اسم الکتاب : رفتار اخلاقى انسان با خود المؤلف : سبحانىنيا، محمد تقي الجزء : 1 صفحة : 169
به نظر متخصصان، هيجانها نه فقط نظام انگيزشى مهمى را تشكيل
مىدهند؛ بلكه تشكيل دهنده نظام انگيزشى اوليه نيز هستند.[1]
عواطف،
محصول نگرش انسان و باور اوست و اتفاق بيرونى، زمينه باور ذهنى را- كه گاه مطابق
با واقع و گاه نامطابق با واقع است- فراهم مى آورد.[2]
براى مثال، به خدمت گرفتن مربى روانشناس، به منظور التيام و تقويت روحيه اعضاى
تيم فوتبال صورت مىگيرد. ضعف روحيه بازيكنان ممكن است به دليل شكست در چند مسابقه
بوده كه موجب شده اعتمادبهنفس و خودباورى آنها از دست برود و نتوانند از
مهارتشان در مسابقات بهخوبى بهره برند.
وجوه
مشترك اين عوارض، ناشى از هيجانزدگى، تحريك عواطف غيراختيارى بودن و تااندازهاى
قابل كنترل بودن آن است.
عاطفى
بودن و ابراز احساسات و عواطف، به تنهايى مطلوب و انسانى است و حتى قرآن كريم نيز
آن را تمجيد كرده است؛[3] اما زمانى از ارزش كامل
برخوردار خواهد شد كه آميخته با نيت خالص و براى تقرب به خدا باشد.[4]
تحريك
احساسات و عواطف، غيرارادى صورت مىگيرد؛ اما كنترل و مهار آن در ابراز و كتمان
كردن، در اختيار انسان است. ازاينرو گاه ضرورت اقتضا مىكند عواطف خود را مهار
كنيم و مانع نمود خارجى آن شويم.
همانگونه
كه احساسات و عواطف قابل مهار كردن يا سركوب شدن است قابليت ايجاد و تقويت نيز
دارد. روايات بسيارى، به اين نكته تصريح كردهاند.
ه-
انسان، موجودى مكلف (مسئول)
از
جمله حقوق طبيعى انسان، حق آزادى اوست. قرآن كريم، آزادى را به مثابه مهمترين حقِ
برگرفته از اصل احترام به بشر پذيرفته است و پذيرش دين و ايمان به ذات مقدس خدا را
نيز- كه مهمترين دستورالعمل اديان به انسانها بوده است- به اجبار و اكراه قرار
نداده است. ازاينرو نقش پيامبران را فقط تبيين راه درست از