اسم الکتاب : حكمت نامه حضرت عبد العظيم الحسنى المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 170
از نظر روانشناسى مذهبى، يكى از موجبات عقبگرد مذهبى، اين است كه اولياى مذهب، ميان مذهب و يك نياز طبيعى، تضاد برقرار كنند، مخصوصاً هنگامى كه آن نياز در سطح افكار عمومى ظاهر شود.[1]
اگر در برنامهريزى تبليغ دينى، ميان دين و حقوق سياسى، اجتماعى و يا فردى مردم، تضاد برقرار شود، تبليغات نه تنها موفّق نخواهد بود، بلكه به ضدّ تبليغات تبديل خواهد شد. از اين رو، كسانى كه ديندارى را به محترم نبودن حقوق سياسى مردم، عدم آزادى انديشه، ترك دنيا، مخالفت با شادى، گريز از ديگران و ترك ازدواج و مانند اينها تفسير مىكنند، در واقع، عليه دينْ تبليغ مىنمايند. شهيد مطهّرى مىگويد:
درست در مرحلهاى كه استبدادها و اختناقها در اروپا به اوج خود رسيده بود و مردم، تشنه اين انديشه بودند كه حقّ حاكميت از آنِ مردم است، [از طرف] كليسا يا طرفداران كليسا و يا با اتّكا به افكار كليسا، اين فكر عرضه شد كه مردم در زمينه حكومت، فقط تكليف و وظيفه دارند، نه حق. همين كافى بود كه تشنگان آزادى و دموكراسى و حكومت را بر ضدّ كليسا، بلكه بر ضدّ دين و خدا به طور كلّى بر انگيزد.[2]
يكى از ويژگىهاى اسلام ناب، اين است كه همه تمايلات فطرى انسان را در نظر گرفته است. اصولًا فطرى بودن دين، بدين معناست كه همه برنامههاى دينى (اعم از عقايد، اخلاق و اعمال)، ريشه در فطرت انسانها دارند. از اين رو، مبلّغ اگر به واقع، اسلامشناس باشد و نيازهاى فطرى مخاطب را بداند، هرگز به نام دين و براى تبليغ اسلام، با خواست فطرى مردم و حقوق طبيعى آنها درگير نمىشود.