اسم الکتاب : خاطره هاى آموزنده المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 240
پس از نماز صبح كه به طور معمول و با عجله همه را سوار ماشين مىكرديم تا زودتر راه بيفتيم و پيش از طلوع آفتاب وارد مشعر شويم لحظهاى از ديدن او غافل شدم. وقتى حاجيان را سوار كرديم، از ماشين پياده شدم. اثرى از او نيافتم. پس از جستجو به پشت اتومبيل رفتم. او را در جوىهايى كه براى جادهسازى كنده بودند، ديدم كه رو به قبله و تسبيح به دست، جان به جانآفرين تسليم كرده است!
اسم الکتاب : خاطره هاى آموزنده المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 240