اسم الکتاب : تاريخ حديث شيعه« 2» المؤلف : طباطبايى، محمد كاظم الجزء : 1 صفحة : 253
قاجاريه از دوران فتحعلى شاه، به ويژه در دوران اميركبير (م 1267 ه) به گسترش و ترويج فرهنگ شيعى پرداختند. بنابراين، زمينه رشد فرهنگ شيعى، به ويژه معارف حديثى، در اين دوران دوباره فراهم آمد.
تحولات فرهنگى
حركت اخباريگرى در سالهاى پايانى قرن دوازدهم، مقهور تفكر اجتهادى شده بود. مجتهدان با تدوين و نگارش كتابهاى جديد اصولى، قواعد كلى استنباط را به گونهاى دقيقتر بيان كردند و آن را مدون ساختند. بنابراين، مهمترين فعاليتهاى اصولى، در قرن سيزدهم انجام و توسط شيخ انصارى (م 1281 ه) به مرحله جديدى وارد شد. علاوه بر اين، نگرش اجتهادى دقتى ژرفتر در معارف داشت. بنابراين، تأثير آن بر زمينههاى معرفتى غيرفقهى نيز گسترده بود. از اين رو، با گسترش و تعميق تفكر اصولى و اجتهادى، دستيابى به تمامى آموزههاى دينى به گونهاى دقيقتر فراهم آمد و بدين ترتيب فهم حديث و آموزههاى معرفتى نيز عميقتر و كارآمدتر شد. از اين منظر امكان گسترش معارف و دقتورزى آن نيز افزون شد.
نگرش ديگرى كه در اين سده بروز يافت، تفكر شيخيّه به رهبرى شيخ احمد احسايى (م 1241 ه) و سيد كاظم رشتى (م 1259 ه) بود. تفكر شيخيه بر توجه به روايات و امتزاج آن با عرفان و فلسفه تأكيد داشت. به ادعاى برخى، اساس شيخيه بر مبناى امتزاج تعبيرات فلسفى متأثر از آثار سهروردى با اخبار آل محمد عليهم السلام بود.[1] اعتناى شيخيه به روايات اهل بيت عليهم السلام امرى روشن است، ولى شيوه استفاده آنان از اين متون، دقيق و علمى نيست.
تأويل آيات قرآن و روايات اهل بيت، زمينه را براى توجيه و تحميل هر سخن بر اين متون آماده مىساخت. رمزآلود نمودن اين معارف، ضربتى سخت بر فرهنگ شيعى بود كه به همراه عقايد غاليانه و ناهمخوان با معارف ديگر، زمينه را براى انحراف برخى از افراد و گروهها آماده كرد.
شيخيه بر اين نكته تأكيد مىكردند كه انسانشناسى و هستىشناسى بر معارف اهل بيت عليهم السلام استوار است، ولى انتقال معارف را در روايات منحصر نمىدانستند، بلكه