فصل ششم: مواجهه احساسى با خود

درآمد

در فصل پيش، مواجهه شناختى انسان با خود را بررسى كرديم؛ مواجهه‌اى كه در پاسخ پرسش «من كيستم؟» تبيين شد و نتيجه‌اش تلقى صحيح انسان از خود بود. اين فصل به منظور طرح پرسش ديگرى پيش‌بينى شده است. پرسش مهم در اين فصل اين است: «من چه احساسى بايد درباره خود داشته باشم؟».

در ابتداى اين فصل، ذكر چند نكته ضرورى است:

1. پرسش اين فصل، ناظر به احساس هر انسان به خود است؛ اما بايد توجه داشت كه همواره احساس آدمى به خود منشائى شناختى داشته، برخاسته از نوعى شناخت يا شناخت‌نما (پنداره) از خود است. به عبارت ديگر، آدمى تا از خويشتن تصور يا باورى در ذهن نداشته باشد، احساسى از خويش برايش ايجاد نمى‌شود. پس آنگاه كه احساسى در او شكل گرفت، آن احساس مى‌تواند منشأ رفتار باشد يا در چگونگى رفتار فرد تأثيرگذار باشد؛ آنگونه كه در شكل ذيل نشان داده شده است.

...