نترس تو را به پسرى دانا بشارت
مىدهيم. بازهم ابراهيم (ع) به قول آنان اطمينان نيافت از روى تعجب و استبعاد
فرمود: آيا مرا بشارت مى دهيد كه بزرگسالى به من رسيده پس به چه چيز به من بشارت
مى دهيد؟ عرض كردند: ما تو را به حق بشارت داديم نااميد نباش، حضرت ابراهيم فرمود:
كه از رحمت خدا جز گمراهان مأيوس مىشود (يعنى من مأيوس نيستم ولى استبعاد دارم) و
البته كه بعد مطلب را پذيرفت.
در
آيه 62 اين سوره (حجر) لوط به همين دسته ملائكه كه طبعاً به سر دستهگى جبرئيل
آمده بودند گفت شما نا شناخته هستيد. تا ملائكه او را قانع كردند كه از طرف خدا و
براى اهلاك قوم او آمدهاند.
از
اين آيات يك موضوع ديگر هم به دست مىآيد كه جبرئيل خيلى نزد ابراهيم و لوط
نمىآمده وگرنه جبرئيل به نظر اين دو پيامبر كه يكى از اولى العزم هم بوده نا آشنا
جلوه نمىكرد و اين مطلب به نظر عجيب مىآيد. والله العالم.
يقين
«وَ
اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ» (الحجر:
99)؛ پروردگارت را عبادت كن تا برايت يقين بيايد. ظاهر آيه كريمه اين است كه وجوب
يا تشريع عبادات (نماز، روزه، زكات، خمس، حج، جهاد، و هر عمل عبادى ديگر كه به
دليل معتبر عباديت آن إثبات شود) مغيّا به حصول يقين است وقتى مكلف به مرحله يقين
رسيد وجوب يا تشريع عبادت در حق او ساقط مىشود، هرچند در دنيا سالهاى متمادى پس
از حصول يقين زندگانى كنند.
اين
تفسير با عمل أنبياء و خاتم أنبياء و إمامان و افراد كُمّلين بشر مناسبت ندارد؛
زيرا همه آنان در زندگانى دنيا تا دم مرگ به همه احكام شرعى پاى بند بودهاند و از
هيچ يك از آنها ثابت نشده كه پس از حصول يقين، كه ظاهراً مراد به آن اعتقاد كامل
علمى به وجود و صفات