اسم الکتاب : خاطره هاى آموزنده المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 35
1/ 7 سلام دادن بر اهل بيت عليهم السلام در آخرين لحظه زندگى
دوست عزيز و بزرگوارم، سيّد آزادگان مرحوم حجة الاسلام و المسلمين سيد على اكبر ابوترابى در تاريخ 29/ 1/ 1379 در ديدارى كه با ايشان در دفتر آستان مقدس حضرت عبدالعظيم عليه السلام داشتم، خاطره جالب زير را به نقل از شهيد اندرزگو تعريف كرد:
در جريان ترور حسنعلى منصور (نخستوزير شاه) تحت تعقيب ساواك بودم. مرحوم آقاى فومنى[1] در بيمارستان فيروزآبادى شهررى بسترى بود. من نزد ايشان آمدم و ايشان را در جريان اين موضوع قرار دادم، خوشحال شد.
گفتم: ترتيبى دهيد كه من همينجا پيش شما بمانم، ايشان پذيرفت و از مسؤلان بيمارستان خواست كه براى پرستارى از او نزد ايشان بمانم.
من نزد ايشان بودم تا آن كه قبل از وفاتش يك روز به من گفت: نزديكانم را خبر كن مىخواهم با آنها خداحافظى كنم، زيرا كه من خواهم مرد!
[1]. گفتنى است كه مرقد ايشان در حرم مطهر حضرت عبدالعظيم عليه السلام در رواق شهيد حاج اسماعيل رضايى قرار دارد و در لوح قبر ايشان آمده:« عالم مجاهد حاج شيخ محمدجواد فومنى حائرى كه عمرى را در راه مبارزه با رژيم ستمشاهى و تحمّل مشقات و زندانها سپرى نمود و سرانجام در شب 23 ماه مبارك رمضان 1374. ق مطابق با 6/ 11/ 1343. ش، دار فانى را وداع گفت».
اسم الکتاب : خاطره هاى آموزنده المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 35