[اين خانهاى است كه خريده است آن را بندهاى خوار، از مردهاى كه او را از جاى برخيزاندهاند براى كوچ و بستنِ بار. از او خانهاى از خانههاى فريبْ خريده است، در كويى كه سپرى شوندگان جاى دارند و تباه شوندگان (روز به سَر آرند). اين خانه از چهار سو، در اين چهار حدّ جاى گرفته است:
حدّ نخست بدانجا كه آسيبها و بلا در كمين است و حدّ دوم بدانجا كه مصيبتها جايگزين و حدّ سوم به هوسى كه تباه سازد و حدّ چهارم به شيطانى كه گمراه سازد و درِ خانه به حدّ چهارمين گشاده است (و شيطان بدانجا ايستاده). خريد اين فريفته آرزومند (اين خانه را) از اين كس كه اجَل، وى را از جاى كند. به بهاى برون شدن از قناعتى كه موجبِ ارجمندى است، و درون شدن در ذلّت و به دست آوردنِ دنيا كه مايه دردمندى است ...]
همچنين هنگامى كه عثمان بن حنيف استاندار بصره بود، او را به يك ميهمانى دعوت كردند. او هم به آن ميهمانى رفت.
امير المؤمنين عليه السلام نامهاى بسيار سرزنشآميز به او نوشت و به وى گفت:
شنيدهام كه يكى از اهل بصره تو را به ميهمانى دعوت كرده است و تو شتابان به آن ميهمانى رفتهاى و غذاهاى رنگارنگِ گوارا