اسم الکتاب : خاطره هاى آموزنده المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 26
1/ 3 حواله پيامبر صلى الله عليه وآله
آقاى حاج رضا سلطانى شيرازى[1] نقل كرد: در نوجوانى كه در قم سكونت داشتم، با فردى وارسته كه حدود هشتاد سال از عمرش گذشته بود به نام ميرزا يحيى زرگر كه شغلش نقرهسازى و انگشترسازى بود آشنا بودم و از نصايح او كه بسيار سودمند بود بهره مىبردم. ايشان نقل كرد كه با يكى دو نفر از دوستان شبهاى چهارشنبه مستمراً به مسجد جمكران مىرفتيم.
مسجد جمكران در آن زمان محوطهاى كوچك بود كه حياطى محصور با درى بزرگ داشت. ساختمان مسجد به صورت مربع مستطيل و به مساحت حدود چهل متر مربع در سمت راست حياط واقع شده بود و در دو طرف مسجد دو اطاق وجود داشت. اين مجموعه (مسجد و دو اطاق) از سه طرف داراى ايوان بود. در كنار در ورودى هم يك اطاق ساخته بودند، كه اين محوطه در مجموع شامل ساختمان مسجد، سه اطاق، سه ايوان و يك حياط بود. من در زمان طفوليت و نوجوانى بارها همراه پدرم به زيارت مسجد رفته بودم.
[1]. ايشان از افراد متدين و باتجربه در امور حج است كه به عنوان مشاور ابنجانب در امور اجرايى حج در بعثه مقام معظم رهبرى همكارى داشت. وى اين ماجرا را در تاريخ 7/ 5/ 1383 به درخواست ابنجانب مكتوب كرد.
اسم الکتاب : خاطره هاى آموزنده المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 26