پرتو اين تضاد تأمين مى‌شود. حاكم، سركشى محكومين را درهم مى‌كوبد و محكومين، سركشى حاكم را لجام مى‌كنند و همه فلسفه‌هاى سياسى مبتنى بر ماترياليسم، شيوه‌هايى از ساماندهى اين تضاد و فروكوبى متقابل خوى تجاوزگرى حاكم و محكوم است.

و از آنجا كه وجود حكومت در جامعه بشر اجتناب‌ناپذير است و هر جامعه‌اى به حاكم و محكوم تقسيم مى‌شود، و در نتيجه اين سه بند كه عصاره نتايجى است كه بر ماترياليسم سياسى بار مى‌شود، نمى‌توان براى جامعه بشر روز خوشى تصوّر نمود و آينده جامعه بشرى همچنان صحنه نبرد بى‌رحمانه‌اى خواهد بود ميان دو نيروى سركش و خودخواهى كه هر يك بقاء و منفعت خويش را در سركوبى ديگرى مى‌بيند.

با توجه به دلايل و براهين محكم و قاطعى كه وجود خداى عادل و كامل مطلق را اثبات مى‌كند و بطلان نگاه ماترياليستى را به جهان و انسان ثابت مى‌كند، خطا بودن بنياد فلسفى جهان‌بينى ماترياليستى روشن و مسلم است و بالطبع نتيجه منطقى آن، بطلان جهان‌بينى سياسى مبتنى بر آن است.

در گذشته به دلايل روشنى كه گواه بر بطلان نگاه ماترياليستى به جهان و انسان است، اشاره‌اى كوتاه داشتيم، افزون بر آنچه در آنجا گذشت، بن بست‌هاى تفكر ماترياليسم سياسى كه در اينجا به آن اشاره كرديم، خود گواه روشنى بر بى‌پايگى اين انديشه و نظريات و ديدگاه‌هاى فلسفى و سياسى برخاسته از آن است.

3. جهان‌بينى سكولاريزم دينى معتقد به خداى غير فعال‌

جهان‌بينى معتقد به خداى غير فعال يا سكولاريزم دينى، خدا و سپس دين را از صحنه زندگى كنار مى‌گذارد و معتقد است كه خدا و دين خدا نبايد در امور بشر دخالت كنند؛ زيرا دخالت خدا در امور مخلوقات به طور عموم، در همان لحظه‌هاى‌