اسم الکتاب : خاطره هاى آموزنده المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 152
3/ 11 روشنبينى مجروح جنگى
جناب آقاى دكتر محمد اسماعيل اكبرى[1] در ايام حج، خاطره ديگرى از يك مجروح جنگى، بدين شرح نقل كرد:
در زمان جنگ تحميلى عراق عليه ايران (احتمالًا سال 1365 شمسى) بنده مسئوليت دانشگاه علوم پزشكى اصفهان را داشتم. قريب 75 درصد از تختهاى بسترى اصفهان در اختيار مجروحان جنگ بود.
در يكى از بازديدهاى خود متوجه شدم كه مجروح عزيزى در بخش ويژه بيمارستان آية الله كاشانى بسترى است كه دچار «هيدرو نِفروز» شديد كليه چپ است و بايد عمل شود؛ ولى مجروح، اجازه انجام عمل جراحى نمىدهد.
در ويزيت ايشان معلوم شد كه حدود سه هفته قبل مورد اصابت گلوله كلاشينكف قرار گرفته است. گلوله در لگنچه كليه چپ، جا خوش كرده و منجر به انسداد مجراى خروجى ادرار و بزرگى غير متعارف كليه شده است كه خطر نارسايى را براى بيمار در بر دارد. به او توضيح دادم كه انجام عمل جراحى به نفع اوست، گفت مىدانم؛ ولى مطمئن هستم كه اين گلوله به زودى دفع مىشود و نيازى به عمل جراحى نيست.