اسم الکتاب : درآمدى بر تفسير جامع روايى المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 96
دوم، به مهجورشدن بيشتر قرآن دامن زد. علّامه طباطبايى قدس سره در
تفسير گرانسنگ الميزان، پس از نگاهى دردآلود به اين گذشته اسفبار مىنويسد:
و
لَعَلَّ المُتراءى مِن أمرِ الامَّةٍ لِغَيرهِم مِنَ الباحثينَ كَما ذَكَرهُ
بَعضُهم: أنّ أهلَ السُنَّةِ أخَذوا بِالكِتابِ و تَرَكوا العِترَةَ، فَآلَ ذَلِكَ
إلى تَركِ الكِتابِ لِقَولِ النَبىّ صلى الله عليه و آله: «إنَّهُما لَن
يَفتَرِقا» و أنَّ الشيعةَ أخَذوا بالعِترَةِ و تَرَكوا الكِتابَ، فَآلَ ذَلِكَ
مِنهُم إلى تَركِ العِترَةِ لِقَولِهِ صلى الله عليه و آله: «إنَّهُما لَن
يَفتَرِقا»، فقد تَرَكَتِ الامَّةُ القُرآنَ و العِترَةَ (الكتابَ و السُنَّةَ)
معاً.[1]
شايد
وضعيت ظاهر امّت مسلمان، براى پژوهشگران، چنين باشد كه برخى گفتهاند: اهل سنّت،
قرآن را گرفتند و عترت پيامبر صلى الله عليه و آله را رها كردند و نتيجه، آن شد كه
قرآن را هم رها كردند؛ زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده بود: «اين دو، از
هم جدا نمىشوند». و شيعه، عترت را گرفتند و قرآن را رها كردند و در نتيجه، عترت
را هم رها كردند؛ چون پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده بود:
«اين
دو، از هم جدا نمىشوند». بنا بر اين، امّت اسلامى، قرآن و عترت، هر دو را رها
كردند.
ايشان،
در مقابل دو ديدگاه گذشته، ديدگاه سومى را مطرح كرده و آن، اين است كه قرآنشناسى،
جز در موارد خاص (مانند: تفاصيل احكام و قصص و معاد)، نيازى به سنّت ندارد. فهم
قرآن با كمك گرفتن از خود قرآن، امكانپذير است و پيامبر صلى الله عليه و آله و
خاندان آن بزرگوار