در
ص 10 مىگويد: تقيه عقيده دينى شيعه است. اين عقيده براىشان اجازه مىدهد كه چيزى
را به زبان براى مايان اظهار كنند در حالى كه در دل خلاف آن را پنهان داشته باشند.
او
اين موضوع را براى اين هدف مىآورد كه چون شيعه و سنى در اصول با هم مخالفند
بنابراين نزديكى بين آنان ممكن نيست، نزديكى در موردى است كه در اصول متحد و در
فروع مختلف باشند.
اين
نويسنده به اين موضوع بسيار واضح متوجه نشده است كه اولًا تقيه يكى از موضوعات
فقهى و فرعى است و ربطى به عقايد و حتى اصول فقه ندارد.
و
ثانياً تقيه اختصاص به شيعه ندارد و قرآن مجيد آن را حداقل در دو آيه
إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً، إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ
مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ، (كه در اواخر اين كتاب در اين باره
دوباره بحث مىكنيم)، تشريح فرموده است و مذاهب اسلامى آن را قبول دارند و خود اين
نويسنده در آخر كتاب خود به آن اعتراف مىكند و ثانياً