اسم الکتاب : حديث اسلامى، خاستگاه ها و سير تطور المؤلف : موتسكى، هارالد الجزء : 1 صفحة : 165
مورد نشان داده، اين منازعه صرفاً «نظرى» بوده و مانعى براى «عملِ كاملًا جاافتادهاى» كتابت حديث نبوده است.[1]
بنا بر اين گلدتسيهر بر اين نظر نبود كه، اندكى پس از روزهاى نخستين كه حديث بىهيچ ترديد و تأملى كتابت مىشد، ظهور گرايشهاى كلامى و وسواسهاى دينى، سبب رويگردانى از كتابت شده و به كلى مُهر پايان بر نگارش حديث زده است. امّا اين استنتاج در كتابى مرجع و استانده ذكر آمده است. طُرفه آنكه مؤلّف اين كتاب خواسته اين خرافه را بزدايد كه نقل حديث به صورت شفاهى در دورهاى طولانى حاكم بوده است، امّا با ارائه چنين تفسير مخدوشى از آراى گلدتسيهر «خرافه» ديگرى خلق كرده است.[2]
وقتى گلدتسيهر به ردّ مقايسه مورد اشاره در صدر بحث پرداخت، چنين مىپنداشت كه آموزه شفاهى يهود- مفاد تلمود (ميشنا و گمارا) و همچنين [215] مِدارش،[3] كه اكنون البته به صورت مكتوب (و چاپ شده) در دسترس است، همچون آموزه مكتوب، يعنى همان اسفار خمسه يا كتاب مقدس- در واقع طى صدها سال مطلقا به صورت سنّتى شفاهى بوده است. امروزه مىدانيم كه وضعيت چنين نبوده است. شواهد بسيارى در باب استفاده از گزارشهاى مكتوب در دست است.[4] هيچ ممنوعيت رسمى و عمومى در خصوص نگارش تعاليم شفاهى صادر نشده است. البته بايد اذعان داشت كه «كسانى دائما با نگارش اين مطالب به شدت مخالفت مىورزيدند ...، به ويژه در نگارش هلاخاhalakh th ( قواعد و احكام شرعى)»، امّا اين ردّ و انكار چندان متوجه اصل نگارش نبود، بلكه بيشتر با «نگارش مطالب به منظور عمومى ساختن استفاده همگان» مخالفت مىشد.[5] ليبرمن اين امر
. Hermann L. Strack, Einleitung in Talmud und Midra
ح
, 5 th ed.) Munich, 1291(, 01 ff.; samuel Lieberman, Hellenism in Jewish Palestin) New York, 0591(, 78- 88, 402- 502; Birger Gerhardsson, Memory and Manuscript: Oral Tradition and Written Transmission in Rabbinic Judaism and Early Christianity) Uppsala, 1691(, 951 ff.