اسم الکتاب : حديث اسلامى، خاستگاه ها و سير تطور المؤلف : موتسكى، هارالد الجزء : 1 صفحة : 458
يوزف شاخت نيز هنگام تاريخگذارى احاديث، نخست به بررسى محتواى آنها پرداخت و سپس آنها را در چارچوب تطوّر موضوعى كه بدان اشاره داشتند، طبقهبندى كرد.[1] او معيار [نقد] أسانيد را صرفاً در مرتبه ثانوى، و تنها در صورتى در نظر مىگرفت كه با تاريخگذارى كه در مرحله نخست از مراجعه و بررسى متن به دست آمده بود، سازگار باشد. در غير اين صورت، اطّلاعات مربوط به اسانيد را با اين عنوان كه اشتباه يا ساختگىاند، انكار مىكرد. شاخت نيز همانند گلدتسيهر، اظهارنظرهايى كلى درباره زمان شكلگيرى دسته خاصى از احاديث يا نوع خاصى از نقلها اظهار داشت. از نظر او، اين نتيجهگيرىهاى كلّى درباره تكوين و تطوّر حديث نه فرضيهاى اكتشافى، بل واقعيتهاى تاريخى بودند؛ از همين رو، وى نتيجهگيرىهاى خود را به احاديث فقهىاى كه نظريهاش بر آن مبتنى بود، محدود نساخت.[2]
ديدگاه گلدتسيهر و شاخت در كم ارزش دانستن إسناد و نقادى مسلمانان از آن در بررسى تاريخگذارى احاديث، در رويكردى تحقيقى كه مىتوانيم آن را «روايى- تاريخى»، «تاريخِ روايتى» (
tradition- historical
) بناميم به چالش كشيده شده است. اين رويكرد كه در مطالعات اسلامى غربيان از زمان پژوهشهاى يوليوس وِلهاوزِن شناخته شده بود، در تلاش است تا منابع اوليهاى را كه به صورت آثارى مستقل حفظ نشدهاند، از جوامعى كه در اختيار است، استخراج كند.
در اين رويكرد، محقّق به جاى توجّه به مجموعه احاديثى در يك موضوع خاص، به مطالبى كه از راويان معيّنى رسيده است، مىپردازد. آثار منبعشناسانه (source -analytical) هِريبِرت هورست، گِئورگ اشتاوت، فؤاد سزگين و ديگران،[3]
. See J. Schacht," A Revaluation of Islamic Traditions", Journal of the Royal Asiatic Society, 991, 341- 45, esp. 741; idem, The Origins of Muhammadan Jurisprudence) Oxford, 0591(, p. 1 and passim.
. H. Horst," Zur Uberli eferung im Korankommentar at- TabarD", Zeitschrift der Deutschen Morgenla ndischen Gesellschaft 301) 3591(, 092- 703; George Stauth, Die Uberlieferung des Korankommentars Mugahid b. Eabrs) Ph. D. diss., Giessen, 9691(; Fuat sezgin Bu