علتِ عدم موفقيتِ ما در مبارزه با مواد مخدر، اين است كه ما تا كنون با مظاهر پديده استعمال مواد مخدر مبارزه كردهايم نه با ريشه و منشأ آن و حتى اگر به ريشهيابىِ اين پديده پرداختهايم، تنها ريشههاى اقتصادى آن، مانند سودآور بودن قاچاق مواد مخدر را ديدهايم و از ريشههاى فرهنگىِ آن غافل بودهايم.
ارتكاب منكرات نيز همانند استعمال مواد مخدر، ريشه فكرى و فرهنگى دارد.
همان گونه كه تقوا، ورع، پرهيزكارى، خدمت كردن، سادهزيستى، قناعت و مانند اينها نيز منشأ فكرى و فرهنگى دارد.
گاهى اوقات از تفكر به اين معنايى كه اكنون مورد نظر من است، به «فرهنگ عمومى» تعبير مىشود. قبل از پيروزى انقلاب، فرهنگ عمومى ما، وارداتى بود و از غرب وارد شده بود. ما هم آن فرهنگ عمومى را پذيرفته بوديم و بر طبقِ آن زندگى مىكرديم.
فرهنگ عمومى، موضوعى نيست كه يكباره بتوان تغييرِ سريعى در آن ايجاد كرد.
ظرفى نيست كه يك دفعه بتوان آن را آب نمود يا خالى كرد؛ بلكه تغيير فرهنگ عمومى، يك موضوعِ زمانبَر است و احتياج به تلاش و فعاليتهاى فراوان دارد.
اين كه مىبينيد ما در بسيارى از مسائل مانند موسيقى، غنا، شيوه برگزارى مراسم عزا و عروسى و غيره مشكل داريم. منشأ اين مشكلات، آن است كه هنوز تفكر اسلامى كه بايد در ذهنِ ما شكل بگيرد و سبب اصلاحِ نارسايىهاى ما در اين موارد شود، هنوز آن تفكر اسلامى در ذهنِ ما شكل نگرفته و متحقق نشده است.
برخى از افراد، اين مشكلات را بر اساس سليقههاى فردىِ خود حل كردهاند و بر اساس سليقههاى فردىِ خود، اعلام مىكنند كه مثلًا فلان موضوع، جايز هست يا جايز نيست.
حل كردنِ مشكلات بر اساس سليقههاى فردى، ارزشمند و معتبر نيست. مشكلات فرهنگى بايد بر اساسِ مبانى علمى و فقهى حل شوند نه بر مبناى سليقه افراد.
امروز كه الحمد للّه كشور و نظام ما اسلامى است، وظيفه ما اين است كه تلاش كنيم تا تفكر ما هم تفكر اسلامى شود.
بايد فكر و فرهنگ اسلامى را در جامعه خودمان احيا كنيم. بايد تفكر و انديشه ما نيز مانند ياران و صحابه صديق پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و على عليه السلام شود. ما بايد تلاش كنيم كه همه ما در باره موضوعات مختلف، مانند ابوذر فكر كنيم.
اگر توانستيم به اين هدف دست يابيم كه فرهنگ و شيوه تفكرِ خود را اصلاح و اسلامى كنيم، كوششها و تلاشهاى ما براى حلّ مشكلات و ناهنجارىهاى فرهنگى جامعهمان، قرين موفقيت خواهد شد وگر نه با تعزير، شلاق زدن، حبس و مجازات مالى، مشكلاتْ حل نخواهد شد. اين گونه امور همانند داروهاى مسكّن، موقتى هستند.
براى اينكه به تفكر اصيل اسلامى و فرهنگ عمومىِ اسلام دست يابيم، بايد به كدام منبع و مرجع مراجعه كنيم؟ براى شناخت شيوه تفكر اصيل و نابِ اسلامى بايد چگونه عمل كنيم و آن را از چه منبعى اخذ كنيم كه دچار لغزشهاى سليقهاى و پيروى از نظريات فردىِ خودمان نشويم، بلكه به فرهنگ عمومىِ اسلام اصيلْ دست يابيم؟
تنها حوزههاى علميه كه مهد دانشهاى اسلامى است، مىتواند بيانگر شيوه تفكرِ اصيل اسلام باشد.
علوم اسلامى به دو نوع تقسيم مىشوند.
برخى از آنها مانند فلسفه، اقتصاد، تعليم و تربيت، مديريت و جامعهشناسى و ...
زادگاهشان اسلام نيست؛ اما اسلام در باره آنها حرف و نظر دارد.