يك مرد عادل ديگر كه گفته او موجب اطمينان است بر
خلاف آن شهادت ندهند.
دوم: از
راه اطمينان انسان به عدالت او، و اطمينان به يكى از چهار طريق زير بدست مىآيد:
1- معاشرت با او، 2- شهادت يك مرد عادل به عدالت او، 3- اقتداء نمودن دو مرد عادل
يا عدهاى از مؤمنين به او، 4- تأييد عدالت او توسط جماعتى از مردم.
569-
كسى كه خود را عادل نمىداند، أحوط آن است كه امام جماعت نشود؛ هرچند اقوى جواز آن
است.
570-
كسى كه امامى را عادل مىدانست، اگر شك كند كه آن امام بر عدالت خود باقى است يا
نه، مىتواند به او اقتداء نمايد، و همچنين اگر از او عملى ببيند، و شك كند كه آيا
آن عمل موجب فسق است يا نه، مىتواند به او اقتداء نمايد.
571-
شخص عادل به سبب ارتكاب معصيت از عدالت خارج مىشود، و با توبه كردن به عدالت
برمىگردد، پس اگر كسى از عادلى گناه كبيره ببيند، هرگاه بفهمد توبه كرده است،
مىتواند به او اقتداء نمايد.
572-
اقتداء كردن به كسى كه مجتهد نيست ولى خود را مجتهد مىداند و به رأى خود عمل
مىكند جائز نمىباشد، و همچنين است اقتداء كردن به كسى كه مقلد شخصى است كه مجتهد
جامع الشرائط نمىباشد، در صورتى كه هر دو- مقلِّد و مقلَّد- جاهل مقصر باشند؛
بلكه بنابر أحوط هرچند جاهل قاصر باشند نيز اقتداء كردن به او جائز نيست؛ مگر در
صورتى كه امام نماز خود را مطابق وظيفه واقعى خود يا مطابق احتياط انجام داده
باشد، يا نماز او با فتواى مجتهدى كه وظيفهاش در وقت عمل تقليد از او بوده است و
يا با فتواى مجتهدى كه فعلًا بايد از او تقليد كند مطابق باشد، همچنانكه در اجتهاد
و تقليد صفحه 19 فقره (22) بيان گرديد.
573-
اگر امام جماعت بعد از نماز بفهمد نمازش به سبب حدث يا ترك ركن يا ترك جزء ركن و
مانند آن باطل شده است، واجب نيست به مأمومين اعلام نمايد؛ ولى اگر در بين نماز
بفهمد، ظاهراً واجب است به مأمومين اطلاع دهد، يعنى كسى را به جاى خود امام جماعت
قرار دهد تا او نماز را به پايان برساند؛ و چنانچه امام اين واجب را ترك نمايد،
هرچند معصيت كرده است ولى نماز مؤمنين صحيح است.