(از) شياطين إنس و جن قرار
داديم كه بعضى به ببعضى ديگر آهسته (در حق او) دروغبافى مىكنند. اگر پروردگار تو
اراده (تكوينى و إجبارى) مىكرد اين كار را نمىكردند آنان و افتراى آنان را
بگذار.
دقت
كنيد كه مراد اين نيست كه خداوند اين دروغ بافى و باطل به اراده تشريعى و يا به
اراده تكوينى عادل حكيم از آنان خواسته است؛ بلكه اين جعل و قرار داد ناظر به طبيعت
آلوده و معصيت كار آنان است كه از إختيار و اراده پليد خود آنان صادر مىشود، هر
معصيت آثار طبيعى دارد ولى در جها ن هستى آثار و لوازم خوب و بد همه عقايد و أعمال
خوب و بَد به اراده پرودگار صورت مىگيرد وكسى در خالقيت شريك نيست.
و
اين كار نه مستلزم جبر است و نه مخالفتى با حكمت خداوند دارد.
و
بعبارت ديگر قانون سببيت و مسببيت بر جهان ماده و بالاتر بر تمام موجودات امكانى
طبق اراده حق حكومت مىكند و هر معلول و أثر به علت و مؤثر قوى مى پيوندد. و اين
پيوند باذن و جعل و خلقت و إيجاد و اراده پروردگار است. و در سراسر عالم، نه جبر
است و نه تفويض[1]؛ بلكه امر
بين الامرين است.
خوانند
عزيز: اگر آنچه كه در همين عنوان وجاهاى ديگر اين كتاب نوشتم بطور صحيح بر اساس
قواعد علم كلام و فلسفه بفهمد در سراسر قرآن در فهم آيات دچار تنافض گويى نمىشود
ونورى است كه آيات را به تمام معناى كامل آنها مى فهمد. والتوفيق من الله.
و
از همين باب است اين دو آيه ديگر: «يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ
عَلَى الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ» (الأنعام: 125)
«وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ» (يونس:
100)؛ پليدى بر افراد بى إيمان و بى عقل دو نافهم وارد مى سازيم و يا قرار ميدهيم.
جمعى
به إختيار خود از إيمان آوردن بخدا و از تعقل كردن در إنتخاب زندگانى خود به
[1] - در اعمال اختياى ونيز در عالم تكوين. لاحول
ولاقوة الا بالله.