responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : خاطره هاى آموزنده المؤلف : محمدی ری‌شهری، محمد    الجزء : 1  صفحة : 73

بدون هيچ تعرّض و تعقيب و تعهّد به تهران آمدم و با خود عهد كردم تا آخر عمر زيارت آن حضرت را شب‌هاى جمعه ترك نكنم.

كرامت دوم آن بود كه حقير يكى دو سال قبل از پيروزى انقلاب اسلامى شب‌هاى جمعه در مجلس توسّلى شركت مى‌كردم كه جمع خاصّى در آن بودند و تا صبح طول مى‌كشيد. در آن مجلس بزرگانى بودند كه در مسأله احضار ارواح اوليا نصيبى داشتند. يكى از آنان شبى از قول شخصى كه راضى نبود با وضع اختناق و سلطه ساواك معرّفى شود، اين ماجرا را نقل كرد:

يكى از مشاورين محمد رضا پهلوى كه تا حدّى ايمان داشت و از عاقبت طغيان طاغوت ناراحت بود از من خواست اگر ممكن است به حضرت عبدالعظيم عليه السلام متوسّل شوم و عاقبت اين سلطنت را از روح آن حضرت بپرسم. مدّتى بعد با مقدمات زياد توفيق يافتم تا به روح مطهّر آن جناب نزديك شوم. گويا آن حضرت مى‌دانست حاجت من چيست، با خطابى تند فرمود: «به اين مرد[1] بگوئيد بايد اين هرزگى‌ها را كنار بگذارى. من از خداى متعال خواسته‌ام ريشه تو و اهلت را براى هميشه قطع نمايد.»

آنجا ديگر اجازه نداشتم سؤال ديگرى بكنم، ولى اصل مطلب را گرفتم. بعد نديم شاه را ديدم و مطلب را به او گفتم، او سخت مضطرب شد و گفت چگونه اين خطاب تند را به شاه برسانم.

چندى بعد نديم شاه گفت: به هر طورى بود خودم را آماده كردم و روزى به شاه عين جريان را بدون نقل واسطه بيان كردم. شاه معنى كلمه هرزگى را نفهميد. حسين علا كه نخست‌وزير وقت بود را به حضور خواست و گفت مى‌گويند در مملكت هرزگى هست؟ حسين علا گفت: خاطر شهريارى آسوده باشد، هيچ گونه هرزگى در مملكت وجود ندارد!


[1]. مقصود، شخص شاه بوده است.

اسم الکتاب : خاطره هاى آموزنده المؤلف : محمدی ری‌شهری، محمد    الجزء : 1  صفحة : 73
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست