آخرین بروز رسانی : شنبه 12
بهمن 1398 تاریخچه مقاله
اَنْجیر، درختی مقدس و
اسطورهای در فرهنگ و باورهای ایرانیان. انجیر یا
انجیره، درختی (و میوهای) از تیرۀ گزنهها
ست و جزو دستۀ توتها بهشمار میآید (برهان ... ؛ آنندراج؛ نفیسی؛
معین).
انجیر در زبان عربی به تین
(اصمعی، ۳۳؛ جبر، ۱۰۴؛ آل یاسین،
۳۲۹)، و در زبانها و لهجههای مناطق مختلف ایران به
نامهای دیگری معروف است؛ مثلاً در کردی به آن ههنجیر،
ههژیر، باقو و ئهنجیر (ابراهیمپور، ۵۴؛ صفیزاده،
۱۴۵)؛ درگیلکی و مازندرانی، انجیل (سرتیپپور،
۱۲۴؛ جهانگیری، ۱۳۰؛ عسکری،
۸۳)؛ در لری، کِرّه؛ و در نواحی بوشهر و دشت ارژن، قره ههژیر
( ایرانیکا، IX / 610) میگویند. البته نامهای محلی
دیگری برای انجیر و انجیرکوهی وجود دارد،
ازجمله اینکه در نور به آن شال انجیر؛ در کجور وا انجیل و
واتوش؛ در آمل دیوانجیر؛ در طوالش انجی؛ در رودسر، کشکل؛ در
رامسر دیوانجیل؛ در کازرون کُچی؛ در ممسنی، میش
دنبه، کازیر و کره تر؛ و در کهگیلویه و بویر احمد نیز
کرهتر و کازیر گفته میشود (مجیدی، تاریخ و جغرافیای
کوهگیلویه ... ، ۶۰، تاریخ و جغرافیای
ممسنی، ۴۶؛ جهانگیری، ۱۳۴؛ مظفریان،
۳۳؛ علیزاده، ۱ / ۷۶؛ نجفزاده،
۹۲).
انجیر در ایران ۳
گونه گیاه درختی خودرو دارد: انجیر خوراکی [۱]یا
همان شال انجیر که هم نوع خودرو، و هم به دلایل اقتصادی و خوراکی
نوع کاشتنی آن وجود دارد؛ انجیر وحشی افغانی[۲] یا
دالکی که به صورت خودرو در بیشتر نقاط ایران یافت میشود؛
و انجیر بنگالی[۳] یا انجیر معابد که به آن لول،
لور یا مَکْرِزَن هم میگویند و درمناطق جنوبی ایران
میروید. البته، امروزه گونههای دیگری نیز
به عنوان گیاه زینتی وارد ایران شده است (مظفریان،
232؛ زاهدی، ۸۵). انجیر درختی است کوچک به ارتفاع
۴ تا ۶ متر که در بیشتر نقاط کشور اعم از مناطق خشک و نیمه
خشک و جنگلهای میان بند شمال ایران بهطور وحشی و پراکنده
یافت میشود. ارقام اهلی آن نیز به عنوان درختان میوه
در باغات کشت میشود (ثابتی، ۱۴۰).
درخت انجیر در بیشتر جنگلهای
نواحی شمال و سواحل دریای خزر، مازندران و گلستان (ساری،
گرگان، قائم شهر، بندر گز، تنکابن)، گیلان (بندر انزلی، آستارا)، اهر،
اصفهان، شیراز، کازرون، دالکی، کوه سیوند، کردستان (اورامان)،
خوزستان، خراسان (قوچان، تربت حیدریه)، تهران، کرج و قزوین میروید
(عماد، ۲ / ۲۴؛ فلورا ایرانیکا، 7-8). استانهای
فارس، سمنان، خوزستان و تهران بیشترین سهم تولید و سطح زیر
کشت انجیر را در ایران دارند، چنانکه استان فارس با داشتن بیش
از ۰۰۰‘۳۶ هکتار سطح زیرکشت وتولید
سالانه ۰۰۰‘۵۶ تن انجیر، مقام نخست در کشور
را به خود اختصاص داده است. حتى بزرگترین سطح باغات انجیر دیم
در دنیا را در منطقۀ استهبان فارس دانستهاند که وسعت آن به بیش از
۰۰۰‘۲۰ هکتار میرسد (آرنتزن، ۱ /
۳۰۳-۳۰۴). انجیر نسبت به گرما مقاوم
است و در زمینهای سبک آهکی عمیق و نیز لب جویبار
خوب به عمل میآید، تخم آن کمتر کاشته میشود و معمولاً از طریق
قلمه تکثیر مییابد. بیشتر رقمهای انجیر،
بهاره وپاییزه هستند (بهرامی،
۲۱۹-۲۲۰).
گونههای مختلف انجیر را در
زبانهای عربی، بقراطی، بیاضی، حمیری،
خضیری، سویدی، شتوی و فرنجی نامگذاری
کردهاند (حایک، ۳۱-۳۲). در ایران حدود
۲۴رقم انجیر وجود دارد که معروفترین آنها انجیر سفید
و انجیر سیاه است. البته بسته به مکان کشت انجیر شیرازی،
انجیر یزدی و جز آنها و همچنین انجیرهای خشکشده
(انجیر خشکه) به انواع انجیر رشته (یا انجیر ریسه،
انجیر نخی، انجیر بندی) نامگذاری میشوند
(عدل، ۱۶۵۵؛ ایرانیکا، IX / 612).
ارزش غذایی انجیر خشک بهمراتب بیشتر از انجیر تازه
است، چنان که هر ۱۰۰ گرم از آن، ۲۷۴ کالری
انرژی، ۳ / ۴ گرم پروتئین، ۳ / ۱ گرم چربی،
۱ / ۶۹ گرم هیدرات کربن، ۸۰ میلیگرم
ویتامین A، ۱۲۶ میلیگرم کلسیم،
۷۷ میلیگرم فسفر، ۳ میلیگرم آهن،
۳۴ میلیگرم سدیم و ۶۴۰ میلیگرم
پتاسیم دارد (آرنتزن، ۱ / ۳۱۱).
پیشینه و واژهشناسی
در بررسی پیشینۀ انجیر
بهجز ابعاد زمانی و مکانی، نکتۀ مهم دیگری
که باید مدنظر داشت، نوع انجیر، یعنی نوع خودرو و به
اصطلاح وحشی آن و نوع مهارشده و به اصطلاح کاشتنی آن است که سرگذشت این
دو طی زمان و در مکانهای مختلف، کاملاً متفاوت بوده است. حتى امروزه،
نواحی شرق ایران، سوریه، حاشیۀ مدیترانه
تا جزایر قناری، قلمرو اصلی رشد و نمو درختان خودروی انجیر
به شمار میآیند و جالب توجه آنکه همچون زیتون، این
گسترش در کوهپایههای قفقاز از یکسو و کوههای اروپا از
سوی دیگر باز میایستد (کاندول، 295). برای گریز
از سردرگمی و امکان مقایسهای تطبیقی در منابع،
بهتر است مستندات را در ۳ دستۀ شواهد و متون باستانی، متون دینی، و متون ادوار اسلامی
تقسیمبندی نمود.
الف ـ شواهد و متون باستانی
گستردگی انجیر وحشی
به واسطۀ پخش دانههای آن به شکل سالم از طریق دستگاه گوارش انسان و حیوانات
صورت گرفته است، هرچند شواهد بسیاری از کشت وکار بر روی این
گیاه درتمدنهای کهن وجود دارد (همانجا). بر اساس کاوشهای باستانشناسی،
شناخت گیاه انجیر به ۰۰۰‘۱۰ سال پیش
در آسیای غربی، یعنی درۀ رودهای
دجله و فرات بر میگردد. این گیاه در کنار بسیاری
از محصولات کشاورزی و دامیدر تمدن نیپور (ح
۰۰۰‘ ۳ قم) و نیز تمدنهای بعدی وجود
داشته است. این بخش از آسیا بهعنوان خاستگاه انجیر اهلی،
آن را از طریق مردمان فنیقیه و بعد یونان به اروپا و افریقا
معرفی کرد؛ در اواخر سدۀ ۱۴ قم بازرگانان از طریق بنادر بزرگ و مهم مدیترانه
نظیر قبرس، رُدس، سیسیل، مالت و کُرس، انجیر را به اروپا
بردند و از راه فرانسه، اسپانیا و پرتغال آن را به افریقا شناساندند؛ بااین
همه، تاریخ دقیق شناخت اروپاییها دربارۀ چگونگی
کاشت این درخت مشخص نیست (آیزن، 16-17). در یونان هم
اگرچه هُمر در اُدیسه، ۳ مرتبه در کنار انار، هلو، سیب و زیتون
به انجیر شیرین اشاره کرده است، اما هسیودوس (هزیود)
که پس از وی میزیسته، هیچ اشارهای به آن نداشته
است (همانجا؛ کاندول، 297). شواهد دیگر حاکی از آن است که شناخت یونانیها
از این گیاه در حدود سدۀ ۸ قم و از طریق ملل سامیزبان (بهویژه مردم
فلسطین) و نیز آسیای صغیر بوده است. گیاه انجیر
در یونان آنقدر شهرت یافت که نام خود را از منطقۀ آتیکا
و سیکیون[۴] گرفت و نهتنها کشت آن در همه جای سرزمین
یونان معمول شد، بلکه به عنصری مهم چه در خوراک فقرا و چه در میان
ثروتمندان نیز تبدیل گردید (آیزن، 17-18). ظاهراً انجیر
در این منطقه چنان مرغوب بوده که خشیارشا نه تنها آن را به عنوان یکی
از میوههای محبوب خود برگزید، بلکه دستورکشت آن را نیز
درایران داد (همانجا؛ لاوفر، 412).
با آنکه گونههای وحشی انجیر
در سرزمینهای فلات ایران، کوههای تورُس و ارمنستان کاملاً
بومی بوده، از سمت شرق به سمت خراسان، هرات، افغانستان و تا مرو و خیوه
گسترش یافته، تا آنکه سرانجام گونۀ وحشی و مرغوب آن، سر از هند
و پنجاب درآورده است (آیزن، 20؛ لاوفر، همانجا)؛ اما به ادعای هرودت
مردم ماد، پارس و بابل هیچ نوشابهای نمینوشیدند، مگر
آب، و اصلاً شراب انجیر را نمیشناختند (کتاب I، بند 120). این در حالی
است که ایرانیها از دیرباز در تولید و فراوری شراب
از انگور، سرآمد بوده، و به گفتۀ استرابن (II / 242) مردمان هیرکانیا (در بلخ) سالانه مقادیر
هنگفتی انجیر از باغات خود استحصال میکردهاند (نیز نک
: لاوفر، همانجا).
به رغم گسترش کشت انجیر در آسیای
صغیر، سوریه، بخشهایی از بین النهرین (ازجمله
آشور)، ایران و نیز واحههای آباد صحرای عربستان، تاریخ
دقیق شروع به کاشت و پرورش این گیاه، حتى در درههای
دجله و فرات، معلوم نیست (آیزن، همانجا). بااین همه، هیچ
تردیدی نیست که در دوران سلوکیها و همچنین ساسانیان،
درخت انجیر در ایران وجود داشته و محصولات آن به نواحی غرب
(اروپا و روم) صادر میشده است (عدل،۱۵۶۲)، چنانچه
در متون پهلوی از جمله بندهش میخوانیم: «هرچه را بار به
خواربارِ مردمان میهمان و سالوار است، مانند خرما، کُنار، انگور، به، سیب،
بادرنگ و انار و شفتالو و امرود و انجیر و گوز (گردو) و بادام و دیگر
از این گونه، میوه خوانند»، یا آنکه: «میوههای مایهور
۳۰ گونه است. ۱۰ گونهاش را درون و بیرون شاید
خوردن، مانند انجیر و سیب و به و بادرنگ و انگور و توت بُن و امرود و
... » (ص ۸۷- ۸۸).
آشنایی رومیها با انجیر
در آثار پلینی اکبر و دیوسکوریدس کاملاً مشخص است. پلینی
مبحث مفصلی را به روایات تاریخی مربوط به درخت انجیر
اختصاص داده و به کشت آن در رُم و قرطاجه (کارتاژ) و به کارگیری این
درخت در معابد و کاخها اشاره میکند (کتاب XV، فصل 20). او همچنین در
اشاره به مصر و برخی درختان عجیب و کمیاب در آن سرزمین به
نوعی درخت انجیر، که آن را انجیر مصری میخواند،
اشاره دارد و اینکه این درخت تشابه بسیاری با درخت توت
/ شاتوت داشته است (کتاب XIII، فصل 40(7)). دیوسکوریدس نیز به
تفصیل ابعاد پزشکی انجیر را توضیح داده است (نک : دنبالۀ
مقاله).
ب ـ متون دینی
در آیین یهود، انجیر
یکی از ۷ گونهای است که در ارض موعود ستایش میشده
است. در عهد عتیق، ۱۶ بار از انجیر سخن به میان
آمده؛ و آنجا که سخن از حضور هرکس زیر درخت مو و درخت انجیر شده، مشخصکنندۀ عصری
از صلح و امنیت در گذشته و چشماندازی از آیندۀ آرمانی
بوده است (نک : جودائیکا[۵]، VII / 18؛ نیز اول پادشاهان،
۲۵:۳۰، یوئیل، ۲۲:۲). از
سوی دیگر با توجه به مطالب مندرج در تورات، موسى (ع) بارها مردمان را
از آسیب رسانیدن به درختان مو و انجیر برحذر داشته است (حبقوق،
۱۷:۳، ارمیا، ۱۷:۵).
کاوشهای صورتگرفته در منطقۀ
گزر[۶] بیانگر وجود بقایای انجیرهای خشکشده
در آنجا ست و نقوش باستانی مصر هم صحنههای قطع و تخریب درختان
انجیر را توسط مهاجمان به تصویر کشیده است (جودائیکا،
همانجا). گسترش کشت انجیر در ارض موعود را میتوان با نام این
گیاه[۷]، که نام مکانی بوده است، تأیید کرد. به کار
بردن واژۀ انجیر در بیش از ۷۰ عبارت در متون میشنایی
و تلمودی، خود بیانگر اهمیت این گیاه نزد یهودیان
بوده است (همانجا). در انجیل متى نیز اهمیت درخت انجیر و
نقش مشخص آن را در زندگی روزمرۀ مردمان آن عصر، طی داستان
ورود عیسى (ع) به اورشلیم متوجه میشویم: «و بامدادان چون
به شهر مراجعت مینمود، گرسنه گشته، که در اثنای راه، درخت انجیری
را مشاهده فرموده، نزد آن آمده، به جز برگ بر آن هیچ نیافت، پس به او
گفت که هیچ میوه به تو نمو نکناد که درخت انجیر در ساعت خشک گردید»
(۲۱: ۱۸- ۱۹).
در قرآن کریم یک سوره به
نام «تین» است و تنها در همین سوره و فقط یکبار واژۀ تین
(انجیر) یاد شده است. این سوره، نودوپنجمین سوره در ترتیب
مصحف است که ۸ آیه دارد و مکی دانسته میشود (طبرسی،۳
/ ۵۴۸). البته برخی، از جمله طباطبایی احتمال
مدنی بودن آن را میآورد (۲۰ /
۳۶۴-۳۶۵). بیشتر مفسران دو واژۀ تین
و زیتون را که در آغاز این سوره آمده، به معنی دو میوۀ
ارزشمند و دلپسند معروف دانستهاند، اما بسیاری دیگر از مفسران
تین و زیتون را نام دو کوه که یکی از حُلوان تا هَمْدان و
دیگری در شام است، تفسیر کردهاند که بلیغتر مینماید
و با معنای دو واژۀ دیگر که نامهای دو مکان مقدس هستند، یعنی طور «سینین»
(کوهی که در آنجا خدا با موسى (ع) سخن گفت) و بلد امین (مکه) سازگارتر
است (برای اطلاعات بیشتر در این باره، نک : طوسی،
۱۰ / ۳۷۵-۳۷۶؛ فرا، ۳ /
۲۷۶-۲۷۷). در تفاسیر دیگر، تین
و زیتون اشاره به دو مسجد، یکی در شام و دیگری در بیتالمقدس،
یا دو کوه تینا و زیتا در این دو منطقه است (طبری،
۳۰ / ۱۵۳-۱۵۴؛ زمخشری،۴
/ ۷۷۳) و نیز به قرینۀ طور سینین
و بلد امین، این دو اشاره به مکانهایی در شام و مرتبط با
محل تولد و زندگی حضرت عیسى (ع) داشتهاند (ابنکثیر،۴ /
۸۷۶-۸۷۷). از آنجا که کوههای مناطق
مذکور دارای باغات انجیر و زیتون هستند (نک : ه د، زیتون)،
با هر تفسیری که به آیات بنگریم، بیانگر اهمیت،
مغذی بودن و تقدس این دو گیاه از صدر اسلام خواهد بود، تا آنجا
که بر آنها سوگند نیز یاد شده است (دربارۀ احادیث
منسوب به پیامبر (ص) و ائمه (ع)، نک : دنبالۀ مقاله).
ج ـ متون ادوار اسلامی
نام انجیر و یاد آن بارها
در متون ادوار مختلف اسلامی و سدههای میانی آمده است
(برای نمونه، نک : مقدسی، ۴۲۴،
۴۶۶؛ ابنحوقل، ۲ / ۲۸۱،
۳۸۲). بیشتر این آثار به مکانهایی نظیر
فارس، کرمان و جرجان که در آنها کشت انجیر رواج داشته، و نیز نحوۀ کشت این
محصول اشاره داشتهاند؛ مثلاً در کتاب تاریخ قم میخوانیم: «این
دیه [انجیلاوند] از ساوۀ جبل [کوهستان ساوه] است و آن را انجیل بن نودرز بنا کرده است، و
چون او بدین موضع فرود آمده است، این موضع بیشه بوده است پر از
درخت انجیر، بدان موضع این دیه بنا کرده است و انجیلاوند
نام نهاده» (نک : قمی، ۲۴۲).
در کتاب فرخنامه که به نوعی
دائرةالمعارفی است از علوم و فنون و عقاید که زمان تألیف آن سدۀ
۶ ق است، به تفصیل دربارۀ صفات انجیر، انواع پیوندها
و فواید طبی و بهداشتی آن مطالبی آمده است (نک : جمالی،
۱۳۱). در متون کشاورزی آن دوران، انجیر بیشتر
درختی سردسیر معرفی شده وانجیرهای بلاد فرنج، سقسین
و بعضی از ولایات ماوراءالنهر و خوارزم مرغوب دانسته میشد. این
درخت انواع بسیار دارد که اختلاف میوۀ آنها در رنگ،
شکل، طعم و خاصیت آن است؛ انجیر سیاه، سرخ، زرد، سفید،
زنگاری و عنابی از انواع آن بیان شده است (رشیدالدین،
۸) که از پیوند این گونههای مختلف با هم، گونههای
جدیدتری به دست میآید؛ مطلوبترین پیوند انجیر،
پیوند آن با درخت توت بوده است (همو، ۹؛ فاضل، ۲۳۴؛
نیز نک : بیرجندی، ۶۱-۶۳).
متون دورههای بعد نیز
مطالب پیشینیان را کموبیش تکرار کردهاند، ازجمله طول
عمر درخت انجیر، انواع روشهای کاشت و برداشت آن، فصول مناسب کاشت،
انواع پیوندها، شرایط نگهداری، مرغوبیت و فواید آن.
مثلاً فاضل هروی معتقد است: «انجیر، گرم و تر است، سنگ مثانه ببرد و احداث
شپش کند ... جالینوس حکیم گوید درد سینه و سرفه را ببرد و
جگر و سپرز را سود دارد، اما انجیر سفید بهتر بود از سرخ، و تر بهتر
بود از خشک وی و چون بسیار مداومت نمایند، دندان را زیان
دارد از سفید و سیاه و سرخ و زرد»، نیز «انجیر بهشتی
که شده قوت دلها / مقبول از آن نزد همه جنتیان است»(ص
۱۸۸).
تاورنیه که در سدۀ
۱۱ ق / ۱۷ م بهایران سفر کرده است، در سفرنامهاش
به تفصیل دربارۀ گلها و میوههای ایران مانند سیب، گلابی،
نارنج، انار، آلو، گیلاس، شاه بلوط، ازگیل، زردآلو و خربزه صحبت میکند
و اشارهای هم به پسته، فندق، بادام، گردو، انجیر و زیتون دارد
(ص ۳۶۵-۳۶۶). در سفرنامۀ منسوب به میرزا
ابراهیم نامی، ضمن وصف ولایت رحمتآباد در جنوب رشت و شرق سفیدرود،
به میوههای متنوعی ازجمله انجیر پرداخته شده است (ص
۱۸۱-۱۸۲).
سیاحان وشرقشناسان غربی در
سدههای بعد نیز طی مشاهدات خود از درخت انجیر در مناطق
مختلف ایران نام بردهاند (برای نمونه، نک : نیبور،
۱۶۵؛ فریزر، ۵۴۷؛ مرگان، ۱ /
۲۶۶).
در متون ادبی نظم و نثر نیز
بسیار به انجیر پرداختهاند. این میوه از ارزش والایی
در مضامین ادبی برخوردار است و صرفاً افرادی با شایستگیهای
بالا میتوانند آن را بخورند؛ «برو که فکرت تو نیست مرد این دعوی
/ برو که خاطر تو نیست مرغ این انجیر» (انوری،
۱۶۴؛ برای آگاهی بیشتر، نک : خاقانی،
۳۹؛ سنایی، ۹۳)، و یا: «مگس بر خوان
حلوا کی کند پشت / به انجیری غرابی کی توان کشت»
(نظامی، ۳۳۴)، و نیز: «خاموش، که گفتار تو انجیر
رسیده است / اما نه همه مرغ هوا درخور تین شد» (مولوی،
۳۵۴)، که یعنی طعمۀ هر مرغکی
انجیر نیست. یکی از معروفترین انجیرها انجیر
بُستی بوده است که منسوب به شهر بست است و در ابیات شعرا به آن اشاره
شده است (آبادی، ۱۱۷).
در ارشاد الزراعه متنی فصیح
و ادبی دربارۀ انواع میوهها ازجمله انجیر آمده که سرشار از تشبیهات
و تلمیحات زیبا ست: « ... و بر حوالی چمنهای زرنگار، خربزۀ سبز
خط، طرفهعذار، چون ماه تمام از افق سپهر مینافام روی نماید، به
جلوه در آمده، سیب بی آسیب چون ذقن دلبران سیمین
تن، دلها را صید کرده و به رنگ زیبا و به بوی راحتافزا عالمی
را در قید آورده ... و انجیر بینظیر، که دست قدرت وصف
جمالش را بر طبق «وَالتّین» نهاده و حلوای زیبا از خشخاش و قند
ترتیب داده، انار، چون لب دلدار خندان و حریفان ظریف را آب
دندان ... » (فاضل، ۱۶). در ادب فارسی هر دو واژۀ انجیر
و تین به کار برده شده است.
انجیر واژهای است پهلوی
(مکنزی، ۱۰؛ یونکر، 119)؛ واژۀ تین نیز
بسیار کهن است، چنان که در آشوری tittu، در فنیقی tin، در
عبری te’ena(h)، در آرامیtenta / tena و در عربی و پازند tin ضبط
شده است (همانجا؛ نیبرگ، ۴۳؛ نیز نک : عریان،
۸۷). کاندول معتقد است که سیر واژهگذاری در مناطق شرقی
از هند تا چین، برگرفته از قاموس فارسی است و ریشۀ سنسکریت
ندارد، چرا که ایرانیها این درخت را به این مناطق معرفی
کردهاند (ص ۲۹۶؛ قس: لاوفر، 411). در برخی از متون طب
سنتی دربارۀ نامهای فارسی و یونانی انجیر مطالبی
آمده است؛ مثلاً انطاکی واژۀ یونانی انجیر را سیقمورس، و فارسی آن را
هجار آورده است (۱ / ۹۹).
خواص طبی
بحث بر سر خواص و فواید طبی
و بهداشتی انجیر در طب سنتی ایران، ریشه در گیاهشناسی
یونان و روم باستان دارد. برخی از این ویژگیها توسط
اطبایی چون جالینوس (نک : حنین، ۴۵۰)
و برخی دیگر توسط طبیعیدانهایی چون دیوسکوریدس
(I / 183-184,186) ارائه شده است. مثلاً دیوسکوریدس شرح بلند بالایی
از خواص و تأثیرات طبی انجیر رسیده، انجیر خشک، انجیر
وحشی و انواع دیگر انجیر را نگاشته است. او با تأثیر منفی
انجیر بر معده و شلکردن رودهها و ایجاد اسهال و عطشآوری آن
آغاز میکند؛ هرچند وی انجیر را مسهلی قوی دانسته،
اما آن را (بهخصوص انجیر خشک) گرم و برای گلو، عروق، مثانه، کلیهها
و بسیاری بیماریهای مزمن نظیر آسم و صرع
سودمند میداند (I / 183). به گفتۀ وی جوشاندۀ انجیر،
چه تنها و چه در ترکیب با مواد دیگر برای سرفههای مزمن،
زکام و لکههای چشمی مفید است؛ مثلاً در ترکیب با انار
هرگونه غشای (پردۀ) چشمی را میزداید (همانجا). او همچنین توصیههای
بهداشتی در استفـاده از انجیر را بـرای روانسـازی قـاعدگی،
التیـام آفتاب ـ سوختگی، تسکین دندان درد و موارد دیگر
ارائه میدهد (همانجا)، و نیز خواص نسبتاً مشابهی برای آب
گرفتهشده از برگ درختان انجیر وحشی برمیشمارد که به ویژه
در التیام زخمهای پوستی مؤثر است (I / 184).
اسحاق بن سلیمان، انجیر (تین)
را به دو نوع بری و بستانی، و آنها را نیز به انواع دیگر
تقسیم میکند و به نقل از بقراط خواصی چون مسهل بودن و التیامبخشی
زخمها را برای آن ذکر میکند. او بحث بسیار مفصلی دربارۀ انجیر
و انواع آن با استناد به اقوال بزرگانی چون بقراط و جالینوس و دیوسکوریدس
ارائه میدهد (ص۲۶۲-۲۶۷). رازی نیز
در الحاوی افزون بر اظهارات دیوسکوریدس، نقل قولهای مفصلی
از دیگران به خصوص جالینوس و ابنماسویه آورده است؛ به گفتۀ او،
جالینوس معتقد بوده که انجیر خشک، لطیف و در آخر درجۀ اول یا
ابتدای درجۀ دوم گرم است و به سبب این دو ویژگی، ورمهای سفت
را از میان میبرد (۲۰ / ۱۲۶). وی
همچنین از نوعی درخت شبیه به انجیر دارای میوهای
با خاصیت اندک غذایی نام میبرد که جَمّیز (تین
الاحمق یا ثمرپشه) خوانده میشود و مسهل شکم است (۲۰ /
۱۲۴).
افزون بر خود انجیر، محصولات تولیدشده
از آن، نظیر ضماد و شراب انجیر و یا استفاده از آن در دیگر
ترکیبات مثل انواع لعوقات (مانند لعوق خیار چنبر) یا حبها (حب
مقل) در درمان بیماریها بهکار میآمده است (حکیم ابوعلی،
۳۱، ۸۵، ۹۸، ۱۰۷؛ کشکری،
۲۹۷- ۲۹۹). به عنوان مثال، خاصیت شراب
انجیر این است که قوۀ باه را افزایش میدهد و برای گرده و مثانه منفعت دارد
و دستور ساخت آن چنین است: «نخود سفید یک من، در ۵ من آب
بپزند تا باز دو دانگ آید و انجیر دو من بپزند در ۵ من آب تا
باز دو دانگ آید و انجیر و طبیخها بر بالای یکدیگر
کنند و دارچینی و خولنجان و سنبل و قرنفل و زعفرانْ شاخ از هریک
۳ درم درکیسه و در میان دیگ اندازند و زمان زمان در دست میمالند
تا شیره تمام باز دهد. پس بپالایند با یک من عسل کف گرفته به
قوام آورند. شربتی ۵ مثقال به کار دارند» (حکیم ابوعلی،۲۴-۲۵).
اخوینی بخاری نیز کاربرد انجیر را در انواع نسخ ذکر
کرده و آن را برای گرممزاجان به ویژه کودکان مضر دانسته است
(ص۱۸۴، ۲۶۰، ۳۰۸؛ قس: ابن
جزار، ۱۲۵، ۱۲۸).
ابنسینا معتقد است که بهترین
انجیر، انجیر سفید و پس از آن انجیر سرخ و در درجۀ سوم،
انجیر سیاه است. او میگوید: اگر برگ انجیر یافت
نشود، میتوان شاخههای انجیر وحشی را شکست، کوبید
و پخت، سپس آبش را گرفت و از آن افشره ساخت که اگر منعقد شود، مثل عسل قوت دارد.
به نظر او: «انجیر خشک و بهویژه تندمزهاش بسیار زداینده،
رساننده، و گدازنده است. انجیر پرگوشت بیشتر رساننده است و چسبندگی
و تکهکنندگی و لطافتبخشی هم دارد. انجیر وحشی از انجیر
باغی تندمزهتر و قویتر است» (۲ / ۳۲۶).
بیرونی انجیر را
بَلَس نیز نامیده، مینویسد: «برای هر میوهای،
جز انجیر، نخست در جاهای معین درخت و در زمان معین، گل
[پدید میآید]. انجیر گل ندارد و میوهها، بی
آنکه گلی پیش از آن پدیدار شود، روی تنه و شاخهها پدید
میآیند» (ص ۳۷۹). جرجانی غذاهای لطیف
را به ۳ دسته تقسیم میکند: «یکی آن است که از وی
خون صافی و تنک خیزد»، مثل مغز نانی که از گندم شسته پزند یا
گوشت جوجه و دراج و تیهو؛ دوم چیزهایی که «به قوّت گرمی
و تیزی، طعم خون را گرم کند یا رنگ آن را لطیف کند»،
مثل پیاز و ترب و شلغم خام؛ و سوم آنکه «از وی خونی لطیف
خیزد و خونی را که اندر تن مردم باشد، لطیف کند» که خود اینها
چند دستهاند، ازجمله عسل و انجیر و خربزه و پسته که شوینده هستند و شیرین
(۳ / ۹۳).
اطبای سدههای بعدی چیزی
جز گفتههای پیشینیان دربارۀ انجیر نیفزودند
(برای نمونه، نک : ابنبیطار، ۱ / ۱۴۶-
۱۴۸؛ غسانی، ۵۶-۵۷)؛ مثلاً طبیب
شیرازی معتقد است که انجیر به سرعت در بدن نفوذ میکند و
خوردن آن با گردکان و بادام مفیدتر است و انجیر خشک را با انگور مقایسه
میکند و متعاقباً به تفصیل، خواص درمانی انجیر را توضیح
میدهد (ص۵۰-۵۲،
۱۷۲-۱۷۵؛ نیز نک : حکیم مؤمن،
۱۱۷، ۱۲۹).
خناق ازجملۀ بیماریهایی
بوده که برگ انجیر در درمان آن نقش داشته است، چنان که برای نرم کردن
حلق و حنجره، ترکیبی متشکل از آرد جو و آرد گندم و دیگر مواد را
در برگ انجیر میپیچاندند و سپس در سایه خشک میکردند
که طی فرایندی به معجونی به نام آبکامه تبدیل میشد
که برای غرغره کردن مصرف داشته است (شریف طبیب، ۳۹؛
نیز نک : ه د، خناق).
در باور مردم، انجیر میوهای
بهشتی است که سرشار از فواید مغذی و طبی است. این
نگاه به انجیر، خاص ایران نیست و به نوعی گسترش جهانی
دارد؛ همین امر باعث شده است که در طبابتهای عامیانه نیز
از انجیر به طرق مختلف بهره گرفته شود و دهها خاصیت پزشکی برای
آن متصور باشد (برای کاربردهای طبی از انجیر در هند و
اروپا، نک : ناظم جهان، ۲ / ۲۰-۲۳،
۲۸، ۳۰، ۳۸؛ کارلیه،
۱۸۴-۱۸۷).
کاربردهای عامیانۀ انجیر،
هم شامل دستورالعملهای خوراکی میشود مثل جوشاندهها (مطبوخ
۵۰ در هزار) و هم شامل برخی معتقدات، مثل اینکه انجیر
عقل و جوهر دماغ را زیاد میکند؛ نیز برخی روشهای
جالب توجه در استعمال آن ازجمله استفاده از انجیر خشک رشتهای در
مواقعی که تیغ یا استخوان در گلو گیرکرده، وکشیدن
نخ آن پس از بلع تا جسم خارجی دفع گردد؛ یا به کار بردن خاکستر سوزاندۀ آن
جهت سفیدکردن دندان و بسیاری موارد دیگر (برای
اطلاعات بیشتر، نک : شاه ارزانی، ۷۰؛ محمد سلیم،
۱۰۰-۱۰۱؛ تفرشی، ۳۳؛ شهری،
۵ / ۲۱۶- ۲۱۹؛ ستوده،
۵۵-۵۶).
اعتقاد به خاصیت تصفیهکنندگی
خون توسط انجیر، درمان سل، سینه درد، سفلیس و حتى سرطان، آن را
همچون برخی درختان دیگر مثل خرما و توت نزد مردمان مناطق مختلف ایران
زبانزد کرده است (برای نمونه، نک : نیکزاد،
۳۸-۴۳). مثلاً در شیراز اعتقاد براین است که
زن باردار هرگز نباید توت سیاه و انجیر بخورد؛ اگرتوت سیاه
بخورد، بچهای که خواهدآورد، دچار غش خواهدشد و افزون بر آن طاسه خواهد رفت،
یعنی رنگش کبود میشود و به سختی نفس میکشد و موجب
سقط جنین میشود (همایونی، ۲۷-
۲۸). درگیلان برای درمان زگیل دست و پا (به زبان
محلی: کوله میسک)، شیرۀ سفید رنگ درخت انجیر
را روی زگیل میمالند و زگیل رفته رفته کوچک میشود.
اگر دمبرگ انجیر یا میوۀ انجیرکال با چاقو چاک داده
شود، شیرۀ سفید و چسبندهای پس خواهد داد (پاینده،
۲۴۰). در خراسان نسخهای برای درمان بواسیر
حاد موجود است که انجیر نقش مهمی در این نسخه دارد (برای
شرح نسخه، نک : شکورزاده، ۲۰۶).
به سبب بار معنوی میوۀ انجیر
(برگرفته از سورۀ تین) نزد مسلمانان، احادیث و روایاتی به پیامبر
اسلام (ص) و دیگر قدسیان، مبنی بر اهمیت غذایی
و بهداشتی خوردن انجیر منسوب است (برای نمونه، نک : موسوی،
۱۶۱-۱۶۳؛ سالم، ۳۸۵-
۳۸۸).
باورها و اعتقادات
در نگاه عامه، انجیر از جملۀ
درختان اسطورهای و مقدس است که دربردارندۀ بسیاری
از مضامین مثبت معنوی چون قدرت باردهی و شفابخشی است. ازاینرو،
به سبب این خصوصیات و دیرینگی و پایداری،
این درخت به تکیهگاهی برای شفاعتخواهی، روزیرسانی
و سلامتطلبی تبدیل شده است. بیتردید این نگاه ریشه
در حافظۀ کهن تاریخی مردمان شرق و غرب دارد. درخت انجیر که در آیینهای
هندو وصلکنندۀ زمین و آسمان و در شمایلنگاریهای اولیه،
نماد بودا بوده است، نماد قدرت، زندگی، زاد و ولد، جاودانگی و فهم
برتر است، و در آیینهای حاصلخیزی به کار میرفته
است (شوالیه، ۱ / ۲۵۸- ۲۵۹).
برخی از محققان معتقدند که یَمه
یا پسر خورشید (آفتاب) در اساطیر هندو که آن را درخت انجیر
نامیدهاند، همان ییمه در اوستا ست (رضی، ۵ /
۲۵۹۵-۲۵۹۶). چنان که پیشتر
گفته شد، انجیر از درختانی است که در متون مقدس بارها از آن یاد
شده ـ است. در سفر پیدایش (۲۵:۲، ۷:۳)،
آدم و حوا یکدیگر را عریان میبینند، پس «برگهای
درخت انجیر را دوختند و از برای خود فوطه ساختند». از آنجا که این
درخت نماد دانش و معرفت دینی بوده و از اشجار برکتزا بهشمار میرفت،
به نوعی سرآمد دیگر درختان بوده است. در کتاب مقدس میخوانیم:
«و یهودا و اسرائیل هرکس زیر مو و انجیر خود از دان تا
بئر شِبَع در تمامی ایام سلیمان ایمن مینشستند»
(کتاب اول پادشاهان، ۲۵:۴). اما در سنت مسیحی، انجیر
همان انجیربُن خشکیده است که نماد درخت بدی است و در نمادگرایی
مسیحی نشانۀ کنیسهای است که مسیح و بیعت جدید را
شناسایی نکرد و درنتیجه دیگر بار و بری ندارد (شوالیه،
۱ / ۲۵۷)، و مسیح آن را لعنت کرده است (متى،
۱۹:۲۱، ۲۰). قرآن کریم نیز سورهای
با نام انجیر (تین) دارد و به آن قسم یاد شده است (نک : مطالب
پیشین).
انجیر هنوز در مناطق مختلف ایران
محترم شمرده میشود؛ به عنوان مثال، در ایلام درختان انجیر و زیتون
از نظر مردم بهشتی و مقدساند، ازاینرو، نباید آنها را برید
(افشار، ۱۵۸؛ اسدیان، ۲۳۴). این
دیدگاه در سنت یهودی نیز سابقۀ دیرین
دارد، چنانکه هرکس ضرری به درخت انجیر میرساند که میوهاش
میریخت یا درخت معیوب میشد، آن را نشان درد و
بلاهای هولناک میدانستند (هاکس، ۱۱۰).
باور قدسی دربارۀ درخت
انجیر باعث شده است که در برخی از مناطق حتى معجزاتی به آن نسبت
دهند. در روایتی عامیانه دربارۀ ابولؤلؤ، قاتل
عمر، آمده است: در ۴ فرسخی کاشان در کوه سرک و جوشقان، درخت انجیر
کهنسالی است که بر فراز تپهای قد برافراشته است؛ هر شب متولی
چراغی در پای درخت روشن میکند و بهاین درخت نذر میکنند
و هدیه میآورند. موقعی که ابولؤلؤ به سوی کاشان میگریخت،
گرسنه به پای دامنۀ این کوه رسید، و چون شماری در پی او بودند و وی
نتوانست به دره فرود آید، رو به سوی خدا آورد و بی درنگ این
درخت پر از انجیر شد و او خود را با این میوه سیر کرد و
راهی کاشان شد. مردم برای به دست آوردن انجیرهای این
درخت سر و دست میشکنند و خواص متعدد به او نسبت میدهند و تکههای
چوبش را به بچهها میدهند و زن و مرد از میوۀ این
درخت میخورند تا بچهدار شوند (نک : ماسه، ۱ /
۳۹۵-۳۹۶).
در برخی از مناطق اعتقاد بر این
است که ارواح شیطانی میان برخی از درختان تردد میکنند،
ازاینرو، هرکس زیر این درختان بخوابد، دچار جنزدگی میشود.
در منطقۀ محلات این باور دربارۀ همۀ درختان صدق میکرده
است، چنان که مادران کودکان خود را از خوابیدن زیر درخت برحذر میداشتند
(همو، ۱ / ۳۹۶). در گیلان هم معتقدند خوابیدن
زیر درخت انجیر یا گردو در هنگام شب، باعث جنی شدن فرد
خواهد شد (پاینده، ۲۶۸). این باور متفاوت از باور یهودیان
است که معتقدند هرکس زیر درخت انجیر با شاخههای پراکنده به
اطرافش بنشیند، زمان امنیت و سلامتی است و فارغ بال و بی
تشویش خواهد بود (هاکس، همانجا).
از سوی دیگر باورهایی
نیز میان کشاورزان و باغداران دربارۀ درخت انجیر
از دیر زمان وجود داشته است؛ مثلاً برخی کشاورزان براین باورند
که اگر برطرف شاخ درخت انجیر که در زمین است چیزی بنویسند،
وقتی به بار مینشیند، در انجیرهای آن کتابت ظاهر میشود
(یاوری، ۱۲۸)؛ یا اگر گاو حَرون یا دیوانه
(سرکش) بر شاخ انجیر دستی برساند، رام و زیرک میشود
(جمالی، همانجا).
یکی از مشهورترین قصهها
دربارۀ انجیر، قصۀ انجیر آدم است. بنا به روایتهای عامیانه، در
متون کهن هم اشاراتی به آن شده است. در کوههای کابل حیوانی
شبیه خرگوش وجود دارد که در چراگاهها گوسفندان را دنبال میکند و شیر
آنها را میمکد. کسی که از گوشت این حیوان بخورد، درجا دیوانه
میشود یا میمیرد. این حیوان زیر درختی
که شاخههایش شبیه بید است، پنهان میشود؛ اگر شاخهای
از آن را همراه چوبها آتش بزنیم، کسی که با این آتش خود را گرم
کند، بیهوش شده، و گاهی نیز میمیرد. میگویند
این درخت همان درخت انجیر آدم است (بیرونی،
۲۷۶-۲۷۷).
پراکندگی انجیر در مناطق
مختلف و متنوع ایران از نواحی سردسیر گرفته تا گرمسیر(برای
نمونه، نک : قربانی،۱۷۶؛ کردی، ۲۴؛
فدایی، ۳۵)، نه تنها گاه این میوه را به مهمترین
محصول منطقه تبدیل کرده (اسدی، ۲ / ۸۵۹)،
بلکه در اصطلاحات و ضربالمثلهای محلی و منطقهای نیز راه
یافته است. مثلاً در شاهرود برای بیان اوج گرمای تابستان
اصطلاح انجیرپزان (انجیل پُزن) به کار میرود (شریعتزاده،
۲۰۶). ازجمله ضربالمثلهایی که درکشور جنبۀ عامتری
دارند، میتوان به طعمۀ هر مرغکی انجیر نیست؛ یا خانۀ بابا
نان و انجیر، خانۀ شوهر چوب و زنجیر؛ و یا هر مرغ به باغ اگر خورد یک انجیر
/ یک دانۀ انجیر نماند در باغ؛ و مرغی که انجیر میخورد،
نوکش کج است، اشاره کرد (ذوالفقاری، ۱ /
۱۳۰۰،۸۵۸، ۲ /
۱۶۷۴، ۱۹۱۷)؛ نیز در مناطق
مختلف مثلهای محلی بسیاری مربوط با انجیر وجود
دارد، ازجمله: هم خرمای بغداد را میخواهد و هم انجیر گیلان
را (رامسر)؛ مگر هر چیز که گرد بود، انجیر است (لرستان)؛ مثل انجیر
نوس (سبزوار)؛ مال ما گردو ست و مال شما انجیر (دماوند)؛ سرشاخۀ انجیر
است، ته ریشۀ توسکا (آمل)؛ دست روباه به انجیر نرسید، گفت خشک است
(کردستان)؛ به را دیدی صد رحمت به انجیر (گیلان)؛ پیش
ما به انجیر دشنام میدهی (خوزستان)، و جز آنها (همو، ۱ /
۵۷۲، ۶۶۱، ۱۰۰۷،
۱۱۷۷، ۲ / ۱۵۸۶،
۱۵۹۹، ۱۷۰۲،
۱۹۲۹).
از کاربردهای دیگر انجیر
در فرهنگ عامۀ ایران استفاده از آن در سفرههای نذری به ویژه
سفرۀ حضرت ابوالفضل و سفرۀ حضرت رقیه (ع) است. سفرۀ حضرت ابوالفضل (ع) برای
برآمدن هرگونه حاجتی مانند شفای بیمار، سلامت مسافر، پیداشدن
مال مسروقه، خلاص شدن از گرفتاری و رفع هرگونه خطر و بلا مؤثر و مفید
است. در این سفره افزون بر دیگر اقلام، مقداری آجیل
دوازده رنگ شامل کشمش، مغز بادام، گردو، فندق، پسته، نخودچی، تخم کدو یا
تخم هندوانه، توت خشکه و انجیر، نقل و خرما در سفره میچینند
(مولانا، ۱۰۶-۱۰۷؛ نیز نک : ه د،
ابوالفضل (ع)، سفره). در سفرۀ حضرت رقیه(ع) هم، انجیر از اجزاء اصلی آجیل به
شمار میرود (هاشمنیا، ۲۰۰؛ نیز نک : ه د،
رقیه (ع)، سفره).
در تهیۀ آجیل
مشکلگشا نیز بهجز نخودچی، پسته، بادام، فندق، کشمش، خرما، توت خشکه
و تخمه، انجیر نیز گذاشته میشود (مولانا، ۹۹؛
هاشمنیا، ۱۹۹؛ برای اطلاعات بیشتر، نک : ه
د، آجیل). انجیر در نظام غذایی مردم ایران جزو
۷ میوۀ برتر است، چنانچه در شعر معروف بسحاق اطعمۀ شیرازی،
ردیف سوم را پس از انگور (شاه) و خربزه (سلطان)، به خود اختصاص داده، و وزیر
میوهها به شمار میرود (ص ۱۰۴). به سبب شیرینی
و خوشمزگی، انواع شیرینی، مربا و شربتهای سنتی
و جدید، نظیر مربای انجیر، دوشاب انجیر و پای
انجیر با آن درست میشود (عسکری، همانجا؛ انصافجویی،
۱۱۵؛ دریابندری، ۲ /
۱۶۶۲، ۱۶۸۶). خشکانیدن و
دود دادن انجیرکه خود مراحلی خاص دارد، از دیرباز در ایران
رواج داشته است (نک : بهرامی،
۲۲۱-۲۲۲).
از ارزش معنوی انجیر همین
بس که بیشتر معبّران گفتهاند هیچ میوهای بهتر از انجیر
نیست و خوردن و دیدن و یافتن آن در خواب دلیل رزق و قوت و
صحت بدن است (فخرالدین، ۱۳۶).
مآخذ
آبادی باویل، محمد، ظرایف
و طرایف، تبریز، ۱۳۵۷ ش؛ آرنتزن، چ. ج.،
دائرةالمعارف جامع علوم کشاورزی، ترجمۀ احمد علوی،
تهران، ۱۳۷۸ ش؛ آل یاسین، محمد حسن، معجم
النبات و الزراعة، بیروت، ۲۰۰۰ م؛ آنندراج، محمد
پادشاه، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ ابراهیم پور، محمدتقی،
واژه نامۀ فارسی ـ کردی، تهران، ۱۳۷۳ ش؛ ابنبیطار،
عبدالله، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، بولاق،
۱۲۹۱ ق؛ ابن جزار، احمد، کتاب فی المعدة و امراضها
و مداواتها، به کوشش سلمان قطابه، بغداد، ۱۹۸۱ م؛ ابنحوقل،
محمد، صورة الارض، لیدن، ۱۹۳۹ م؛ ابنسینا،
قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، ۱۳۷۰ ش؛ ابنکثیر،
تفسیر، بیروت، ۱۹۸۶ م؛ اخوینی
بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی،
مشهد، ۱۳۴۴ ش؛ اسحاق ابن سلیمان اسرائیلی،
الاغذیة و الادویة، به کوشش محمد صباح، بیروت،
۱۹۹۲ م؛ اسدی، نوش آذر، نگاهی به گرمسار،
سرزمین خورشید درخشان، تهران، ۱۳۷۸ ش؛ اسدیان
خرم آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام،
تهران، ۱۳۵۸ ش؛ اصمعی، عبدالملک، کتاب النبات، به
کوشش عبدالله یوسف غنیم، قاهره، ۱۹۷۲ م؛
افشار سیستانی، ایرج، نگاهی به ایلام، نشر هنر،
۱۳۶۶ ش؛ انصافجویی، محمد و دیگران،
آشپزی کردستان، سنندج، ۱۳۷۸ ش؛ انطاکی،
داوود، تذکرة اولی الالباب، بیروت، دارالفکر؛ انوری، محمد، دیوان،
به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۳۷ ش؛
برهان قاطع؛ بسحاق اطعمه، احمد، کلیات، به کوشش منصور رستگار فسایی،
تهران، ۱۳۸۲ ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران،
۱۳۶۹ ش؛ بهرامی، تقی، فرهنگ روستایی
یا دایرةالمعارف فلاحتی، تهران،
۱۳۱۶-۱۳۱۷ ش؛ بیرجندی،
عبدالعلی، معرفت فلاحت، به کوشش ایرج افشار، تهران،
۱۳۷۸ ش؛ بیرونی، ابوریحان، الصیدنة،
ترجمۀ باقر مظفرزاده، تهران، ۱۳۸۳ ش؛ پاینده،
محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران،
۱۳۵۵ ش؛ تاورنیه، ژ. ب.، سفرنامه، ترجمۀ
ابـوتراب نـوری، اصفهـان، ۱۳۳۶ ش؛ تفـرشی، علیـرضا،
مجمـع الادویۀ نـاصری، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ ثـابتی، حبیبالله،
جنگلهای ایران، تهران، ۱۳۴۶ ش؛ جبر، ودیع،
معجم النباتات الطبیة، بیروت، دارالجیل؛ جرجانی، اسماعیل،
ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش محمدرضا محرری، تهران،
۱۳۸۲ ش؛ جمالی یزدی، مطهر، فرخنامه،
به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۶ ش؛ جهانگیری،
علیاصغر، کندلوس، تهران، ۱۳۶۷ ش؛ حایک، م.،
موسوعة النباتات الطبیة، بیروت، ۱۹۹۲ م؛ حکیم
ابوعلی، خواص الاشیاء، ترجمۀ محمد بن زکریا، به کوشش یوسف
بیگ باباپور و کاوه عباسی، تهران، ۱۳۸۸ ش؛ حکیم
مؤمن، محمد، تحفة المؤمنین، به کوشش روجا رحیمی و دیگران،
تهران، ۱۳۸۶ ش؛ حنین بن اسحاق، جالینوس الى
غلوقن فی التأتی لشفاء الامراض، به کوشش محمد سلیم سالم، قاهره،
۱۹۸۲ م؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش
حسین نخعی، تهران، ۱۳۳۶ ش؛ دریابندری،
نجف و فهیمه راستکار، کتاب مستطاب آشپزی، از سیر تا پیاز،
تهران، ۱۳۸۴ ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب
المثلهای فارسی، تهران، ۱۳۸۸ ش؛ رازی،
محمد بن زکریا، الحاوی، ترجمۀ سلیمان افشاری پور،
تهران، ۱۳۸۴ ش؛ رشیدالدین فضل الله، آثار و
احیاء، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران،
۱۳۶۸ ش؛ رضی، هاشم، دانشنامۀ ایران
باستان، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ زاهدی، اسماعیل، واژه
نامۀ گیاهی، تهران، ۱۳۷۳ ش؛ زمخشری،
محمود، اساس البلاغة، بیروت، بیتا؛ سالم، مختار، الطب الاسلامی،
بیروت، ۱۹۸۸ م؛ ستوده، نورالله، فوائد سبزیها
ـ میوهها، اصفهان، ۱۳۳۱ ش؛ سرتیپپور، جهانگیر،
ویژگیهای دستوری و فرهنگ واژههای گیلکی،
رشت، ۱۳۶۹ ش؛ سفرنامۀ استراباد و
مازندران و گیلان و ... ، منسوب به میرزا ابراهیم نامی،
به کوشش مسعود گلزاری، تهران، ۱۳۳۵ ش؛ سنایی،
دیوان، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۴ ش؛
شاهارزانی، محمداکبر، میزان الطب، تهران،
۱۳۸۲ ش؛ شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم
شاهرود، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ شریف طبیب، محمدمهدی،
زاد المسافرین، تهران، ۱۱۴۱ ق؛ شکورزاده، ابراهیم،
عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، ۱۳۴۶ ش؛ شوالیه، ژ. و
آ. گربران، فرهنگ نمادها، ترجمۀ سودابه فضایلی، تهران، ۱۳۷۸ ش؛ شهری،
جعفر، طهران قدیم، تهران، ۱۳۸۳ ش؛ صفیزاده،
صـدیق، فـرهنگ بورهکـهیی (کردی ـ فارسی)، تهران،
۱۳۸۰ ش؛ طباطبایی، محمدحسین، المیزان،
بیروت، ۱۴۱۷ ق؛ طبرسی، فضل، جوامع الجامع، به
کوشش محمدعلی قاضی طباطبایی، تهران،
۱۳۶۲ ش؛ طبری، تفسیر؛ طبیب شیرازی،
شرف الدین حسن، ینبوع الطب، تهران، ۱۳۸۷ ش؛
طوسی، محمد، التبیان، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
عدل، احمد حسین، «کشاورزی»، ایـرانشهر، تهران،
۱۳۴۳ ش، ج ۲؛ عریـان، سعید، واژه نامۀ پهلوی
ـ پازند، تهران، ۱۳۷۷ ش؛ عسکری، علی بابا،
بهشهر، تهران، ۱۳۵۰ ش؛ علیزاده رودسری، اصغر،
رودسر در گذر تاریخ، تهران، ۱۳۷۷ ش؛ عماد، مهدی،
شناسایی گیاهان دارویی و صنعتی جنگلی و
مرتعی و موارد مصرف آنها، تهران، ۱۳۷۹ ش؛ عهد جدید؛
عهد عتیق؛ غسانی ترکمانی، یوسف، المعتمد فی الادویة
المفردة، به کوشش مصطفى سقا، بیروت، ۱۹۸۲ م؛ فاضل
هروی، ارشاد الزراعه، به کوشش محمد مشیری، تهران،
۱۳۴۶ ش؛ فخرالدین رازی، التحبیر فی
علم التعبیر، به کوشش ایرج افشار، تهران،
۱۳۵۴ ش؛ فدایی، احمد، جغرافیای
شهرستان اسفراین، مشهد، ۱۳۷۳ ش؛ فرا، یحیى،
معانی القرآن، بیروت، عالم الکتب؛ فریزر، ج. ب.، سفرنامه، ترجمۀ
منوچهر امیری، تهران، ۱۳۶۴ ش؛ قرآن کریم؛
قربانی، محمدعلی، پیشینۀ تاریخی
ـ فرهنگی لاهیجان، تهران، ۱۳۷۵ ش؛ قمی،
حسن بن محمد، تاریخ قم، ترجمۀ حسن بن علی قمی، به کوشش محمدرضا انصاری قمی،
قم، ۱۳۸۵ ش؛ کارلیه، ل.، سبزیها و میوههای
شفابخش، ترجمۀ مهدی نراقی، تهران، ۱۳۳۵ ش؛ کردی،
رضا، سیری در جغرافیای تاریخی زند و کوهبنان،
کرمان، ۱۳۷۷ ش؛ کشکری، یعقوب، کناش فی
الطب، به کوشش علی شیری، بیروت،
۱۹۹۴ م؛ ماسه، ه .، معتقدات و آداب ایرانی،
ترجمۀ مهدی روشنضمیر، تبریز، ۱۳۵۵
ش؛ مجیدی کرایی، نورمحمد، تاریخ و جغرافیای
کوهگیلویه و بویراحمد، تهران، ۱۳۷۱ ش؛
همو، تاریخ و جغرافیای ممسنی، تهران،
۱۳۷۱ ش؛ محمد سلیم، تکشیف الحکمة، تهران،
۱۳۸۷ ش؛ مرگان، ژ.، ایران، مطالعات جغرافیایی،
ترجمۀ کاظم ودیعی، تبریز، ۱۳۳۸ ش؛
مظفریان، منوچهر، کازرون در آیینۀ فرهنگ ایران،
شیراز، ۱۳۷۳ ش؛ معیـن، محمد، فرهنگ فـارسی،
تهران، ۱۳۸۲ ش؛ مقـدسی، محمد، احسن التقـاسیم،لیدن،
۱۹۰۶ م؛ موسوی دهسرخی اصفهانی، محمود،
رمز الصحة، نجف، ۱۴۰۳ ق؛ مولانا، غلامرضا، تاریخ
بروجرد، بیتا، بیجا؛ مولوی، کلیات شمس، به کوشش توفیق
هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ ناظم جهان،
محمداعظم، اکسیر اعظم، تهران، ۱۳۸۷ ش؛ نجفزاده بارفروش،
محمدباقر، واژهنامۀ مازندرانی، تهران، ۱۳۶۸ ش؛ نظامی گنجوی،
خسرو و شیرین، به کوشش بهروز ثروتیان،
تهران،۱۳۶۶ ش؛ نفیسی، علیاکبر، فرهنگ،
تهران، ۱۳۴۳ ش؛ نیبور، ک.، سفرنامه، ترجمۀ پرویز
رجبی، تهران، ۱۳۵۴ ش؛ نیکزاد امیرحسینی،
کریم، شناخت سرزمین بختیاری، تهران،
۱۳۵۷ ش؛ هاشم نیا، محمود و ملوک ملکمحمدی،
فرهنگ مردم گروس، قم، ۱۳۸۰ ش؛ هاکس، ج.، قاموس کتاب
مقدس، تهران، ۱۳۸۳ ش؛ همایونی، صادق، گوشههایی
از آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز، ۱۳۵۳ ش؛ یاوری،
احمدرضا، مقدمهای بر شناخت کشاورزی سنتی ایران، تهران،
۱۳۵۹ ش؛ نیز:
Candolle, A. de., Origin of Cultivated
Plants, New York, 1885; Dioscorides, Materia Medica, Johannesburg, 2000; Eisen,
G., The Fig: Its History, Culture and Curing, Washington, 1901; Encyclopaedia
Judaica, 1971; Flora Iranica, ed. K. H.. Rechinger, Graz, 1982, no.153;
Herodotus, The History, tr. G. Rawlinson, 2000; Iranica ; Junker, H., Farhang i
Pahlavik, Heidelberg, 1912; Laufer, B., Sino - Iranica, Chicago, 1919;
MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971; Mozaffarian, V., A
Dictionary of Iranian Plant Names, Tehran, 2007; Nyberg, H. S., Farhang i
Pahlavik, Wiesbaden, 1988; Pliny, The Natural History, ed. J. Bostock, London,
1855; Strabo, The Geography, tr.H.C. Hamilton , London , 1854.