به فرض اگر كسى ادعاى تحريف قرآن و حذف آياتى از كلام اللّه را داشته باشد، اين ادعا را نمىتوان به همه هم مسلكان وى نسبت داد. و بايد موازين و معيارهاى مشخص و پذيرفتهشدهاش را در نظر گرفت. نه نظرات فردى و روايات شاذ را.
شيوه پست
جالب آن كه اين تهمت زنندگان به شيعه، بزرگانى چون: كلينى، قمى و طبرسى را هم از قائلين به تحريف مىشمارند. در صورتى كه حقيقت مطلب اين طور نيست. اين افترا زنندگان براى اقناع ديگران، دست به تزوير مىزنند. براى اين كار كلام اين بزرگان را گرفته پس از حذف نظر حقيقى آنان، بعضى از فقرات سخن را به يكديگر پيوند زده و آن را به شكلى در مىآورند كه بتوان از آن معناى تحريف را دريافت!. اين روش تدليس و فريب، نشانه ضعف ايمان و خروج از جادّه اخلاق و احكام شرع است.
يكى ديگر از روشهاى تهمت زنندگان آن است كه هركس را كه در دليل عدم تحريف قرآن مناقشه كند، جزو معتقدين به تحريف مىشمارند. در حالى كه خود اين فرد از معتقدين به سلامت قرآن است از هر گونه تحريف. و منافاتى نيست كه نظرى درست باشد ولى دليل طرفدار آن نظر، ضعيف يا نادرست باشد. عالمى ممكن است نظر ديگرى را محترم بدارد. اما نوع استدلال وى را نپذيرد و خود دليل قويترى را ارائه كند يا به دليل ديگرى ارجاع دهد. اين روش علماى دين است و سنت سنيّه بزرگان كه در راه علم و دين، خلوص مىورزند ولى سوداگران دين و دانش روش و راه ديگرى براى تحقق منافع و مطامع خود دارند كه عبارت از بهتان و افترا است. خداوند ما را از اشتباه و ناراستى در انديشه و كردار حفظ كند. اوست سرپرست و توانا.
محدّث فريب خورده
البته ما منكر نيستيم كه در اين ميان كسى از شيعه فريب كثرت روايات تحريف را خورده و آن را در كتب خود گرد آورده باشد. مثلا مؤلف كتاب: «فصل الخطاب» دچار اين توهم شده و به كثرت روايات موجود در كتب صحاح و مجامع حديثى فريفته شده و به اين احاديث اعتماد كرده است. و ما در جاى خود به اين كتاب و وجوه ضعف آن خواهيم پرداخت. اما اين كه اين كتاب و نظر مؤلف را نظر شيعه دانسته و روايات موجود