responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : بايسته هاى فقه جزاء المؤلف : هاشمى شاهرودى، سيد محمود    الجزء : 1  صفحة : 242

كتاب‌هاى فقهى و تعبيرات فقهاء آمده است- يا عبارت است از عنوان «مفسد فى الارض» و عنوان محارب يكى از مصاديق آن است؟ يا عبارت است از مجمع هر دو عنوان مذكور، بدين معنا كه موضوع حدّ محارب، آن گونه افسادى است در زمين كه به صورت محاربه باشد؟ اختلاف در تشخيص موضوع حدّ محارب، ناشى از اختلاف در كيفيّت فهم رابطه ميان دو عنوانى است كه در آيه آمده است. بر اين اساس به بررسى احتمالات مذكور مى‌پردازيم:

فرض وجود دو موضوع مستقلّ براى حدّ محاربه كه يكى عنوان «محارب» و ديگرى عنوان «مفسد فى الارض» باشد، فرضى نادرست است، زيرا آيه مباركه به روشنى ظهور دارد در بيان مجازات يك نوع جرم و يك سنخ از مجرمان، يعنى كسانى كه هر دو عنوان (محارب و مفسد) را در خود جمع كرده‌اند «الَّذِينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً.»

ممكن است گفته شود: عطف در آيه، براى سرايت دادن حكم معطوف عليه به معطف است. بنابراين مقتضاى عطف در اينجا، آن است كه هم «محارب» و هم «كسى كه در زمين فساد برپا مى‌كند» هر كدام جداگانه، موضوع حكم و جزا هستند، همانند آيه «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» يا آيه «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ.»

در پاسخ اين اشكال گفته مى‌شود: درست است كه عطف براى سرايت دادن حكم معطوف عليه به معطوف است، امّا بايد ديد كه خود معطوف عليه در جمله، چه حكمى دارد. هرگاه خود معطوفُ عليه در جمله، موضوع حكم واقع شده باشد يعنى طرفِ نسبت تام حكمى قرار گرفته باشد، آنگاه مقتضاى عطف بر آن، اين است كه معطوف نيز، همانند آن مستقلًا موضوع حكم باشد، چنانكه در دو مثال گذشته اين چنين است. و هرگاه در جمله‌اى، معطوف عليه در جايگاه وصف يا قيدى براى موضوع قرار گرفته باشد يعنى طرفِ نسبت ناقصه تقييدى باشد، باز مقتضاى عطف، آن است كه همين حكم معطوف عليه يعنى همين «طرفِ نسبت ناقصه تقييدى بودن» را به معطوف سرايت دهد و نتيجه اين عطف آن است كه معطوف نيز همانند معطوف عليه، قيد و وصفى براى موضوع حكم است نه خود موضوع، زيرا خود معطوف عليه موضوع حكم نيست تا معطوف نيز موضوع باشد. چنانكه در جمله‌اى مثل «اكرم الرجل اذا كان عالماً و عادلًا و قرشياً» و يا در آياتى از قبيل: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى* وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى‌» و «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ* وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ* وَ الَّذِينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ* وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ‌» چنين است.

اسم الکتاب : بايسته هاى فقه جزاء المؤلف : هاشمى شاهرودى، سيد محمود    الجزء : 1  صفحة : 242
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست