی در تعیین شرایط اقلیمی و زیستی
و اقتصادی و اجتماعی سرزمینهای پیرامون آن بهشمار
میآید. از اینكه بگذریم، در سراسر فلات ایران
تنها یك دریاچۀ دائم درخور یاد كردن است و آن دریاچۀ ارومیه
است. این دریاچه با وسعتی برابر با
۰۰۰‘۵ كم ۲ در ارتفاع
۲۷۵‘۱ متری از دریای آزاد (اهلرز،
۱۵۳) و در نیمۀ غربی آذربایجان در
شمال غربی فلات ایران واقع شده است. آب این دریاچه از طریق
ذوب بهارۀ برفهایی كه در زمستان در كوهستانهای اطراف آن میبارد،
تأمین میشود و رودهای متعددی كه از همه سو به سمت دریاچه
سرازیر میشود، عامل این آبرسانی بهشمار میآید.
در فصل بهار ممكن است آب دریاچه كه میانگین ژرفای آن از
۶ متر در شمال تا ۱۵ متر در جنوب تجاوز نمیكند،
۹۰ تا ۱۰۰ سانتیمتر بالا بیاید
و بر سطح آن مقداری افزوده گردد، اما با گرم شدن هوا روز به روز از میزان
آبهای وارد به دریاچه كاسته و بر میزان تبخیر آب به شدت
افزوده میشود. همین امر باعث شده است كه دریاچۀ ارومیه
به صورت یكی از دریاچههای بسیار شور جهان با مقدار
نمكی به میزان ۳۰٪ (همو، ۱۵۵)
درآید كه امكان هر نوع حیات گیاهی و حیوانی
را در آن از میان میبرد.
آخرین دریاچۀ قابل
ذكر جهان اسلام دریاچۀ آرال در آسیای میانه است كه آبهای بخش شرقی
حوضۀ عظیم خزر ـ آرال در قارۀ آسیا را به خود اختصاص داده
است. این دریاچه كه وسعت آن در حدود
۰۰۰‘۶۴ كم ۲ و از این نظر چهارمین
دریاچۀ جهان است، در حوضۀ پهناور و كمارتفاعی واقع شده كه شیب آن از همه سوی به
سمت دریاچه است، ولی تقریباً همۀ آب آن به وسیلۀ
۲ رود بزرگ سیر دریا و آمودریا تأمین میشود.
این ۲ رود به موازات یكدیگر از جنوب شرقی به شمال
غربی جریان پیدا میكند. اولی در گوشۀ شمال
شرقی و دومی در گوشۀ جنوب غربی دریاچۀ آرال به این دریا میرسد
و در میان این ۲ رود است كه ماوراءالنهر یكی از
مراكز بسیار مهم تاریخی و فرهنگی جهان اسلام جای
دارد. حداكثر عمق آرال ۱۰۰ متر و شوری آب آن
۱۰ در هزار است كه آن را نتیجۀ اتصال این
دریاچه به دریای خزر در دورانهای اخیر زمینشناسی
دانستهاند.
در ۴ كشور دیگر اسلامی
آسیا یعنی، پاكستان، بنگلادش، مالزی و اندونزی، با
وجود باران فراوان دریاچۀ مهمی نیست و تنها در جزیرۀ سوماترا در
اندونزی چند دریاچۀ كوهستانی در مرتفعات به چشم میخورد.
سدهای جهان اسلام
بنابر شواهد باستانشناسی، دخالت
در جریان طبیعی آبها در جهان اسلام برای بالا آوردن سطح
آب و تسهیل آبیاری از روزگاری كه مردم این سرزمینها
پی به ارزش كشاورزی بردهاند، آغاز شده و آثار اینگونه دخالتها
در بینالنهرین و حاشیههای دجله و فرات از هزارههای
ششم پیش از میلاد به دست آمده است (ایرانیكا، ذیل
آبیاری). این دخالتها از طریق ایجاد بندها و سدهای
موقت یا پایدار و انحراف آب رودها به مسیرها و آبراههای
زراعی انجام میگرفته است. آثار بندها و سدهایی كه آب
رودخانههای دائمی را به زمینهای زراعتی منتقل میساخته
است، در درۀ نیل به هزارۀ پنجم و در درۀ سند در دوران تمدن موهنجودارو به هزارۀ سوم قم بازمیگردد.
احتمالاً مقارن همان زمانها، در آفریقا و بهویژه در حواشی شمالی
كه رودخانههای كوچك و مداومی وجود داشته است، استفادۀ زراعی
از آبها به همین صورت انجام میپذیرفته است. در فلات ایران
نیز در سكونتگاههای دائمی حواشی رودخانهها وضع مشابهی
در كار بوده است. از شواهد باستانشناسی كه بگذریم، ظاهراً قدیمترین
نوشته دربارۀ سد همان است كه در عهد عتیق دربارۀ بركههای
حضرت سلیمان آمده است. این بركهها در وادی تنگی در جنوب
بیتِ لحم جای داشته است و هدف از ایجاد آنها این بوده كه
آب باران در آنها جمع گردد و از قنات مخصوصی به اورشلیم جاری
شود. در این وادی ۳ بركه بوده كه هریك با دیواری
به كمالِ استحكام كه از اندرون ساروج كرده بودند، از دیگری جدا میگشته
و آب باران كه در بركۀ اول جمع میشده به بركۀ دوم و از آن به بركۀ سوم،
كه ۵۸۲ قدم طول و ۵۰ قدم عمق داشته، راه مییافته
است (قاموس كتاب مقدس، ذیل بركههای سلیمان).
در قرآن مجید هم ذكری از
عَرِم به میان آمده است (فَاَرْسَلْنا عَلَیهِمْ سَیْلَ
الْعَرِمِ: سبأ / ۳۴ / ۱۵). این، ظاهراً سدی
بوده كه بلقیس در میان ۲ كوه با سنگ و قیر ساخته بود، تا
آب باران در آن اندوخته شود. این سد دارای ۳ در بوده كه هریك
بالای دیگری جای داشته است و برای تنظیم جریان
آب از آنها استفاده میشده است (ابوالفتوح، ۴ /
۳۶۶).
به گفتۀ هرودت در هزارۀ اول قم
دولت هخامنشی در آسیای میانه كه دارای آب نسبتاً بیشتری
بوده، خود با پول و وسایل خویش به ساختمان سدها و بندها و تأسیسات
آبیاری پرداخته بوده و از مردم در ازای استفاده از آنها اجرت ویژهای
دریافت میكرده است (بارتولد، ۱ / ۶). پس از آنان، اشكانیان
اقداماتی دامنهدار در راه تأمین آب دائمی برای آبیاری
كردند و ساسانیان امر سدسازی و بندسازی را با استفاده از سنگ
تراشیده و ساروج و میخهای فولادی به عالیترین
حد رساندند (ایرانیكا، ذیل آبیاری). از جملۀ مهمترین
سدهایی كه در زمان ساسانیان ساخته شده، سد معروف شادُروان است
كه به فرمان شاپور پادشاه ساسانی و به دست اسیرانی كه پس از پیروزی
او بر والرین امپراتور روم (۲۶۰م) به چنگ آورده بود، بر
روی كارون بنیاد نهاده شد. دیگری سد بهمن است كه در زمان
ساسانیان بر روی رودخانۀ قرهآقاج در حدود ۸ كیلومتری غرب كاروانسرای
كَوار (یك كیلومتری راه شیراز به فیروزآباد) بنا
شده است (دایرةالمعارف فارسی، ذیل بند بهمن).
سدهای معتبر جهان اسلام
اظهار نظر دقیق دربارۀ وضع
آبیاری در همۀ سرزمینهایی كه بعدها در قلمرو جهان اسلام قرارگرفت، به
علت فقد منابع كافی، ممكن نیست، ولی منابع نسبتاً زیادی
در دست است كه وضع آبیاری در همین سرزمینها را در دورۀ اسلامی
روشن میسازد. مثلاً، اطلاعات ما دربارۀ حوضۀ آمودریا
از زمان فتوحات مسلمانان آغاز میگردد و از همین اطلاعات برمیآید
كه مسلمانان از ابتدا به امر آبیاری عنایت داشتهاند (بارتولد،
۱ / ۹۸).
دخالت در جریان طبیعی
رودها به منظور تنظیم جریان یا ذخیرهسازی آب در
دوران اسلامی پیشرفت سریع كرد. در سالهای اول این
دوران، فاتحان عرب آبشناسان آزمودۀ ایرانی را از سیستان به مكه بردند تا در اطراف آن شهر
مزارع كشاورزی به راه اندازند (گردیزی، ۲۳۱).
مسلمانان به هر سرزمینی كه میرفتند، در صورت مساعد بودن شرایط،
روشهای گوناگون آبیاری و سدبندی و استفاده از آب را به
آنجا میشناساندند (بریتانیكا، ذیل آبیاری[۱]).
درنتیجه در سراسر جهان پهناور اسلامی تأسیسات آبیاری
به صورتهای مختلف ازجمله سدسازی پدید آمد. از جملۀ مهمترین
سدهای این دوره بندامیر است كه در زمان عضدالدولۀ دیلمی
(۳۳۸-۳۷۳ق /
۹۴۹-۹۸۳م) بر روی رودخانۀ كُر
در فارس بنیاد شد و به گفتۀ بارتولد هیچیك از سدهای ماوراءالنهر با آن قابل مقایسه
نبود (ص ۱ / ۱۷). بندامیر كه به درازای
۱۰۶ متر بر روی كر ساخته شد، از همان زمان تاكنون مورد
بهرهبرداری بوده و سهم عمدهای در عمران و آبادی منطقۀ فارس
داشته است.
همراه با تحولات علمی و فنی
و اجتماعی یكی دو قرن اخیر، پیشرفتهایی
در توسعۀ منابع كشاورزی جهان اسلام پدید آمد. طبیعی بود
كه این پیشرفتها در وهلۀ اول در حوضۀ رودهای بزرگ دائمی كشورهای اسلامی جامۀ عمل
پوشید. همانسان كه ساختن سدها و بندهای موقت برای مقاصد كشاورزی
در درۀ نیل آغاز شد، ساختن سدهای نوین براساس محاسبات فنی
و اصول علمی و به دنبال آن ایجاد شبكههای گستردۀ آبیاری
هم نخستینبار در جهان اسلام در درۀ نیل به ظهور پیوست.
هدف اصلی در ایجاد این سدها تنظیم جریانات رود نیل
و جلوگیری از قحط و غلاهایی بود كه متعاقب كمبودهای
طغیان سالانه در آن كشور رخ مینمود. اولین سد در
۱۲۷۸ق / ۱۸۶۱م در رأس دلتای
نیل بسته شد. ۴۰ سال بعد در ۱۳۱۹ق /
۱۹۰۱م سد دیگری در همان محل برای تنظیم
آبیاری دلتای نیل ساخته شد.
اولین سد آسوان در
۱۳۱۶ق / ۱۸۹۸م تا
۱۳۲۰ق / ۱۹۰۲م در مصر علیا
ساخته شد، ولی مهمتر از آن سد نوین و بزرگ آسوان معروف به السدالعالی
است که در ۱۹۶۰م در فاصلۀ ۶ کیلومتری
جنوب سد قدیمی پایهگذاری گردید و تاریخ رسمی
پایان بنای آن را سال ۱۳۹۰ق /
۱۹۷۰م اعلام كردند. این سد به طول ۴ كم و
با ارتفاع ۱۱۰ متر بنا شده و دریاچهای به طول
۵۰۰ كم در جنوب شهر آسوان پدید آورده كه ظرفیت آن
۱۶۴ میلیارد مـ۳ (۱۶۴ كم
۳) است (دایرةالمعارف بزرگ شوروی، ذیل Aswan Dam).
سد آسوان بزرگترین و مهمترین نمونۀ مهار كردن جریان
طبیعی یك رودخانه به منظور تنظیم جریان و تأمین
آب در جهان محسوب میشود (هوپرت، ۵۷).
در تركیه در قرن حاضر سدهای
متعددی ساخته شده كه گرچه از نظر عظمت به پای سدهای نیل،
دجله و فرات نمیرسد، نقش اقتصادی مهمی از نظر توسعۀ زمینهای
كشاورزی و ایجاد نیروی برق در آن كشور دارد.
در سی چهل سال اخیر تلاشهای
جدی در ایران برای مهار كردن آبهای موجود و جلوگیری
از هدر رفتن آب انجام یافته و سدهای كوچك و بزرگ بسیاری
ساخته شده است كه مهمترین آنها عبارتند از سدّهای دز، سفیدرود،
امیركبیر، ارس و زایندهرود... .
ازجمله سدهای مهم فلات ایران
كه تأثیرات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی مهم داشته، سد
كَجَكی است كه در افغانستان بر روی رود هیرمند ساخته شده است، این
سد با ظرفیتی معادل ۳ میلیارد مـ۳، تأثیرات
عمیقی در آبادی بخشهای بیابانی افغانستان
دارد.
در پاكستان موضوع بهرهبرداری از
آبهای سند و شاخههای پنجگانۀ آن از سالها پیش مورد توجه
بوده و افزون بر آبراههای فراوان كه برای تنظیم جریان
رودها و آبرسانی به مزارع ساخته شده، شمار بسیاری سدهای
كوچك و بزرگ در فواصل مختلف بر روی رودها بسته شده كه مهمترین آنها
عبارتند از: سد سوكهور (سابقاً معروف به لوید)، سد غلام محمد، سد گودو، سد
مانگالا و سد تونسا. علاوه بر اینها، در حدود ۱۵ سد كوچك دیگر
در پاكستان احداث گردیده است (شریفیان، ۴۱؛ ولیان،
۶۳). در ۳ كشور بنگلادش، مالزی و اندونزی به علت
وجود رودهای عظیم در اولی و بارانهای مداوم در ۲
كشور اخیر، مسألۀ سدبندی برای اندوختن آب مطرح نیست و بیشتر
طرحهای كشاورزی در قالب ایجاد شبكههای آبیاری
و كانالهای آبرسانی اجرا میشود.
منابع آب زیرزمینی در
جهان اسلام
آبشناسان را عقیده بر این
است كه بهطور متوسط، در حدود ۲۵٪ آب بارانی كه در خشكیهای
جهان نزول میكند، به زمین فرو میرود. مقدار كمی از این
آب از راه ریشه و شاخ و برگ گیاهان به فضا برمیگردد و تبخیر
میشود، ولی بیشتر آن بر اثر نیروی ثقل به اعماق زمین
فرو میرود و گاهی از راه چشمهها به سطح زمین میرسد و
زمانی از راههای مختلف به دریاها و اقیانوسها میپیوندد
(دیكسن، 53).
همین بخش از بارانها است كه آبهای
زیرزمینی را پدید میآورد. مقدار آبهای زیرزمینی
جهان را بالغ بر ۸ میلیون كم ۳ یا
۶۲٪ كل آبهای جهان برآورد كردهاند (كردوانی،
۲۳) كه این مقدار ۵ / ۹۶٪ همۀ آبهای
شیرین را تشكیل میدهد (گودی، ذیل Ground Water).
كمّ و كیف آبهای زیرزمینی در مناطق مختلف جهان با
استفاده از اصول علوم چندی مانند زمینشناسی، ژئومورفولوژی،
آبشناسی، خاكشناسی، زمین فیزیك و هواشناسی
و دیگر دانشهای همانند تعیین میگردد (كلوك، 32)،
ولی آنچه از همۀ این دانشها در این زمینه مهمتر است، هواشناسی و
زمینشناسی است كه اولی مقدار آب موجود برای نفوذ به لایههای
پایین زمین و دومی مقتضیات جریان آب را در
اعماق زمین معین میسازد.
در مورد هر نوع آب زیرزمینی
۲ مسأله شایان توجه است: یكی اینكه آب زیرزمینی
موجود ممكن است طی هزاران سال گذشت زمان انباشته شده باشد؛ دیگر اینكه
مبدأ آن ممكن است در نواحی دور از محل وجود آن باشد. در مطالعات مربوط به
كمّ و كیف آبهای زیرزمینی كه همۀ
دانشهای مذكور در آن به كار گرفته شده، به اثبات رسیده است كه آب
باران كه در مرتفعات رشتهكوهها به زمین فرو میرود، ممكن است در همان
محل یا صدها كیلومتر دورتر از آن از راه خُلل و فُرج لایههای
سنگهای رسوبی و نفوذپذیر انتقال یابد و در برخورد به لایههای
غیرقابل نفوذ یا در گودترین نواحی محصور میان اینگونه
لایهها حبس شود و به صورت آب فسیل درآید. در سالهای اخیر
كه ایزوتوپهای رادیوآكتیو در مطالعۀ آبهای زیرزمینی
به كار گرفته شده، مسائل زیادی دربارۀ سمت و سرعت
حركت مولكولهای آب روشن شده است. ازجمله به اثبات رسیده است كه حركت آبهای
زیرزمینی بهویژه آبهای عمیق لزوماً ارتباطی
با حوزههای سطحی زمین ندارد (دروهین، 12).
آبهای زیرزمینی
را به دو نوع مشخص تقسیم كردهاند: آبهای كمعمق كه سطح فوقانی
آنها به سفرۀ آب، یعنی سطح آبهای آزاد در شكاف یا خلل و فرج
سنگهای اشباع شده (گودی، ذیل Water Table) منتهی میگردد و
كمی و بسیاری و نوسان سفرۀ آب به نفوذ
مستقیم آب باران محل ارتباط دارد. در صحرای بزرگ آفریقا اینگونه
آبهای زیرزمینی كمعمق به تفاوت از چند ۱۰
سانتیمتر تا چند متر زیر سطح خاك به دست میآید (حسن
عود، 235). نوع دوم آبهای عمیق است كه در اعماق پوستۀ زمین
جای دارد. مطالعات اخیر در جستوجوی منابع نفتی نشان داده
است كه مخازن آب نوع دوم تا اعماق
۰۰۰‘۳-۰۰۰‘۴ متری سطح زمین
وجود دارد (گودی، ذیل Ground Water).
كیفیت آبهای زیرزمینی
از لحاظ مناسبت آن برای شرب و استفادههای كشاورزی و صنعتی
بیشتر بستگی به شرایط زمینشناسی و نوع سنگهایی
دارد كه آب از آنها عبور میكند و یا در آنها گرد میآید.
كیفیت آبهای زیرزمینی عمیق صرفنظر از
ملاحظات شیمیایی معمولاً از آب شیرین قابل
استفاده برای مصارف خانگی تا آب شور كمفایده تفاوت میكند.
خشكی عمومی و كمآبی
در بیشتر كشورهای اسلامی آفریقا و آسیا اقتصاد آب
را همواره در سرلوحۀ مسائل اجتماعی قرار داده و استفادۀ صحیح از
منابع آب موجود از ایام بسیار قدیم نقش مهمی در تحول
روابط اجتماعی و فرهنگی این كشورها داشته است. در فلات ایران
كه باران و درنتیجه آب جاری سطحی كافی وجود نداشته،
ساكنان نواحی شمال غربی فلات ظاهراً در هزارۀ اول قبل از میلاد
به ارزش ساختمان قنات پی بردهاند (منرز، 34) كه خود یكی از
نخستین راههای بهرهبرداری از آبهای زیرزمینی
بهشمار میرود. با گذشت سالها، قنات و بهرهبرداری از آن در سراسر
فلات ایران متداول شده و از آنجا بهوسیلۀ مسلمانان قرون
اول اسلامی به سواحل شرقی مدیترانه و سراسر آفریقای
شمالی تحت نام فرافرا در لیبی و فگارا در الجزیره (حسن
عود، 235) و سپس به اسپانیا و از آنجا به آمریكا گسترش یافته
است. قنات به هرجا راه پیدا كرده، سكونت دائم و رونق كشاورزی و
دامپروری و عمران و آبادانی با خود به ارمغان آورده است. در شبهجزیرۀ
عربستان و خاورمیانه و آفریقا بهرهوری از آبهای زیرزمینی
از طریق چاه از زمانهای قدیم معمول بوده، ولی جز در مواردی
كه چاه خاصیت آرتزین و جریان دائمی داشته، جامعههای
وابسته به آب چاه كمتر توانستهاند با ساكنان اطراف قنات در مداومت سكونت و ایجاد
تمدن و فرهنگ رقابت كنند.
تحولات علمی و فنی یكی
دو قرن اخیر كه بهرهبرداری از آبهای زیرزمینی
را به مقیاس گسترده مقدور ساخته، در دهههای اخیر به بیشتر
كشورهای اسلامی راه پیدا كرده است و امروز كمتر كشوری از
این قبیل را مشاهده میكنیم كه در آن بهرهبرداری
از منابع آب زیرزمینی از طریق چاههای عمیق
نقش عمدۀ خود را در تغییر فاحش چهرۀ زمین و
پیریزی زندگیهای نوین به ظهور نرسانده باشد.
دربارۀ وسعت واقعی
منابع آب زیرزمینی در جهان اسلام، اطلاع صحیحی در
دست نیست، زیرا اشكال تحقیق علمی دربارۀ این
منابع و لزوم مشاركت متخصصان رشتههای مختلف علوم، انجام پژوهشهای علمی
را در برخی كشورها دشوار میسازد و نتیجۀ حاصل از
مطالعات انجامشده در ارتباط با طرحها و برنامههای اقتصادی و عمرانی
در دیگر كشورها هم كمتر به صورت منطقهای هماهنگ شده است.
آنچه مسلّم است و همۀ شواهد
روشن بر آن دلالت دارد، این است كه در بیشتر كشورهای اسلامی
آسیا و آفریقا كه از نعمت باران كافی و آبهای سطحی
برخوردار نیستند، منابع آب زیرزمینی سرشاری هست كه
در صورت بهرهبرداری صحیح، آیندۀ بسیار
درخشانی را نوید میدهد. در مراكش و الجزایر منابع آب زیرزمینی
در اغلب حوضههای داخلی فراوان است (دروهین، 21) و لایههای
سنگهای آهكی كامبرین موجود در كوههای آنتی اطلس است
كه عامل عمدۀ تأمین این منابع است (پیكارد، 166). در تونس سالهاست
كه نقشههای زمینشناسی و سنگشناسی به مقیاسهای
مطلوب فراهم شده و منابع زیادی از آب زیرزمینی را
مشخص ساخته است (دیكسی، 51). صحرای بزرگ آفریقا حوضههای
آب زیرزمینی فراوان دارد كه درنتیجۀ وجود لایههای
ضخیم ماسهسنگهای تریاسِ زیرین تشكیل شده
است. آب فراوان این حوضهها در بخشهایی از نواحی شمالی
صحرا به صورت آرتزین به سطح زمین رسیده و واحههای غنی
و نسبتاً پرجمعیتی ایجاد كرده است. در بخشهایی از
صحرا كه از منابع نفت آن بهرهبرداری میشود، آب چاههای آرتزین
است كه این بهرهبرداری را مقدور میسازد (دایرةالمعارف
بزرگ شوروی، ذیل Ground Water). در لیبی و همچنین
در مصر بیشتر از همه لایههای آهكی میوسن مایۀ ایجاد
منابع آب زیرزمینی است و از طریق همین لایههاست
كه مقادیری به آب نیل افزوده میشود یا به آبهای
مدیترانه میپیوندد (مریلیس، 42). به قرار معلوم،
در زیر رود نیل رودخانۀ زیرزمینی عظیمی به طول حدود
۹۰۰ كم هست كه از ۱۵۰ كیلومتری
جنوب لوكسور (الاقصر) تا ۱۳۰ كیلومتری شمال قاهره
با عرض متوسطی در حدود ۱۰ كم جریان دارد. این
رودخانه خلل و فرج لایههای ماسهسنگی به ضخامت
۱۰۰ تا ۳۰۰ متر را پر كرده و دارای ظرفیتی
بالغ بر ۰۰۰‘۵۰۰ میلیون
مـ۳ است كه جریان آن بسیار كند است و ۱۰۰ سال
طول میكشد كه آب از ابتدا به رأس دلتا برسد (دیكسن، 54).
در عربستان كه باران آن بسیار
اندك است، منابع ناچیز آب نیمۀ غربی شبهجزیره از
مرتفعات غربی سرچشمه میگیرد در حالی كه تصور میرود
منشأ مخازن زیرزمینی كه آب نواحی شمال شرقی و مشرق
جزیره و همچنین جزیرۀ بحرین را تأمین میكند،
بارانهایی باشد كه بر دامنههای زاگرس میبارد و از طریق
لایههای آهكی در عمق چند هزار پا و از زیر خلیجفارس
میگذرد و به آن نواحی میرسد (مریلیس، 42، 41).
در كرانههای شرقی مدیترانه
لایههای آهك ائوسن با قطری در حدود ۷۰۰ متر
آبهای دامنههای غربی جبل لبنان را به باریكههای
ساحلی منتقل میسازد به طوری كه در فلسطین چاههای
عمیقی حفر شده كه تا ۲۰۰ م ۳ در ساعت یا
یك میلیون گالن در شبانهروز آبدهی دارد. در زمینهایی
از همین نوع چشمههای طبیعی با ظرفیت
۰۰۰‘۱ تا ۰۰۰‘۱۲ مـ۳
در ساعت دیده میشود (پیكارد، 167).
دربارۀ كمّوكیف
آبهای زیرزمینی عراق اطلاعی در دست نیست، ولی
شرایط عمومی جغرافیایی و زمینشناسی بینالنهرین
از وجود منابع سرشار آب زیرزمینی گزارش میدهد. در بخشهای
كوهستانی شرقی و شمالی كه وضعیت جریان دجله و فرات
استفاده از آنها را محدود میسازد، بهرهبرداری از منابع آب زیرزمینی
كمعمق از طریق قنات امری عمومی در زندگی كشاورزی و
دامپروری ساكنان بهشمار میرود، اما در بخشهای هموار داخلی
وجود سدها و سیستمهای آبیاری، بهرهبرداری از منابع
زیرزمینی را كم و بیش منتفی میسازد.
تركیه همانگونه كه از نظر مقدار
باران پرآبترین كشور اسلامی در آسیا (به استثنای آسیای
جنوب شرقی) بهشمار میرود، از نظر منابع آب زیرزمینی
هم از بسیاری كشورهای اسلامی غنیتر است. بیشتر
زمینهای تركیه را چینخوردگیهای آلپی
پدید میآورد كه لایههای آهكی و قابل نفوذ متعلق
به ادوار مختلف زمینشناسی در آن دیده میشود، در حالی
كه در زیر این لایهها سنگهای سخت اولی و متبلور و
غیرقابل نفوذ واقع شده و در خلل و فرج رسوبات قابل نفوذ و روی لایههای
نفوذناپذیر زیرین است كه منابع آب زیرزمینی
فراوان در اعماق مختلف قرار گرفته است. مطالعات آبشناسی كه در
۰۰۰‘۵۰۰ كم ۲ از خاك تركیه
انجام گرفته، روشن ساخته است كه لایههای رسوبات آبدار در اعماق مختلف
قرار دارد كه هر قدر چاهها عمیقتر حفر شود، به منابع سرشارتری برخورد
میكند. در حوضهها و جلگههای داخلی كه میان رشتهكوهها
واقع شده و در تركیه شمار آنها بسیار است، چاههایی كه تا
اعماق ۱۰۰ تا ۲۰۰ متر حفر میشود، بیشتر
حالت آرتزینی دارد و آب با فشار طبیعی به سطح زمین
میرسد. دو مركز عمده و اصلی آبگیر داخلی عبارتند از
تزگولو[۱] و كنیا[۲] كه آب آنها از كوهستانهای آهكی
تورس غربی تأمین میشود. از همین كوهستانها محتملاً مقدار
زیادی آب نفوذی و زیرزمینی به حوضۀ آنتالیا
وارد میشود (گودرزینژاد، ۲۴).
مقدار باران سالانه نقاط نمونه در جهان
اسلام
(همۀ عرضهای
جغرافیایی شمالی و طولهای جغرافیایی
شرقی است مگر در مواردی که خلاف آن تصریح شده باشد)
در فلات ایران و مخصوصاً در بخش ایرانی
آن مطالعات دامنهداری دربارۀ كمّوكیف آبهای زیرزمینی با بهرهبرداری
از روشهای متداول علمی و فنی از سال
۱۳۴۱ش آغاز شده و هنوز ادامه دارد (كردوانی، ۲۱۷).
حاصل این مطالعات چندین ساله وجود منابع زیرزمینی
فراوانی را به ثبوت رسانده كه در سراسر ایران در دشتهای مركزی
میانكوهی و جلگههای پایكوهی و ساحلی گسترش یافته
است.
مقدار باران سالانه نقاط نمونه در جهان
اسلام
موجودی آب زیرزمینی
ایران را در حدود ۴۰ میلیارد مـ ۳ یا
برابر با ۱/۱۰ متوسط باران سالانه برآورد كردهاند (همو،
۲۳۰) كه به صورت زیر از آن بهرهبرداری میشود
(در همۀ موارد ارقام ساده و گرد شده است):
۱. از
۰۰۰‘۱۰ چشمۀ كوچك و بزرگ ۹ میلیارد
مـ ۳ یا ۲۸٪
۲. از
۰۰۰‘۲۰ قنات كوچك و بزرگ ۸ میلیارد
مـ ۳ یا ۲۵٪
۳. از
۰۰۰‘۱۰۷ چاه عمیق و غیر آن
۱۵ میلیارد مـ ۳ یا ۴۷٪
جمع ۳۲ میلیارد مـ ۳
۱۰۰٪
از كاوشهای انجام شده در بخش
افغانی فلات ایران اطلاع بسیاری در دست نیست. آنچه
مسلم است اینكه با مهار شدن آب هیرمند، بسیاری از زمینهای
كشاورزی قسمت سفلى و دلتایی رودخانه به علت نرسیدن آب از
میان رفته است (مریلیس، ۳۹).
مأخذ
آمریكانا؛ اسلام آنسیكلوپدیسی؛
اهلرز، اكارت، ایران، مبانی یك كشورشناسی جغرافیایی
(جغرافیای طبیعی)، ترجمۀ محمدتقی
رهنمایی، تهران، سحاب، ۱۳۶۵ش؛ ایرانیكا؛
بارتولد، و. و. آبیاری در تركستان، ترجمۀ كریم
كشاورز، دانشگاه تهران،۱۳۵۰ش؛ ابوالفتوح رازی، حسین
بن علی، تفسیر، قم، كتابخانۀ آیتالله مرعشی،
۱۴۰۴ق؛ بدیعی، ربیع، جغرافیای
مفصل ایران، تهران، اقبال، ۱۳۶۳ش، ج ۱؛ بریتانیكا؛
جعفرپور، ابراهیم، پژوهش اقلیمی در غرب ایران، مؤسسۀ جغرافیایی
دانشگاه تهران، ۱۳۵۶ش؛ دایرةالمعارف بزرگ شوروی؛
سازمان هواشناسی، سالنامه؛ سالنامۀ تركیه،
۱۹۸۳م؛ شریفیان، عبدالحسین، سرزمین
و مردم پاكستان، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ۱۳۴۹ش؛
عرفان، محمود، اطلس تاریخ اسلام، تهران، ابنسینا،
۱۳۳۳ش؛ قاموس كتاب مقدس، ذیل بركههای سلیمان؛
كردوانی، پرویز، منابع و مسائل آب در ایران، تهران، آگاه، ۱۳۶۳ش،
ج ۱؛ گردیزی، عبدالحی بن ضحاك، تاریخ، به كوشش
عبدالحی حبیبی، تهران، دنیای كتاب، ۱۳۶۳ش؛
گودرزینژاد، شاهپور، جغرافیای تركیه، تهران، سحاب، مركز
امار ایران، سالنامههای آماری؛ ولیان، عبدالعظیم،
پاكستان، تهران، زوار، ۱۳۳۹ش، نیز:
Awad, Hassan, «Ground Water and Human
Geography, ways of life in Desert Regions», Arid Zone Research Programme, ۱, Review of Research on Arid Zone Hydrology,
Unesco, Paris, ۱۹۵۳, P. ۲۳۵; Blair, Thomas A., Climatology, New York,
Prentice Hall. ۱۹۴۲; Clark, J. I., «Islamic
Population Demographic Transition», Journal of the Geographical Association,
vol. ۷۰, Part ۲, No. ۳۰۷, April ۱۹۸۵, p ۱۲۰; De Planhole, X., «The Geographical Setting», Cambridge History
of Islam, Cambridge, ۱۹۷۷, vol ۲ B, Dickson, B. T.,
«The challenge of the Arid Land Research and Development for the benefit of
Mankind», Future of the Arid Lands, Ed. Gilbert White, Washington D. C., ۱۹۵۶ Dixey, F., «Variability and Predictability of Water Supply», Ibid; Id.,
«Some Recent Studies in Ground Water Problems», Arid Zone Research Programme ۱, Review of Research on Arid Zone Hydrology,
Unesco, Paris, ۱۹۵۳; Drouhin, G., «The Problem
of water Resources in North Africa» «Arid Zone Programme, Proceedings of the
Ankara Symposium on Arid Zone Hydrology, Unesco, Paris; Fernea R., «Iraq.», The
Middle East, Ed. Alic, Taylor, Focus Series, ۱۹۷۲.; Fisher, W. B., The Middle East, Methuen,
London, ۱۹۵۰, P. ۲۸, ۳۰; Ganji, M. H., «A Geographical Approach to some Demographic
Features of the Muslem countries» Population Geography, Journal of the
Association of Population Geographers of India, vol. ۱, Nos. ۱
& ۲, Dec. ۱۹۸۴, P. ۱۲; Goudie A., The Encyclopedic Dictionary of Physical Geography,
London, Blackwell, ۱۹۸۵, (Under Ground water, Water
Balance, Water Table); Haupert, J. S., «The United Arab Pepublic, «The Middle
East, Ed. Alice Taylor, Focus Series, ۱۹۷۲, P. ۵۷; Kellog, Ch. E., «The Role of Science in Man's Struggle on Arid
Lands», «The Future of the Arid Lands, Ed. Gilbert White, Washington, D. C., ۱۹۵۶, P. ۳۲; Kendrew, W. G., The Climates of the Continents,
Oxford, Clarendon Press, ۱۹۵۳, PP. ۱۷۳, ۲۱۸; Manners, I. R., «The Desert
and the Sown», The Middle East, Ed. Alice Taylor, Focus Series ۱۹۷۲; Id., «Jordan», Ibid;
Melamid, Alexander, «Eastern Arabia, Kuwait & Bahrain», Ibid; merilis
Miller, Austin, Climatology, London; Merrylees, K. W. Index Islamicus, ۱۹۵۶-۶۰; Pearson, J., Index
Islamicus, ۱۹۵۶-۶۰, RCAT ۹۶ (۱۹۵۹) PP. ۳۹, ۴۰, ۴۱; Picard, L., «Outline of Ground water Geology»,
Arid Zone Research Programme, ۱,
Review of Research on Arid Zone Hydrology, Paris, Unesco, ۱۹۵۳; Shabad, Th., Geography of the U. S. S. R., New
York, Columbia University, ۱۹۶۱ Strahler,
Arthur W., Physical Geography, New York, ۱۹۶۵, (Under Climatic Tables); Tixeront, J., «Water
Resources in the Arid Regions», The Future of the Arid Lands, Ed., Gilbert
White, Am. Ass. for the Advancement of Science, Washington D. C. ۱۹۵۶; Wallen, C. C. &
Brichambaut, A Study of Agroclimatology in Semi Arid Zones of the Near East, W.
M. O. Geneva, ۱۹۶۲.
محمدحسن گنجی
III. در فقه اسلامی
در فقه شیعه
آب دو قسم است مطلق و مضاف. آب مطلق آبی
است كه بدون تقیید و اضافه (حتی اگر به صورت مضاف هم به كار
رود) بتوان به آن آب گفت، مانند آب دریا، آب چاه، آب چشمه و جز آن كه همۀ اینها
به صورت مطلق «آب»اند. آب مضاف آبی است كه بدون تقیید و اضافه
كردن آن به قیدی دیگر نتوان به آن آب گفت، مانند آب سیب و
آب هندوانه، و این خود سه قسم است: افشرۀ چیزها
(المُعْتَصَر من الاجسام) مانند آب سیب و آب انار؛ آمیخته با چیزها
(المُمْتَزَج بها) مانند شربت، دوغ و آب آمیخته به خاك و گِل بسیار؛
تبخیر شدۀ چیزها، مانند گلاب و دیگر عرقها چون عرق نعناع و جز آن.
آب مطلق خود دارای اقسامی
است: آبی كه از آسمان میبارد (باران)؛ آبی كه از زمین میجوشد
(نابع) اعم از آنكه در جای جوشش ثابت بماند (آب چاه و برخی چشمهها)، یا
روان گردد (آب جاری)، چه جریان آن طبیعی باشد مانند بیشتر
آبهای روان، چه مصنوعی مانند آب كاریزها؛ و آبی كه بیسرچشمۀ جوششی
در جایی گرد آمده باشد (آب راكد) چه اندك باشد (آب قلیل) چه بسیار
باشد (آب كثیر).
گرچه برخی از اقسام آب مطلق احكامی
مخصوص به خود دارند، ولی همۀ آنها در دو حكم مشتركند:
۱. همۀ اقسام آب مطلق
ذاتاً پاك (طاهر) و پاككنندۀ (مُطَهَّر) چیزهای آلوده به نَجساند (مُزیلِ خَبَث)؛
افزون بر این با آنها میتوان وضو گرفت یا غسل كرد یعنی
حَدَث اصغر یا اكبر (قَذرات و آلودگی معنوی) را با آنها از خود
دور ساخت (رافعیت حَدَث). پاكی و پاككنندگی آب مطلق مستفاد از
كتاب و سنت است: خداوند آب را طهور خوانده است (فرقان / ۲۵ /
۴۸)، احادیث بسیاری هم بر این معنی
دلالت دارد: خَلَقَ اللهُ الماءَ طَهوراً لاینَجِسُّهُ شیءٌ اِلاّ ما
... ؛ و دربارۀ دریا آمده: قَدُ سُئِلَ عَنِ اَلوُضوءِ بماءِ اَلبَحْرِ، فقال: هو
الطَّهورُ ماؤُه، الحِلُّ مِیتَتُهُ (حرّ عاملی، كتاب الطهارة، باب
۱: حدیث ۹، باب ۲: حدیث ۴). اما در معنی
طهور احتمالاتی دادهاند: الف ـ مرادفِ طاهر؛ ب ـ مبالغۀ طاهر
مانند صبور در برابر صابر، به استناد این دو احتمال، طهور تنها بر طهارت آب
دلالت دارد، البته با اختلاف از لحاظ مبالغه؛ ج ـ طهور به معنی مُطَهِّر
مانند غَسول، در این صورت طهور به دلالت مطابقه از مُطَهِّر بودن آب و به
دلالت التزام از طاهر بودن آن حكایت میكند؛ د ـ طهور به معنی
مابِه یتَطَهَّرُ مانند فَطور؛ در این صورت نیز مانند احتمال پیشین
به دلالت مطابقه و التزام، به مطهِّر بودن و طاهر بودن آب دلالت دارد؛ ه ـ طهور
به معنی طاهِر مُطهِّر، در این صورت به دلالت تضمّن بر هر دو حكم
دلالت میكند. علاوه بر اینها آیۀ شریفۀ «وَ یُنَزِّلُ
عَلَیكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَكُمْ بِهِ» (انفال /
۸ / ۱۱) مجال هیچگونه تأمل در مطهر بودن آب باقی
نمیگذارد (حكیم، ۱ / ۱۱۰،
۱۱۱).
۲. اگر یكی از اوصاف
سهگانۀ رنگ، بوی و مزۀ این آبها بر اثر برخورد با نجاست دگرگون شود نجس میشوند (یزدی،
۹).
آبهای جوشان مانند آب چاه و چشمه
حتى در صورتی كه مقدار آنها كمتر از كُر باشد به مجرد برخورد با نجس منفعل
نمیشوند (حكیم، ۱ / ۱۹۳-
۱۹۸). حكم آب باران نیز در حال بارش همین است (همو،
۱ / ۱۷۵).
آب راكد اگر به حد كُر رسیده باشد
بر اثر برخورد با نجس، نجس نمیشود مگر آنكه یكی از اوصاف سهگانۀ آن با
ملاقات با نجس دگرگون گردد. وزن آب كر ۲۰۰‘۱ رطل عراق
(۱۲ / ۳۹۳ كیلوگرم) و حجم آن ۴۳
وجب منهای ۱/۸ وجب (۸۷۵ / ۴۲ وجب
مكعب) است (یزدی، ۷)، یعنی مكعبی به اضلاع
۵ / ۳ وجب. آب راكد اگر به حد كر نرسیده باشد (آب قلیل)
به مجرد برخورد با نجس، نجس میشود، اما آب راكدِ نجس چه كُر باشد چه قلیل
به مجرد اتصال با كُرِ طاهر یا آب جاری یا یكی از
آبهای جوشان یا نزول باران بر آن پاك میگردد (همو،
۱۲).
آب مضاف اگر از اصل پاك باشد و با نجسی
هم برخورد نكرده باشد طاهر است، ولی به اجماع رافع حدث نیست (نمیتوان
با آن وضو گرفت یا غسل كرد) و بنابر قول قویتر، حتى در حال اضطرار نیز،
خبث (نجاست) را برطرف نمیسازد و اگر با نجس یا متنجِّس، هر قدر اندك
باشد، برخورد كند نجس میشود. مگر اینكه از بالا به سوی پایین
جریان یابد و نجاست در پایین با آن برخورد كند كه در این
صورت بخش بالایی آن متنجّس نمیگردد؛ مثلاً وقتی از
گلابدان بر دست نجس گلاب ریخته شود آنچه در گلابدان است نجس نمیشود،
حتى اگر با گلاب نجسی كه در دست كسی است متصل باشد (یزدی،
۸)، همچنین اگر آب مضاف با فشار با نجاست تماس یابد، حتى اگر
نجاست بالاتر از آب باشد نجس نمیشود، مانند فوران آب مضاف بر نجس (اصفهانی،
العروةالوثقى، ۸، حاشیه؛ حكیم، ۱۱۵). به هر
حال آب مضافِ نجس با پیوستن به آب كر یا جاری، و به قولی
با مزج با آن، به شرط آنكه آب كر یا جاری از اطلاق خارج نگردد، و در
هر حال آب مضاف هم به مطلق تبدیل گردد، پاك میشود و با آن میتوان
رفع حدث و ازالۀ خبث كرد (همدانی، ۵۷، یزدی، ۸).
مآخذ
اصفهانی، ابوالحسن (نك : یزدی،
عروةالوثقی)؛ حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، به كوشش عبدالرحیم
ربانی شیرازی، بیروت، داراحیاء التراث العربی،
۱۳۹۱ق؛ حكیم، محسن، مستمسك، بیروت، داراحیاء
التراث العربی، ۱۳۹۱ق؛ قرآن كریم؛ همدانی،
رضا، مصباح الفقیه، تهران، ۱۳۵۳ق، ج ۱،
طهارة؛ یزدی، محمدكاظم، العروةالوثقى، به كوشش ابوالقاسم اصفهانی
و محمد خامنهای تبریزی، نجف، المطبعةالمرتضویة،
۱۳۴۸ق.
ابوالقاسم گرجی
در فقه اهل سنت
آب در فقه اهل سنت برای پاكسازی
نجاست و رفع حَدَث اصغر (وضوء) و رفع حدث اكبر (غسل جنابت) است و دلیل آن
كتاب و سنت است. خداوند میفرماید: وَ ینَزِّلُ عَلَیكُمْ
مِنَ السَّمَاءِ ماءً لِیطَهَّرَكُمْ بِهِ (انفال / ۸ /
۱۱): خدا بر شما فرو میآورد از آسمان آب را تا شما را با آن
پاك سازد. باز میفرماید: وَ اَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ مَاءً
طَهُوراً (فرقان / ۲۵ / ۴۸): از آسمان آب پاككننده فرو فرستادیم.
پیغمبر(ص) فرموده: الماءُ لاینَجِّسُهُ شَیءٌ: هیچچیز
آب را نجس نمیكند و دربارۀ آب دریا فرموده: هُوَ الطَّهُورُ مَاؤهُ، الحِلّ مِیتَتُهُ:
آب دریا پاككننده است و مردار دریا حلال است (ابن رشد، ۱ /
۲۲-۲۳؛ ابن قدامه، المغنی، ۱ / ۸).
فقهای اهل سنت آب را به انواع گوناگون تقسیم كرده و برای هر یك
از نظر شرعی حكمی صادر كردهاند:
اول ـ آب مطلق، آب مطلق آبی را گویند
كه به اسم دیگری اضافه نشده باشد، برای مثال آب باقلا، آب گُل
(گلاب)، آب نخود، آب زعفران و امثال اینها كه نمیتوان بدون مضافالیه
از آنها نام برد، آب مطلق نیستند. هرگاه آب را به جایی نسبت دهیم
كه اگر آب را از آنجا خارج كنیم، بتوانیم به آن فقط عنوان آب بدهیم،
چنین آبی مشمول اصطلاح آب مطلق است، مانند آب چاه، آب دریا، آب
رودخانه. همچنین آبی كه بهوسیلۀ خاك متغیر
شده باشد، كه در این صورت آب از آن جدا میشود و عنوان آب مطلق پیدا
میكند (كاشانی، ۱۵؛ ابن قدامه، ۱ / ۷-
۸؛ دسوقی، ۱ / ۳۱؛ شربینی، ۱ /
۱۷- ۱۸؛ مرغینانی، ۸). آب مطلق دارای
احكامی است:
اولاً، طهارت با هر آب مطلقی كه
دارای صفات یاد شده باشد و در اصل خلقت با هر وصفی از قبیل
گرمی، سردی، گوارایی و شوری، از آسمان باریده
یا از زمین جوشیده باشد، مباح است. دلیل حكم اباحۀ آن،
نصوص یاد شده از كتاب و سنت است (ابن قدامه، ۱ / ۸؛ مرغینانی،
۸).
ثانیاً، پاك شدن چیزی
از نجاست به واسطۀ آبی حاصل میگردد كه با آن آب بتوان رفع حدث (وضو یا
غسل جنابت) كرد. این نظریۀ مالك، شافعی، محمد بن حسن شیبانی
(صاحبِ ابوحنیفه) و زُفَر از مجتهدان حنفی است. ابوحنیفه میگوید:
برطرف كردن نجاست با هر مایع پاكی كه بتواند از بین برندۀ عین
یا اثر نجاست باشد جایز است، مانند سركه و گلاب. از احمدبن حنبل همچنین
نظریهای روایت شده و دلیل آن این حدیث نبوی
است كه اِذا وَلَغَ الكَلْبُ فِی اِناءِ اَحَدِكُم فَلْیَغْسِلْهُ
سَبْعاً: اگر سگی دهانش را در ظرف یكی از شما وارد كرد، ۷
بار آن را بشویید. در اینجا غسل به صورت اطلاق گفته شده و مقید
بودن آن به آب، دلیل لازم دارد. وانگهی، گلاب یا سركه مایع
پاكی است كه برطرفكنندۀ نجاست است و از اینرو، مانند آب صلاحیت ازالۀ نجاست
را دارد، اما شیر و آش با اینكه مایع است، به اتفاق فقها برطرفكنندۀ نجاست
نیست (ابن قدامه، ۱ / ۹).
ثالثاً، حصول طهارت (وضو یا غسل
جنابت) منحصراً اختصاص به آب دارد و مایع دیگری جای آن را
نمیگیرد. این عقیدۀ مالك، شافعی،
احمدبن حنبل و ابویوسف (صاحب ابوحنیفه) است، اما ابوحنیفه گفته:
در صورت نبودن آب در سفر میتوان با شراب خرما (نبیذالتمر) كه جوشیده
شده باشد وضو گرفت (كاشانی، ۱۵-۱۷). به هر حال، در
مورد مایعات، اختلافی در میان علمای مذاهب اهل سنت در باب
حصول طهارت با آب نیست (ابن قدامه، ۱ / ۹-۱۰).
دوم ـ آب مضاف، اصطلاح «مضاف» را در فقه
مالكی و حنبلی میبینیم، ولی در فقه شافعی
و حنفی چنین اصطلاحی به كار نرفته و در برابر «آب مطلق» آب «مقید»
یا «غیرمطلق» بیان شده است (كاشانی، ۱۵؛ شربینی،
۱ / ۱۷). آب مضاف آبی را گویند كه كلمۀ دیگری
به كلمۀ آب افزوده شده باشد و بدون مضافالیه نتوان از آن نام برد. این
معنی از نظر فقهای اهل سنت سه وجه دارد: ۱. آبی كه از شیرۀ چیز
پاكی ماند گل و یا از ریشۀ درختی
كه دارای رطوبت است گرفته شود؛ ۲. آبی كه چیز پاكی
با آن آمیخته شود و نامش را تغییر دهد و بر اجزای آب غالب
گردد، مانند جوهر سیاه، سركه یا آش؛ ۳. آبی كه چیز
پاكی در آن پخته شود و آن را تغییر دهد، مانند آب باقلای
پخته (ابن قدامه، ۱ / ۱۱). این سهگونه آب كه یاد
شد به اتفاق مذاهب اهل سنت برای رفع حدث (وضو و غسل جنابت) كافی نیست.
دلیل فقها آن است كه طهارت جز با آب مطلق روا نیست و نمیتوان هیچكدام
از سهگونه آب یاد شده را به عنوان آب مطلق پذیرفت (شربینی،
۱ / ۱۷؛ ابن قدامه، ۱ / ۱۱).
به اتفاق مذاهب اهل سنت وضو گرفتن با این
۴ نوع آب كه به تعبیر فقها از انواع آب مضاف بهشمار آمده (ابن قدامه،
۱ / ۱۳)، مانعی ندارد: ۱. آبی كه به محل یا
به مقر آن نسبت داده شود، مانند آب رودخانه یا آب چاه؛ ۲. آب آمیخته
به چیزهایی كه احتراز از آنها در حال اختلاط دشوار یا غیرممكن
است، مانند خزه و گیاهانی كه در آب میروید و همچنین
برگ درختان كه در آب میافتد و گوگرد كه در مسیر آب قرار دارد و آب پس
از عبور از آن تغییر پیدا میكند. چنین آبی
به علت عدم امكان احتراز از اختلاط، از نظر فقها پاك و پاككننده است، اما اگر
عمداً چیزی در آب انداخته شود كه موجب تغییر آن گردد، چنین
آبی «متغیر» خوانده میشود (دسوقی، ۱ /
۳۴)؛ ۳. آب آمیخته با خاكی كه از جهت پاكی و
پاككنندگی با آب فرق نداشته باشد. پس اگر خاك پس از داخل شدن در آب، آن را
تغییر دهد، این تغییر صفت پاككنندگی را از
آب سلب نمیكند و اگر تركیب خاك با آب به صورت سفت و غلیظ درآید
به گونهای كه بر اعضای وضو جریان پیدا نكند، طهارت با آن
جایز نیست، زیرا آب در این حالت به شكل گِل درآمده است و
بر آن عنوان آب اطلاق نمیگردد، خواه این آمیزش از روی
عمد انجام گرفته شده باشد یا غیر عمد؛ ۴. آبی كه به علت
مجاورت با انواع روغن و یا چیزهای پاك جامد مانند عود و كافور و
عنبر تغییر پیدا كرده باشد، به شرط آنكه این چیزها
در آب مستهلك نشده و همۀ آب را فرا نگرفته باشند، عنوان آب مطلق را دارد، زیرا تغییر
به سبب مجاورت است نه مخالطت. همچنین است اگر بوی متعفّنی از
كنار آبی بگذرد؛ این مسأله مورد اتفاق همۀ مذاهب اهل سنت
است (ابن قدامه، ۱ / ۱۳؛ شربینی، ۱ /
۱۹؛ كاشانی، ۱۵؛ دسوقی، ۱ /
۳۲-۳۴).
سوم ـ آب آجن، آبی را گویند
كه بر اثر زیاد ماندن در جایی تغییر پیدا
كرده باشد. چنین آبی به منزلۀ آب مطلق است و اگر نجاستی
در آن نیفتاده باشد، وضو گرفتن با آن جایز است. اصطلاح «آجن» فقط در
كتب مالكیه به چشم میخورد و سایر مذاهب اهل سنت به عنوان «آب
مانده» از آن یاد میكنند (ابن قدامه، ۱ / ۱۴؛ شربینی،
۱ / ۱۹؛ دسوقی، ۱ / ۳۲).
چهارم ـ آب مُستعمَل، آبی را گویند
كه بهوسیلۀ آن رفع حدث (وضو یا غسل جنابت) شده باشد. اینگونه آب پاك
است، ولی پاككننده نیست به این معنی كه نه میتوان
با آن رفع حدث كرد و نه نجسی را پاك ساخت. این موضوع مورد تأیید
ابوحنیفه، شافعی، احمدبن حنبل و مالكبن انس است. اگر آب در جهت طهارت
مستحبی مانند تجدید وضو یا غسل برای نماز عیدین
و نماز جمعه استعمال شود، چون به منظور رفع حدث بهكار نرفته، عنوان آب مطلق را
دارد و همانند آبی است كه برای تبرید (خنك كردن) و یا تنظیف
بهكار رفته باشد (مالك، ۴؛ مرغینانی، ۹؛ شربینی،
۱ / ۲۰-۲۱؛ ابن قدامه، ۱ /
۱۵-۱۶، ۱۸، ۲۱، ۲۲).
پنجم ـ آب مُسخَّن، آبی را گویند
كه با آتشی كه از چیزهای پاك حاصل گردیده، گرم شده باشد.
وضو گرفتن با چنین آبی مكروه نیست مگر اینكه به حدی
داغ باشد كه به این علت نتوان آب را بر تمام اعضای لازم وضو ریخت.
اگر آب با چیز نجسی گرم شده باشد، حنابله آن را به سه قسم تقسیم
میكنند: ۱. آنكه تحقیقاً جزئی از اجزاء نجاست در آب نفوذ
كرده و در صورت كمبودن آب، آن را نجس كرده باشد؛ ۲. آنكه رسیدن چیزی
از نجاست به آب، متحقق نیست و ظرف آب هم از نفوذ چیزی در آن
محفوظ نیست. این آب بر اصل پاك بودن باقی است، ولی
استعمال آن مكروه است. شافعی میگوید: استعمال آن كراهت ندارد زیرا
اصل بر طهارت است؛ ۳. آنكه رسیدن چیزی از نجاست به آب
متحقق نیست، ولی ظرف آب از نفوذ چیزی در آن محفوظ است.
استعمال این نوع آب از نظر شافعی كراهت ندارد. بهطوركلی
استعمال آب مسخَّن از نظر امامان سهگانه مكروه است (ابن قدامه، ۱۶،
۱۷، ۱۸؛ شربینی،
۱ / ۱۹).
ششم ـ آب مُشمَّس، آبی را گویند
كه بهوسیلۀ حرارت خورشید گرم شده باشد. گرم كردن آب در ظروفی كه مادۀ كانی
مانند مس و آهن داشته باشد، از نظر مذهب شافعی مكروه است مگر در مناطق گرمسیر،
زیرا گزیر از آن ممكن نیست. حنابله استعمال آن را مكروه نمیدانند.
اصطلاح «آب مُشمَّس» در كتابهای فقهی مذاهب حنفی و مالكی
به چشم نمیخورد (شربینی، ۱ / ۱۹؛ ابن
قدامه، ۱ / ۱۷).
هفتم ـ آب مذاب، آبی كه بر اثر
ذوب شدن برف و یخ بهدست آید، به اتفاق همۀ مذاهب اهل سنت
پاككننده است. اگر كسی برف را روی عضوی از اعضای وضو
مرور دهد، گرچه آن عضو خیس شود، مشمول وضو نمیگردد، زیرا آنچه
واجب است شستوشوست و حداقل آن جریان آب روی عضو آدمی است. اگر
برفی كه روی عضو قرار میگیرد بهتدریج آب شود و روی
عضو جاری گردد، در این صورت مقصود از غسل حاصل میگردد (همو،
۱ / ۱۸؛ دسوقی، ۱ / ۳۲).
هشتم ـ آب قُلَّتَین، قلتین
كلمهای است مُثّنی كه مفرد آن قُلّه و مأخوذ از قِلالِ هَجَر (روستایی
نزدیك مدینه، دارای قلههای همسان و كمارتفاع) است. مبتنی
بر این حدیث است كه پیغمبر میفرماید: اِذا كانَ
المَاءُ قُلَّتَینِ بِقِلالِ هَجَر. مقدار آب قلتان ۵۰۰
رطل بغدادی است كه از نظر گنجایش، مكعبی است كه یك ذراع و
۱/۴ ذراع طول و عرض و عمق دارد. قلتین دارای احكامی
است كه اختلافاتی از نظر مذاهب اهل سنت به همراه دارد. اگر شخصی با نیت
رفع حدث، خود را در آبی كمتر از قلتین فرو كند، آب مستعمل میشود
و حدث او هم رفع نمیگردد، این نظر حنابله است. شافعیه و حنفیه
میگویند: در این حال آب مستعمل میگردد، ولی در
عوض، حدث با آن مرتفع میشود، زیرا رفع حدث آب را مستعمل ساخته است.
حنابله به حدیثی استناد كردهاند بدین مضمون «كسی كه جنب
است نباید خود را در آب راكد بشوید». اینان اضافه میكنند
كه نهی، مقتضی فساد مَنهیُّ عَنْه است (ابن قدامه، ۱ /
۲۲). آبی كه به میزان قلتین برسد، هرگاه نجاستی
در آن بیفتد كه هیچیك از اوصاف سهگانۀ (رنگ، بو، مزۀ) آب
را تغییر ندهد پاك و پاككننده است، اما اگر نجاست موجب تغییر
شود، گرچه آب زیاد باشد، نجس میشود. به عبارت دیگر آب كمتر از
قلتین به ملاقات نجس، نجس میشود با اینكه هیچ تغییری
در آن حاصل نشده باشد. بهطوركلی آنچه مورد اتفاق مذاهب اهل سنت است، آن است
كه هرگاه نجاستی در آب، كم یا زیاد، بیفتد به نحوی
كه رنگ، بو و یا مزۀ آن را تغییر دهد، آب نجس میگردد (مرغینانی،
۱۰؛ شربینی،۱ / ۲۵ـ۲۶؛
ابن قدامة، ۱ / ۲۲- ۲۸؛ ابن رشد، ۱ /
۲۳).
نهم ـ آب جاری، هرگاه نجاستی
در آب جاری بیفتد، مدام كه یكی از اوصاف سهگانۀ آن را
تغییر ندهد، آن آب پاك و پاككننده است. در مورد آب جاری اختلافی
میان فقها نیست و حكم آن، حكم آب قلّتین است (شربینی،
۱ / ۲۴-۲۵؛ مرغینانی، ۹).
دهم ـ آب چاه، اگر آب چاه تغییر
نكرده باشد، پاك و پاككننده است و اگر نجس شود با كشیدن آب چاه و جایگزین
كردن آن از طریق ریختن آب و یا جوشش آب از زمین، مجدداً
پاك و پاككننده میشود به شرط آنكه تغییر آن نیز از میان
برود. اگر دیوارۀ چاه نجس شود آیا باید آن را شست؟ در این خصوص ۲
نظر است: ۱. واجب است شسته شود، زیرا محل آن نجس است و امكان دارد آب
را آلوده كند؛ ۲. شستن آن به علت مشقت واجب نیست و مانند محل استنجاء
مَعْفُوٌّ عَنْه است. روایت دوم ارجح است. فقهای حنفی در مورد
چگونگی تطهیرِ آب چاه به نسبت انواع نجاساتی كه در آن میافتد
و همچنین مقدار آبی كه باید از چاه كشیده شود، اختلافنظر
دارند كه بالطبع بحث مفصلی به دنبال دارد (مرغینانی،
۱۱؛ ابن قدامه، ۱ / ۴۲؛ شربینی،
۱ / ۲۳).
تطهیر آب نجس
آب نجس دوگونه است: ۱. آب كمتر از
قلتین، این آب با ریختن آب پاك و یا جوشش آب از زمین
كه به میزان قلتین بر آن افزوده شود، تطهیر میشود، البته
در این صورت اگر آب متغیر شده باشد، باید تغییرش با
این دو قُلّه آب برطرف گردد، ولی اگر متغیر نشده باشد، به مجرد
افزوده شدن آب، تطهیر میگردد، زیرا آب قلتین جز با تغییر،
نجس نمیشود؛ ۲. آبی كه برابر قلتین و یا زائد بر
قلتین باشد، در اینجا ۲ حالت متصور است: یا این آب
با ملاقات نجاست متغیر نشده كه با افزوده شدن مقدار آبی در حد قلتین،
پاك و پاككننده میگردد، یا با آمیزش نجاست تغییر
پیدا كرده كه تغییر آن به یكی از این دو طریق
برطرف میشود: اول، اضافه كردن آب به میزان قلتین یا بیشتر
تا جایی كه تغییرش از میان برود؛ دوم، به حال خود
گذاشتنِ آب، تا با طولِ مكث، به خودی خود تغییرش برطرف شود (شربینی،
/ ۲۱؛ ابن قدامه، ۱ / ۳۵-۳۷).
مآخذ
ابن رشد، احمدبن محمد، بدایةالمجتهد
و نهایةالمقتصد، قاهره، المطبعةالاسلامیة،
۱۳۷۱ق؛ ابن قدامه، عبداللهبن احمد، المغنی، قاهره،
دارالمنار، ۱۳۶۷ق؛ همو، المقنع، مصر، المطبعةالسلفیة،
۱۳۷۴ق؛ ابن نجیم، زینالدین،
البحرالرائق فی شرح كنز الدقائق، مصر، المطبعةالعلمیة،
۱۳۱۰ق؛ دسوقی، عرفه، الحاشیة علی الشرح
الكبیر لابی البركات، قاهره، مطبعةالخیریة،
۱۳۲۴ق؛ شافعی، محمدبن ادریس، الام، قاهره،
المطبعةالامیریة الكبری، ۱۳۸۱ق، صص
۳-۷؛ شربینی، محمد، مغنی المحتاج الی معرفة
معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفى البابی الحلبی،
۱۳۵۲ق؛ كاشانی، ابوبكربن مسعود، بدائع الصنایع
فی ترتیب الشرائع، قاهره، شركةالمطبوعات العلمیة،
۱۳۲۷ق؛ مالكبن انس، المدونةالكبری، قاهره،
مطبعةالسعادة، ۱۳۲۳ق، صص ۴، ۲۷؛ مرغینانی،
علی بن ابیبكر، الهدایة فی شرح البدایة، مصر،
مطبعة محمدعلی، ۱۳۵۶ق، ۱ /
۴-۲۳.
اسعد شیخالاسلامی
IV. در فرهنگ ایران باستان
در ایران باستان آب مقدس بهشمار
میرفته و به عقیدۀ زردشتیان، پس از آتش، مقدسترین عنصر است. آب دومین
آفریده از آفریدگان هفتگانهای است كه اورمزد خلق كرده (بندهش،
فصل اول، بند ۵۴، فصل اول الف، بند ۴ و ۷) و آفرینش
آن پس از آسمان و در مدت ۵۰ روز (از روز چهل و ششم پس از اعتدال بهاری)
انجام گرفته است كه در پایان آن ۵ روز گاهنبار دوم قرار دارد (بندهش،
فصل اول الف، بند ۱۷). در همهجا در زیرزمین آب قرار دارد
(بندهش، فصل اول، بند ۱۷، فصل اول الف، بند ۱۰). نگاهبانی
آبها برعهدۀ خرداد امشاسپند است (بندهش، فصل سوم، بند ۱۸). بنابر عقیدهای،
همۀ خلقت در اصل به صورت قطرۀ آبی بود و بنابر نظر دیگری، اصل همۀ آفریدگان
از آب بود بجز تخمۀ مردمان و چارپایان مفید كه از آتش است (بندهش، فصل اول الف،
بند ۳). به تصور ایرانیان باستان، دریای بزرگی
به نام فراخكرد در كنار كوه البرز بر روی زمین هست كه یكسوم زمین
را فرا گرفته است و همۀ آبهای جهان پس از پاك شدن از آلودگیها سرانجام بدان میریزند
(بندهش، فصل ۱۰، بندهای ۱ و ۸ و ۹).
نظر به تقدسی كه برای آتش
قائل بودند، آلوده كردن آن را با پلیدیها گناه بهشمار میآوردند
(پورداود، یشتها، ۱ / ۱۵۹-۱۶۱)،
بهویژه آلوده ساختن آن با مردار از گناهان بزرگ بهشمار آمده است (صد در
نثر، فصل ۷۲، ص ۵۱؛ تاوادیا، شایست نشایست،
فصل ۲، بندهای ۷۶ تا ۹۴). در مورد مراقبت از
آب دستورهای دینی دقیقی هست (صد در بندهش، فصل
۷۸، ص ۱۴۸). آب در آیینهای دینی
زردشتیان از عناصر لازم بهشمار میرود.
مآخذ
بندهش، به كوشش انكلساریا، بمبئی،
۱۹۰۸م؛ پورداود، یشتها، ج اول، بمبئی،
۱۳۰۷ش؛ شایست نشایست، به كوشش تاوادیا
(Tavadia)، هامبورگ، ۱۹۳۰م؛ صد در نثر و صد در
بندهش، به كوشش دابار (Dhabhar)، بمبئی، ۱۹۰۹م.