نوشته مورخان خودشان، در يك معبد، ده هزار مسلمان را سر بريدند.
نامههايى كه برخى از اميران لشكر صليبىها به پاپ نوشتهاند، در تاريخ ضبط شده و موجود است. در آن نامهها آمده است كه:
ما همه كودكان شيرخوار را به آتش انداختيم. شكم همه زنان را پاره كرديم.
سرِ همه مردان را هم بريديم؛ تا جايى كه در برخى مناطق، خون مسلمانان تا ساق پاىِ ما بالا آمده است. ما فاتحه اسلام را خوانديم.
در اين منطقه، از اين پس جناب پاپ فكرش از جانبِ اسلام راحت باشد.
البته در جنگهاى صليبى، مسيحىها، علاوه بر مسلمانان، يهوديان را هم كشتار و قربانى مىكردند.
جنگهاى صليبى حدود هفتصد سال پيش، يعنى تقريباً از سال 1270 م. ظاهراً پايان يافت. مسلمانان به مناسبتِ پايان جنگهاى صليبى شكرگزارى كردند كه الحمد اللّه راحت شده و به زندگى عادىِ خود مشغول گشتهاند.
اما هر پژوهشگر و مورخى كه دقت كند، در مىيابد كه اروپائيان حتى پس از پايان رسمىِ جنگهاى صليبى، به حملات خود ادامه دادند. جنگهاى صليبىِ اروپا عليه اسلام، هنوز ادامه دارد و از آن هنگام تا كنون، هرگز پيش نيامده است كه ما مورد تهاجمِ صليبيّون نباشيم. آنها همواره به صورتها و با تاكتيكهاى مختلف، به صورت نظامى يا فرهنگى يا اقتصادى يا غارت اموال ...
ما را مورد تهاجم قرار مىدادهاند.
اكنون دشمنان اسلام بار ديگر شرايط را مناسب ديدهاند و دست به شمشير بردهاند.
در تاجيكستان، چهل هزار زن و بچه را اسير و در به در كردهاند. در افغانستان، شصت هزار نفر از شدت سختىها و فشارها به طرفِ مرزها فرار كردهاند.
در بوسنى و هرزگوين، فرمانده صربها گفته است ما هفتصد سال است كه منتظر چنين فرصتى براى كشتار مسلمانان بودهايم و در فلسطين هم كه خودتان اطلاع داريد كه چه جنايتهايى مرتكب مىشوند.
از گرفتارىهاى گذشته و كنونىِ ما هم كه اطلاع داريد.
تاريخ نقل مىكند كه در جنگهاى صليبى، بعضى از اميران و فرماندهان مسلمان با صليبىها عليه مسلمانان متحد مىشدند و به منطقه مسلماننشينِ يك حاكم مسلمانِ ديگر حمله مىكردند. امروز نيز هشت كشور اسلامى، نماينده فرستادهاند و جلسه مشورتى گرفتهاند كه چگونه در كشورهايشان خفقان بر پا كنند و اسلامگرايان را بكشند.
دشمن در هر جا كه مىتواند مانند بوسنى و هرزگوين به طور مستقيم به كشتار مسلمانان مىپردازد و هر جا كه نمىتواند، با دستِ خودمان، اسلام و دين و قرآن را مىكوبد.
آنگاه ما خيال مىكنيم كه اگر روىِ خوش به آنها نشان دهيم و در برابرِ آنها اظهار اطاعت كنيم، آنها با ما خوب مىشوند!
در چند قرن گذشته، ما در برابر غربىها سرِ تعظيم و بندگى فرود آورديم و از آنها اطاعت كرديم. دستاورد آن همه اطاعت كردن براى ما كه يك چهارم يا يك پنجمِ جمعيت روى كره زمين هستيم، چيست؟ آيا تا كنون استقلال داريم، علم داريم؟ صنعت داريم؟
هنر داريم؟ چه چيزى براى ما مانده است؟
ما تا كِى مىخواهيم با اسلام دشمنى نماييم و فكر كنيم كه اگر به اروپا و آمريكا باج بدهيم، در نزدِ آنها عزيز و محترم خواهيم شد؟! واللّه چنين نخواهد شد.
سران كشورهاى اسلامى بايد بدانند كه از قدرتِ فراوانى برخوردار هستند. يك ميليارد جمعيت مسلمان از آنها حمايت مىكند.