«عَلَّمَهُ
شَدِيدُ الْقُوى، ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى، وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى، ثُمَّ
دَنا فَتَدَلَّى، فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى، فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ
ما أَوْحى، ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى، أَ فَتُمارُونَهُ عَلى ما يَرى، وَ
لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى، عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى، عِنْدَها جَنَّةُ
الْمَأْوى، إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ ما يَغْشى، ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى،
لَقَدْ رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى» (النجم: 5-
18)؛ كسى كه قدرت شديد و قوى دارد و قوت و سلطه دارد پيامبر را تعليم داده است
(جبرئيل به پيامبر نزديك شد كه فاصلهاى به اندازهاى طول دو كمان، بين آنان بود)
سپس نزديك و نزديك شد تا آنكه فاصلهاى آن دو به مقدار دو كمان يا كمتر شد در
حاليكه او در افق اعلى قرار داشت. پس وحى كرد (جبرئيل) به سوى بنده خدا (يا خدا
وحى كرد به بندهاش) آنچه كه وحى كردنى بود قلب پيامبر آنچه را كه ديد، دروغ
نمىگفت آيا شما بر چيزى كه ديده است مجادله و مماراة مىكنيد يك مرتبه ديگر
(پيامبر (ص) جبرئيل را) نزديك سدرة المنتهى ديد كه نزديك آن جنّت مأوى است، هنگامى
كه (نور يا ملائكه) سدرة المنتهى را فراگرفته بود چشم (پيامبر) نه منحرف شد و نه
طغيان كرد و واتّعيتُ عينى راجبرئيل- ديد و تحقيقاً پارهاى از آيات بزرگ پروردگار
خود را ديد.
آنچه كه از قرآن مجيد به دست مىآيد:
1-
خداوند بنده خود را شبى از مسجدالحرام تا مسجدالأقصى (در بيت المقدّس) سير داد.
2-
هدف اين كار اين بود كه تا پارهاى از نشانههاى خود را به او بنماياند.
[1] - از شيخ طوسى در تبيان ج 2/ 194، نقل شده كه رفتن(
آنحضرت از مسجدالحرام به مسجدالأقصى) در يك شب به قرآن و رفتن ايشان به آسمان به
اخبار ثابت شده. ممكن است مراد ايشان از كلام مذكور تنها بملاحظه آيه اول اسرى
باشد ولكن بملاحظه سوره نجم هردو قسمت معراج به قرآن ثابت مىشود.