responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : خاطره هاى آموزنده المؤلف : محمدی ری‌شهری، محمد    الجزء : 1  صفحة : 218

وقتى به كعبه مى‌رسد، پشت مقام ابراهيم، ايستاده، عرض مى‌كند: خدايا! به ابراهيم در سن صد سالگى بچه دادى. من هم بچه مى‌خواهم.

سپس دعا و توسل و مناجات مى‌كند و ادامه مى‌دهد: خدايا! مى‌خواهم فرزندم مروّج دين تو باشد.

پس از آن، خداوند، دوازده فرزند به وى عطا مى‌كند؛ يازده فرزند از مادر من و يك فرزند از همسر ديگرش!

گاهى به شوخى مى‌گويم: شايد در آن گونى، دوازده بچه گربه بوده است.

من بزرگ شدم و مبلّغ دين شدم. بسيارى از من مى‌پرسند: چطور شد كه پس از بيست سال،[1] مردم از حرف‌هاى تو خسته نشده‌اند و كهنه نشده‌اى؟

مى‌گويم: اشك‌هاى پدرم پشت مقام ابراهيم عليه السلام كارساز بوده و من خودم را مولود كعبه مى‌دانم.


[1]. اين تاريخ مربوط به وقتى است كه آقاى قرائتى خاطره را نقل كرد، احتمالًا سال 1380 ش.

اسم الکتاب : خاطره هاى آموزنده المؤلف : محمدی ری‌شهری، محمد    الجزء : 1  صفحة : 218
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست