اسم الکتاب : رفتار اخلاقى انسان با خود المؤلف : سبحانىنيا، محمد تقي الجزء : 1 صفحة : 189
صحيحتر را براى انسان فراهم مىآورد. در غير اين صورت، ممكن است
آدمى براى دستيابى به سعادت، رفتار نادرستى در پيش گيرد.
نتيجه
آنكه كمالخواهى و لذتطلبى، از ويژگىهاى همه انسانهاست. اين دو در
زيبايىدوستى، جاودانگىطلبى، حقيقتجويى، آزادىخواهى و عزت نفسطلبى، و در يك
كلمه در مطالبه سعادت پايدار، نمايان مىشود. اما ازآنجاكه كمال مطلق و در پى آن،
سعادت پايدار سرآمد همه تمايلات فطرى بشر است، اگر به علم تفصيلى آن را بشناسد و
بداند كه چگونه به دست مىآيد، همه تمايلاتش را براى رسيدن به اين مقصود نهايى يا
هدف غايى، تنظيم مىكند. اما مشكل اكثر قريب به اتفاق انسانها اين است كه كمال
مطلق و سعادت حقيقى خويش را نمىشناسند؛ يا مىشناسند، اما نمىدانند چگونه بايد
آن را به دست آورند. نادانى به اين موضوع يا گمان نادرست دراينخصوص، باعث شده است
عملكرد آنان نيز متفاوت باشد و هر كس به سوى سرابى روانه شود. در اين ميان تعداد
اندكى كه ديندار باشند و وحى را منبع اصلى براى يافتن راه سعادت خويش انتخاب و به
آن اعتماد كنند و بر طبق آموزههاى آن رفتار كنند، سعادتيافتگانِ واقعى خواهند بود.
ك-
برخوردار از قوّتها و ضعفها
يكى
از ويژگىهاى انسانها اين است كه هر كدام از آنها از نقاط قوت و ضعف برخوردار است
و انسان كامل را فقط مىتوان در وجود اولياى الهى، پيامبران و امامان جستجو كرد.
بنا بر اين نبايد وجود ضعف و نقص آدمى را نااميد ساخته و نشاط و تلاش را از او سلب
كند ....
آگاهى
انسان از قّوتها و ضعفهايش، در اصطلاح علم روانشناسى «خويشتنپذيرى مطلوب»
ناميده شده است.[1] خويشتنپذيرى مطلوب از ديدگاه
نظريهپردازان كمال، عبارت است از: ادراك درست خويشتن، كه طبعاً شامل ضعفها نيز
مىشود. همانگونه كه نظريهپردازان كمال مىگويند، «خويشتنپذيرى» بدان معنا نيست
كه اينگونه افراد هرگز تغيير نمىكنند؛ برعكس، آنها در مقايسه با بسيارى از
افراد ديگر در برابر تغيير گشودهتر عمل مىكنند؛ زيرا نواقص و معايب