[بار خدايا! به تو پناه مىبرم از حرص و آز و تندىِ غضب و خشم، و تسلطِ حسد و رَشك.]
حسد يكى از بيمارىهاى روحى است.
فردى كه به اين بيمارى مبتلا مىشود، نمىتواند هيچ نعمتى را در دستِ شخصِ ديگرى ببيند. فرد حسود نمىتواند نعمتها و امكاناتى را كه خداوند به ديگران داده و هيچ ضررى هم به او نمىرسانَد، تحمل كند.
انسان حسود از آسايش ديگران در عذاب است و از رنجهاى آنها لذت مىبَرَد.
شخص حسود اگر بشنود كه فرد ديگرى به يك مشكل يا مصيبت يا گرفتارى دچار شده است، به طور خودكارْ خوشحال مىشود.
اما اگر بشنود كه فرد ديگرى داراى نعمتى شده است، عصبانى و ناراحت مىشود و همواره بدخواهِ ديگران است. ادامه دعا چنين است:
زندگى انسان همراه با سختىها و دشوارىهاى فراوان است. انسان در هر مقام و مرحلهاى كه باشد، باز هم همه امور زندگى بر وفقِ مرادِ او نمىشود. براى هر انسانى در زندگى، مشكلات، ناراحتىها و ناملايماتى وجود دارد.
انسان صبور، مقاوم و شكيبا، مصيبتها را در خود هضم مىكند و آنها را تحمل مىنمايد. اگر حوادثْ مطابق ميلِ او باشند، شكر مىكند و اگر خلاف ميلِ او باشند، تحمل مىكند. اما اگر كسى صبور نباشد و نتواند در مقابل مشكلاتْ خود را كنترل كند، در مقابلِ حوادثِ سخت، دست و پاى خود را گم مىكند و به بيمارى روحى، بيچارگى و رسوايى مبتلا مىشود.
خدايا! از اين كه در امور زندگى مانند غذا، لباس و مسكنْ قانع نباشم و مصرف گرا و تجملپرست باشم، به تو پناه مىبرم. خدايا! از اين كه تمامِ همّت و فكر و فعاليتهاى زندگى و حتى- پناه بر خدا- ديندارىِ من براى زيادهطلبى در دنيا باشد، به تو پناه مىبرم.
خدايا! از كمبود قناعت در خوراك، پوشاك، مسكن و مقام و همه امور زندگى، به تو پناه مىبرم. ادامه دعا:
خدايا! من از بدخويى، بد دهنى و اين كه در زندگى عقلم را كنار بگذارم و اختيارم در دستِ شهوتم باشد، به تو پناه مىبرم.
خدايا! من از اين كه در زندگى به دنبالِ شهوت بروم و هر خواستهاى را كه دلم در باره زن و فرزند و مال و مقام داشت، بخواهم برآورده كنم، به تو پناه مىبرم.
انسان بر حسب طبيعتِ خود به گونهاى است كه شهوات را دوست دارد و اگر اين شهوتدوستىِ خود را كنترل نكند، گمراه و رسوا خواهد شد. خداوند متعال در باره دوستىِ انسان نسبت به شهواتْ مىفرمايد: