اسم الکتاب : رنگارنگ يا کشکول درويشي المؤلف : محسنى، شيخ محمد آصف الجزء : 1 صفحة : 213
انبياء اشك غم از هجر تو ريخت
خضر ز اخلاص تو تا اشك نريخت
.... آب حيات
حاجيان رو به سوى كعبه دويد
ما سر كوى تو داريم اميد
تاكه از تيغ ستم گشتى شهيد
سنگ باران تو را حاج نديد
ورنه ميمردى به وقت جمرات
آتش آه و فغان عالم
ناله و سوز و فغان عالم
قتل تو ورد زبان عالم
در پس پرده زنان عالم
اهلبيت تو همه در فلوات
كى لب تشنه كند جان قربان
تنش عريان و سرش زيب سنان
دوستان كاش شدندش قربان
گركه پاى تو نباشد به ميان
واى صد واى به اهل عرصات
اشعار چكشى
نويسنده
اين كتاب در يك دوره كوتاهى از عمر خود در جوانى علاقه به شعر پيدا كرد، ولى همه
مىدانند كه شعر به مجرد علاقه سروده نمىشود، بلكه ذوق خاص به خود را نيز مى
خواهد؛ و اين جانب، ذوق شعر را نداشت و مع الوصف اشعارى سرود و ديوانى در شعر جمع
كرد!!
ولى
خود مىدانستم كه اشعار من استحقاق چاپ را ندارد و به چاپ آن اقدام نكردم، در موقع
تأليف آخرين اثر (برج چهارم 1394 ش) در پايان عمر به فكرم رسيد طرف داران شعر همه
داراى ذوق شاعرى نيستند، ممكن است بعضى از شعرهايىكه وزنش به چكش اصلاح مىشود،
خوش شان آيد و به همين اميد بعضى از اشعار را در اين اوراق نه براى شعرا و اهل ادب
بلكه براى طرفداران شعر چكشى نقل مىكنم!!
اسم الکتاب : رنگارنگ يا کشکول درويشي المؤلف : محسنى، شيخ محمد آصف الجزء : 1 صفحة : 213