كانوا لا يتبايعون إلّا على أنّها تبر و
كان المثقال عندهم معروف الوزن وزنه اثنان و عشرون قيراطاً إلّا كسراً و وزن
العشرة دراهم سبعة مثاقيل، فكان الرطل اثنتي عشرة أوقية و كل أوقية أربعين درهماً
فأقرّ رسول الله (ص) ذلك و أقرّه أبو بكر و عمر و عثمان و على (ع)، فكان معاوية
فأقرّ ذلك على حاله.
و روى أيضا عن عبد الرحمن بن سابط الجمحى، قال: كانت لقريش أوزان في
الجاهلية فدخل الإسلام فأقرّت على ما كانت عليه؛ كانت قريش تزن الفضّة بوزن تسمّيه
درهماً و تزن الذهب بوزن تسمّيه ديناراً فكلّ عشرة من أوزان الدراهم سبعة أوزان
الدنانير. و كان لهم وزن الشعيرة و هو واحد من الستين من وزن الدرهم. و كانت لهم الأوقية
و وزن الأوقية أربعين درهماً. و النش وزن عشرين درهماً. و كانت لهم النواة و هي
وزن خمسة دراهم. فكانوا يتبايعون بالتبر على هذه الأوزان، فلمّا قدم النبي (ص)
مكّة أقرّهم على ذلك.»[1]
در روزگار جاهليت، دينارهاى هرقل به مكه آورده مىشد و همچنين
درهمهاى بغلى ايران، ولى آنان با اين پولها به عنوان طلاى بىسكّه دادوستد
مىكردند. وزن مثقال نزد آنان شناخته شده بود؛ هر مثقال اندكى كمتر از بيست و دو
قيراط بود و وزن ده درهم نيز هفت مثقال. بدينسان، هر رطل دوازده اوقيه و هر اوقيه
چهل درهم بود. پيامبر (ص) اين را تأييد فرمود و پس از او أبو بكر، عمر، عثمان و
امير المؤمنين، عليه السلام، نيز چنين كردند. سپس معاويه نيز پس از روى كار آمدن
آن را تأييد كرد.
از عبد الرحمن بن سابط جمحى نيز چنين نقل شده كه قريش در روزگار
جاهليت وزنهايى داشتند كه اسلام نيز آن را تأييد كرد. آنان نقره را با وزنهاى كه
درهم نام مىدادند و طلا را با دينار مىكشيدند، بنابراين هر ده وزنه از وزنههاى
نقره با هفت وزنه از وزنههاى طلا برابر بود. وزنه ديگر آنان وزن جو بود كه يك
شصتم وزن درهم است. وزنه ديگر اوقيه بود كه برابر با چهل درهم بود. ديگرى نش بود
كه به اندازه بيست درهم است. هسته نيز وزنه ديگر ايشان بود و برابر با پنج درهم.
آنان طلاى بىسكه (تبر) را با اين وزنهها در دادوستد داشتند و پيامبر نيز، پس از
بازگشت به مكه همين شيوه را تأييد فرمود.
گفته مىشود روايات درهم و دينار را در ديه بايد به معناى طلا و نقره
به وزن آن دو گرفت، هر چند داراى سكه نباشند، بويژه اگر بدانيم كه اين اندازهها
در زمان پيامبر (ص)