اسم الکتاب : رفتار اخلاقى انسان با خود المؤلف : سبحانىنيا، محمد تقي الجزء : 1 صفحة : 45
2. اصل حكمت الهى
يكى
ديگر از مبانى خداشناختى مرتبط با موضوع اخلاق، اعتقاد به حكمت الهى است. حكمت
الهى نيز از دو ساحت علمى و عملى برخوردار است؛ اما براى ايجاد انگيزه در انسانها
براى پايبندى به احكام اخلاقى، اعتقاد به حكيم بودن خداوند، ضرورى و اجتنابناپذير
است. بىترديد اگر انسان باور داشته باشد كه خداوند، مخلوقات را عموماً و انسان را
به طور خاص، از روى حكمت آفريد، و هدفمندى و اتقان آفرينش در عالىترين درجه ممكن
تحقق يافته است، انگيزه و اعتماد او در زمينه پايبندى به احكام اخلاقى و شرعى پديد
خواهد آمد. براى اثبات حكمت الهى، افزون بر براهين متعدد كه متكلمان و فلاسفه
اسلامى اقامه كردهاند، ادله متعدد نقلى نيز وارد شده است. مشهورترين برهانى كه
متكلمان بر عدل و حكمت الهى اقامه كردهاند، بر اساس علم و غناى مطلق خداوند
استوار است. قاضى عبدالجبار معتزلى دراينباره چنين گفته است:
انه
تعالى عالم بقبح القبيح، و مستغن عنه، و عالم باستغنائه عنه، و من كان هذه حالة
لايختار القبيح بوجه من الوجوه؛[1]
خداوند
متعال قبح قبيح را مىداند، و به انجام آن نيازى ندارد و به بىنيازى خود از آن
نيز آگاه است؛ و هر كس چنين صفتى داشته باشد، هرگز فعل قبيح را انجام نمىدهد.
خواجه
نصيرالدين طوسى نيز ناظر به اين برهان مىنويسد:
واستغناؤه و علمه يدلان على انتفاء القبح عن أفعاله تعالى؛[2]
بىنيازى و علم خداوند، بر نفى قبح از افعال الهى دلالت مىكنند.
آيات
متعددى از قرآن كريم، براى اثبات حكمت خداوند قابل استفاده است؛ آياتى كه علم و
آگاهى خداوند به افعالش، اتقان و كمال آن افعال و آفرينش مخلوقات[3]
و هدفمندى آنها[4] را بيان كرده، بر حقانيت آن
تأكيد دارد. بديهى است