خودش پرداخت شود. الگوى روابط صحيح و عادلانه كارگر و كارفرما و حقّ كارگر در مورد اعتصاب و مرخصى و حقوق ويژه، بايد تعيين و مشخص شود.
ما كه مىخواهيم اهداف اسلامى را در جامعه خود پياده كنيم، بايد بدانيم كه معيار تعيين اهداف اسلامى و تعيين حدود و مرزهاى آنها، احكام و دستورهاى اسلام است.
مسائل فقهى مانند تعيين حدود هنر و حجاب در اسلام، مسائل تخصصى هستند و نمىتوان پاسخگويى به اين مسائل را به عهده سليقههاى شخصىِ افراد وا گذاشت.
پاسخگويى به اين مسائل، در صلاحيتِ افرادى است كه بيست، سى يا چهل سال تلاشِ علمى كردهاند تا در فقه اسلامى متخصص شوند.
بايد اين مسائل را از آنها پرسيد.
اكنون نزديك به هزار و چهارصد سال از آغاز اسلام گذشته است. در اين مدت، فقها و دانشمندان بسيار بزرگى مانند شيخ طوسى، شهيد اول، محقق اول، محقق دوم، شيخ مفيد، ابن جنيد، ابن عقيل و صدها نفرِ ديگر در دامان اسلامْ تربيت شدهاند.
اما آن دسته از فقها كه توانستهاند در علم فقه، تحول به وجود آورند، تعدادشان از عدد انگشتانِ دست هم كمتر است. شيخ طوسى تفريع را بنيانگذارى كرد. محقق، فقه را تنظيم نمود. علامه در برخى از مسائل مانند «منزوحات بئر»، فقه را متحول كرد. مرحوم آقا باقر بهبهانى، فقه را از دستِ اخبارىها نجات داد و حضرت امامْ فقه را وارد عرصه مسائل اجتماعى كرد.
بنا بر اين، ايجاد تحول در فقه، كار سادهاى نيست كه هر كسى بتواند در برابر نظريات فقهاى پيشين، نظر مستقلى ارائه كند.
در تعيين اهداف اسلامى، بايد از سليقه گرايى پرهيز كرد و اين گونه نباشد كه هر سَرى، آواز مستقلى سَر دهد.
بلكه بايد روى مسائل، كار كارشناسى شود و متخصصان در باره آنها نظر دهند. در مقام اجرا نيز به اندازه لازم- حتى اگر شده، چند دهه- اهدافْ پيگيرى شوند تا نتايجِ مورد انتظار حاصل شود. اگر يك حركت بر اساس علم، بينش، تحقيق و ايمانْ انجام نشود، به نتيجه نمىرسد و موفق نخواهد شد.
به عنوان مثال، در اوايل انقلابْ همه ما ديديم كه در كشور ما يك حركتِ تند براى اسلامى كردنِ همه ابعاد جامعه آغاز شد.
نام خيابانها، آدمها، مغازهها، نوع لباس پوشيدن، آرايش بدن، آداب و رسوم و امثال آنها را عوض كرديم و مثلًا نام آرايشگاه ژاكلين به آرايشگاه بوعلى سينا تبديل شد!
اما پس از مدتى بسيارى از نامها كم كم به صورت اول بازگشت و دوباره نام آرايشگاه بوعلى سينا به آرايشگاه ژاكلين تبديل شد.
چرا اين اتفاق صورت گرفت؟ اقدامِ ما در ابتداى انقلاب براى اسلامى كردن جامعه، كار درستى بود؛ اما اساسِ آن با فكر و عقيده نبود و به همين دليل، به نتيجه نرسيد.
در صدر اسلام نيز نظير همين اتفاق، صورت گرفت. نامهاى افراد از عبد مكه، عبد الدار، عبد مناف و عبد العُزّى به حَسَن، حسين، على، جعفر، عبدالله و كاظم تبديل شد؛ به طورى كه بعد از اسلام، حتى يك نفر هم نام فرزندِ خود را «عبد الشمس» نگذاشت.
در صدر اسلام نيز آداب و رسوم جاهلى مانند قربانى كردن براى بت و پيشِ انساب و اظلام رفتن را ترك كردند؛ زيرا اينها آداب و رسومِ مربوط به دوره جاهلى و بتپرستى بود.
با اين تفاوت كه تغييرات اسلام گرايانه در صدر اسلام، برقرار و پايدار ماند زيرا از روى فكر و انديشه و از راهِ درستْ صورت گرفته بود؛ اما بسيارى از حركات و تغييراتِ