اسم الکتاب : اصول فقه نوين المؤلف : اراکی، محسن الجزء : 1 صفحة : 165
اشكال
دوم: اينكه رابطه بين لفظ و معنا
متوقّف بر وجود ذهن و قرن اكيد ذهنى نيست و لذا على رغم انقراض اهل لغت دلالت
الفاظ بر معانى منتفى نمىگردد. اين اشكال نيز بنابر نظريه حكايت اعتبارى، حل
مىشود؛ زيرا بنابر اين نظريه، با انقراض اهل زبان، اعتبار حكايتى كه به وسيله
معتبران نخستين به وجود آمد در عالم اعتبار همچنان باقى است و لذا با التفات به
آن، دلالت حاصل مىشود؛ اگرچه متكلمان به آن لغت منقرض شده باشند.
اشكال
سوم: قرن اكيد از شؤون استعمال است كه متأخر از وضع است، پس نمىتواند
حقيقت وضع را تفسير كند. اين مشكل نيز با توجه به آنچه گفتيم حل مىشود؛ زيرا قرن
اكيد را وسيلهاى براى تمرين سرعت حكايت لفظ از معنا دانستيم؛ نه عين حقيقت وضع.
بنابر اين، خود وضع نيازى به قرن اكيد ندارد؛ لكن، در مرحله كسب مهارت ذهنى كه از
شؤون استعمال است قرن اكيد- با سبب كمّى يا كيفى- حاصل مىشود.
اشكال
چهارم: كه اعتبار منشأ پيدايش سببيت تكوينى بين صورت لفظ و صورت معنا
نمىشود نيز برطرف مىشود زيرا اعتبار حكايت، استعمال را بدنبال دارد كه حكايت
تكوينى- كه منشأ سببيت تكوينى تصور لفظ براى تصور معناست- نتيجه اين استعمال است
كه خود عملى تكوينى است.
اشكال
پنجم: نيز كه اشكال دور است برطرف مىشود زيرا وضع و اعتبار حكايت لفظ از
معنا هيچ گونه توقفى بر حكايت تكوينى لفظ از معنا ندارد. و آنجا كه در وضع تعينى
حكايت حقيقى مقدم بر اعتبار حكايت مىشود نيز حكايت حقيقى متوقف بر اعتبار حكايت
در مرحله سابق نيست.
نتيجه
دوم:
آنچه
با وضع و اعتبار به وجود مىآيد دلالت تصوّرى است نه دلالت تصديقى- و از اين نظر
نتيجه نظريه اعتبار حكايت با نتيجه نظريه قرن اكيد يكى است- زيرا اعتبار حكايت لفظ
از معنا پس از استعمال، حكايت واقعى لفظ را از معنا نتيجه مىدهد و اين حكايت
متوقف بر اراده متكلّم يا قصد اخطار و تفهيم او نيست، لذا حكايت لفظ از معنا
ملازمتى با قصد و اراده متكلّم ندارد تا بر آن دلالت كند. همان گونه كه تصوّر ناشى
از احساس به معنا به طور قهرى و
اسم الکتاب : اصول فقه نوين المؤلف : اراکی، محسن الجزء : 1 صفحة : 165