اسم الکتاب : رفتار اخلاقى انسان با خود المؤلف : سبحانىنيا، محمد تقي الجزء : 1 صفحة : 157
تعبير مىكنيم و همان تقسيمات پيشگفته را نيز مىتوان براى آن فرض
كرد.
«شناختنما»
ها منشأ بسيارى از رفتارهاى نادرست انسان در رابطه با خود و ديگران است؛ ازاينرو
آدمى بايد راههاى صحيح و منتج به شناخت واقعى را بشناسد و از آن راهها به آگاهى
از خود دست يابد تا با كمك آن آگاهىها، رفتارهاى درست را برگزيند و به كمال و سپس
سعادتمندى خود دست يابد؛ گرچه تقريباً همه انسانها دستكم شناختى نسبى از خود
دارند و شايد انسانى نتوان يافت كه محصول فرايند خودشناسى او كاملًا با واقع
متباين باشد.
در
اين فصل در پى تبيين پاسخ پرسش پيشگفته هستيم تا از اين رهگذر، شناختى صحيح و
مطابق با آموزههاى دينى براى انسان حاصل شود. در ادامه اين فصل، مصاديق مهم شناخت
از خود را برمىشمريم و در فصل بعد، راههاى دستيابى به شناخت واقعى از خود را
بررسى خواهيم كرد.
1.
شناخت نوعى
همانگونه
كه بيان شد، شناخت انسان از خود، در تقسيم اول گاه به امور نوعى تعلق مىگرفت و
گاه متعلق آن ويژگىهاى شخصى بود. ويژگىهاى نوعى، به نوع آدميان مربوط است و
تقريباً به فرد يا گروه ويژهاى از انسانها اختصاص ندارد. اين نوع شناخت،
انسانشناسى است. انسانشناسى، در شناخت خود كارآمد است و آدمى مىتواند با
استفاده از انسانشناسى دقيق، دستكم بخشى از ويژگىهاى خود را كه با افراد ديگر
بشر يكسان يا شبيه است، بهخوبى بشناسد. مهمترين امورى كه ميان انسانها مشترك
است و آگاهى از آنها به خودشناسىِ بيشتر و بهتر مىانجامد، به شرح ذيل است:
الف-
انسان، موجودى برخوردار از غريزه
يكى
از گرايشهاى درونى ما، گرايشهاى غريزى است. غريزه، نيروى مشترك ميان انسان و
حيوان است و هر دو از اين موهبت تكوينى براى محافظت از سلامت و بقاى نسل خود
برخوردار شدهاند؛ ازاينرو در تعريف غريزه آمده است: غريزه نيرويى است كه
انگيزههاى ناخودآگاه را براى حفظ خود (فرد) ايجاد مىكند.[1]