يعنى دوران حضور دوازده امام معصوم عليهم السلام كه اين دورانْ احكامى خاصّ خود دارد.
دوران غيبت، دورانى است كه هيچ كدام از امامان دوازدهگانه معصوم عليهم السلام حضورِ آشكار نداشته باشند. در كلمات فقهاى شيعه، «عصر غيبت» يعنى انزواى شيعه و عصر حاكميّت ظلم و باطل. آنگاه فقيهان شيعه بحث و بررسى مىكنند كه در اين دوران، احكام موضوعات مختلف چيست؟
به عنوان مثال علامه حلّى (ره) در كتاب ارشاد مىفرمايد: «وَ يَجِبُ صَلاةُ الْجُمُعَةِ وَ مِنْ شُرُوطِها وُجُودُ سُلْطانٍ عادِلٍ».
مؤلّف كتاب مفتاح الكرامة مىگويد: منظور علامه حلّى از سلطان عادل، امام منصوب از جانب خداوند، يعنى امام معصوم است.
چرا مؤلف كتاب مفتاح الكرامة مىگويد: منظور از سلطان عادل، فقط امام معصوم است؟ با وجود اينكه در قرآن و روايات، هرگز سلطان عادل، منحصر به امامان معصوم نشده است.
در طول تاريخ، شرايط اجتماعى آنچنان عليه شيعه و شيعيان بوده است كه فقيهان ما نمىتوانستند تصور كنند كه در عصر غيبت، حكومتى عادلانه تشكيل گردد. بنا بر اين مىگفتند: منظور از سلطان عادل كه در روايات و به تبعيت از آن در سخنان فقيهان، مورد بحث قرار گرفته، امامان دوازدهگانه معصوم است.
شما مردم عزيز ايران، آرزوىِ باور نكردنىِ همه عدالتطلبان را تحقّق بخشيديد و با انقلاب اسلامىِ پر شكوه خود، حكومتى عادلانه با حاكميّت فقيهى عادل تشكيل داديد. قوانين اين حكومت از متن اسلام، يعنى قرآن و سنت، سرچشمه گرفته است.
در كتابهاى فقهى بزرگان ما، حاكميّت چنين حكومتى حتى به عنوان يك فرض هم مطرح نشده است و كتابهاى فقهى ما فاقد بخش احكام سلطانيه (احكام حكومتى) است؛ زيرا بزرگان ما حتى تصور هم نمىكردند كه در زمان غيبتِ امامان معصوم عليهم السلام، مؤمنين موفق شوند، حكومتى بر اساس عدالت تشكيل دهند.
شما مردم بايد افتخار كنيد كه خداوند توفيق انجام اين انقلاب و تشكيل حكومت اسلامى را به شما عنايت فرمود.
انقلاب اسلامى ايران، ارمغان خداوند به شما مردمِ بزرگ بود. اين انقلاب براى اجراى آرمانها و اهداف خود، با مشكلات فراوانى روبرو بود. در دوران پهلوى، دهها سال استبداد و استعمار و امپرياليسم اروپا و آمريكا بر ايران حكومت كردند.
امپرياليستها و استعمارگران، هم خود بر ايران حكومت كردند و هم نوكرانشان را بر ما مسلّط كردند. آنچه به جاى مانْد، ميراثى بود حاصل پنجاه سال انحراف و كجراهه رفتن.
تسلط بيگانگان بر اين مملكت، همه چيزِ ما را به انحراف و تخريب كشانيده بود؛ فرهنگ، نيروى نظامى و بافت سياسى جامعه، وضعيت اقتصادى كشور، تشكيلات ادارى، قوانين قضائى و خلاصه همه چيز كشور ما در دوران تسلط بيگانگان به انحراف كشانيده شده بود. انقلاب اسلامى، اين انحرافها و خرابىها را به ارث گرفت.
در يكى از اولين جلسات شوراى انقلاب، اصلاح نيروهاى نظامى كشور تصويب شد كه همه امراى نظامى كه درجهاى بالاتر از سرهنگى دارند از نيروهاى نظامى اخراج شوند؛ زيرا با وجود آنها، اصلاح نيروهاى نظامى ممكن نبود.
حتى بسيارى از كسانى كه پس از اجراى اين قانونْ باقى ماندند، مشكلات فراوانى به وجود آوردند كه شما شاهد آنها بوديد.