عليه.» اختلافى در اين مطلب، ميان فقيهان
ما نمىيابم و گروهى از آنان، اين را به شيعه و سنى نسبت دادهاند و عالمان ايشان
بر آنند كه نزد خودشان اجماعى است و از ظاهر سخن خلاف آوردهاند كه اجماع همه
مسلمانان بر آن است. از ظاهر كتاب منتهى در مبحث فطرة، اجماع بر آن نقل شده است.
در رساله الأوزان و المقادير مرحوم مجلسى آمده است:
«و أمّا الدراهم ... فقد ذكر الخاصّة و العامّة أنّها كانت ستّة دوانيق.
قال العلّامة في التحرير. و الدراهم في صدر الإسلام كانت صنفين؛ بغلية و هي السود
و كل درهم ثمانية دوانيق، و طبرية كل درهم أربعة دوانيق، فجمعا في صدر الإسلام و
جعلا درهمين متساويين و وزن كل درهم ستة دوانيق و نحوه. قال في التذكرة و المنتهى
و قابل المحقق في المعتبر: المعتبر كون الدرهم ستة دوانيق؛ بحيث يكون كل عشرة منها
سبعة مثاقيل من ذهب و في المغرب: تكون العشرة وزن سبعة مثاقيل.»
شيعه و سنى درباره درهم گفتهاند: شش دانه بوده است. علامه در تحرير
گفته است: درهمها در آغاز اسلام بر دو دسته بود: بغلى كه پول سياه بود و هر درهم
هشت دانه و طبرى كه هر درهم چهار دانه بود. همه آنها در آغاز اسلام جمعآورى شده و
دو گونه درهم با وزن برابر، به گردش افتاد كه وزن هر يك شش دانه است. علامه در
تذكره و منتهى و محقق در معتبر گفتهاند: هر درهم بايد شش دانه باشد، به گونهاى
كه هر ده درهم با هفت مثقال طلا برابر شود. در مغرب آمده است: ده درهم به وزن هفت
مثقال است.
از مسعودى نيز نقل شده كه در بيان علت اين مطلب چنين نوشته است:
«اين كه هر ده درهم را به وزن هفت مثقال طلا قرار دادهاند، از آن
روست كه طلا از نقره سنگينتر است. گويا آنان اندكى نقره و به همان اندازه نيز طلا
را سكه زدند، سپس هر دو را كشيدند و دريافتند كه طلا به اندازه سه هفتم وزن نقره
از آن سنگينتر است، بدينسان در ميان مسلمانان قرار بر اين گذاشتند كه هر درهم،
نيم مثقال به اضافه يك پنجم