نخستين
اقدام مهم آنان برگزارى همايش «مهدويّت و هزارهگرايى در اسلام؛ مفهوم مهدى در
اسلام، مفهوم مهدى در نگاه شيعه دوازدهامامى، غيبت مهدى، سفراى مهدى» بود كه در
سال 1985 م به همت مركز پژوهشهاى ايرانى دانشگاه كلمبيا برگزار شد.[2]
عنوان همايش خود گوياى اهميت مسئله مهدويّت در نگاه برگزاركنندگان اين همايش است.
اين همايش زمانى برگزار شد كه ايران درگير جنگى ناخواسته با دشمنى بود كه خود
آمريكا نيز از حاميانش به شمار مىرفت.
پس
از آن در سال 2000 م بلانكدرد گزارشى را با عنوان «اسلام سنّى و اسلام شيعى» براى
وزارت امور خارجه و وزارت دفاع آمريكا تهيه كرد و در آن اطلاعاتى در باره شيعه و
سنّى و اختلافات اعتقادى موجود ميان آن دو ارائه كرد. وى در اين گزارش عقيده به
مهدويّت را به عنوان يكى از اختلافات ميان شيعه و سنى مورد تأكيد قرار داده است.
اين گزارش به لحاظ زمانى بعد از جنگ دوم خليج فارس (حمله عراق به كويت) و انتفاضه
شيعى در عراق (1991 م) تهيه شده است.
در
سال 2001 م كلارك در كتاب ميراث شيعه، ضمن فصلى
كه به بيان عادات و اعتقادات قديم و جديد شيعه اختصاص داده بود، به امامت و غيبت
نيز پرداخت.[3]
شايان
ذكر است برخى از محققان ايرانى مقيم آمريكا نيز پژوهشهايى را در موضوع مهدويّت
انجام دادهاند كه در آمريكا نشر يافته است. از جمله معروفترين اين آثار مىتوان
به كتاب سايه خدا و امام غائب: مذهب، سياست و تغييرات اجتماعى در ايران،
شيعه از آغاز تا 1890، اثر سعيد اميرارجمند اشاره كرد كه مرجعى براى