اسم الکتاب : نگاهى گذرا به مسئله اجتهاد المؤلف : فياض، شيخ محمد اسحاق الجزء : 1 صفحة : 16
از آنچه گذشت، به دست مى آيد كه اهل سنت در
انديشه اصولى، اصل نيستند؛ چرا كه اين انديشه در طول تاريخ وجود داشته است؛ بلى
اهل سنت در تأليف علم اصول به عنوان تحقيق علمى مستقل، اصل بودهاند.
اما
درباره اصل دوم نيز بايد گفت كه از نقد اصل اوّل روشن شد كه كار اجتهاد و استنباط،
از نظر تاريخى، پديدهاى جديد و متأخر از عصر حضور نبوده است،. بلكه در آن عصر نيز
اجتهاد وجود داشته است، اما به صورت ابتدايى، غير پيچيده و توسعه نيافته.
طرح
يك مشكل
اما
اگر فرض را بر اين بگيريم و بپذيريم كه اجتهاد از نظر زمانى، بعد از عصر حضور
معصوم ايجاد شد و در آن زمان وجود نداشته و فقط در عصر غيبت پديد آمده است، با
چنين فرضى، اين مشكل رخ مىنمايد كه كار اجتهاد و استنباط، از يك سو پديدهاى است
كه در عصر غيبت به وجود آمده و در عصر حضور نبوده است و از سوى ديگر، كاشف از واقع
تشريع اسلامى نيست، بلكه تنها در حدّ گمان، كاشف از واقع است. با اين وضع چگونه
مىتوان به چنين ظنى اعتماد كرد و آيا اين كار، به رغم اينكه اسلام از عمل به ظن و
اعتماد بر قول به غير علم، منع كرده، ممكن است؟
حلّ
مشكل به دو طريق
روش
نخست
اين
است كه موضع گيرى انسان در برابر خداوند تعالى- به حكم اينكه بنده خداى سبحان و
مسئول اطاعت از احكام او مىباشد و نيز از سوى عقل، به هماهنگى بين كارهاى خود در
عرصههاى مختلف حيات فردى و اجتماعى، مادى و معنوى، و بين احكام شرعى الهى
فراخوانده شده است- از سه حال بيرون نيست:
اسم الکتاب : نگاهى گذرا به مسئله اجتهاد المؤلف : فياض، شيخ محمد اسحاق الجزء : 1 صفحة : 16