responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : خاطره هاى آموزنده المؤلف : محمدی ری‌شهری، محمد    الجزء : 1  صفحة : 118

هفته بعد آمدند و گفتند: دوباره خواب ديده‌اند .... آيا شما به آقاى دكتر بهشتى و آقاى مهدوى كنى اطلاع داديد؟ و خود شما نماز را خوانديد؟

به ايشان گفتم: خودم خواندم و به آقايان هم گفتم.

در دفتر نشستند و گفتند: دوباره به آقايان تلفن كنيد.

من همان ساعت با آقاى مهدوى صحبت كردم. ايشان گفتند: فلانى! مى‌دانى كه من در اين امور، عوام هستم. از همان وقت كه گفتى، تا كنون، دو بار خوانده‌ام.

به آقاى دكتر بهشتى رحمه الله تلفن زدم و گفتم: آقاى محقق اينجا نشسته‌اند و تأكيد مى‌كنند كه نماز را بخوانيد.

ايشان فرمودند: جناب آقاى امامى! ما از صبح كه از خواب بيدار مى‌شويم تا آخر شب كه مى‌خوابيم، همه كارهايمان براى امام زمان عليه السلام است.

به ايشان گفتم: درست است؛ ولى اين نماز، نقش ديگرى دارد.

آقاى دكتر بهشتى فرمودند: بسيار خوب! خيلى متشكرم. و خداحافظى كردند.

جناب آقاى امامى اضافه كردند كه در جريان انفجار دفتر نخست وزيرى و شهادت شهيد رجايى (هشتم شهريور 1360)، آقاى مهدوى كنى هم قرار بود در آن جلسه حضور داشته باشند؛ اما ايشان گفتند: آن روز، سرم درد مى‌كرد و مقدارى استراحت كردم. به همين جهت، دير راه افتادم. وقتى نزديك نخست‌وزيرى رسيديم، صداى انفجار را شنيدم.

همچنين آقاى امامى، طرح ترور خودشان را تعريف كردند كه چگونه آقاى مرتضى الويرى به ايشان اطلاع داده و خنثى گرديده است.

اسم الکتاب : خاطره هاى آموزنده المؤلف : محمدی ری‌شهری، محمد    الجزء : 1  صفحة : 118
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست