اسم الکتاب : خاطره هاى آموزنده المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 121
3/ 3 ديدار خدا با بدن زخمى!
فاضل ارجمند جناب حجة الاسلام و المسلمين سيد موسى موسوى[1] سه خاطره هم از شهدا نقل كرد كه ملاحظه مىفرماييد:
سال آخر عمر بابركت عارف ناسك شهيد آية الله سيد عبدالحسين دستغيب بود. بنده به لحاظ معضلات خاصّى كه در كردستان پيش آمده بود از جمله استاندارى وابسته به حزب جمهورى منصوب شده بود كه در منطقه با جمع ما و نيروهاى نظامى و انتظامى ناهماهنگ بود و هر چه هم به بالا منتقل مىكرديم، مؤثر واقع نمىشد و همچنان برخى از بزرگان كشور از ايشان حمايت مىكردند، تصميم گرفتم مطلب را به حضرت امام رحمه الله منتقل كنم.
وقتى هماهنگ شد و خدمت حضرت امام رسيدم، هم حيا كردم و هم در محضر ايشان از طرح اين مسائل پشيمان شدم. لذا مصمّم شدم حل مشكلات را از راههاى ديگرى پيگيرى كنم.
چون از نظر روحى به شدت متأثر شده بودم، به نظرم رسيد با ارادت و ارتباط ويژهاى كه با آية الله دستغيب داشتم، به شيراز رفته و به محضر قدسى ايشان برسم، شايد مقدارى آرام بگيرم.