ما با دشمنْ كارى نداشته باشيم، او هم با ما كارى ندارد. دشمنْ آمده است تا انتقامِ اسلام و استقلالطلبى را از ما بگيرد.
دشمن مىخواهد سيلىهايى را كه از ملتِ ما خورده است، جواب بدهد.
دشمن مىخواهد شرايطى را در منطقه ايجاد كند كه از اين پس بتواند در دنياى يك قطبى با آرامش، حكومت كند و تا پنجاه سالِ ديگر فكرِ مبارزه با آمريكا به مغز هيچ كس خطور نكند. اكنون اين نگرانى، ما را رنج مىدهد و اذيت مىكند.
ما بايد نيروهايمان را بسيج كنيم.
اين نيروهاى عظيمِ دانشجويى، كارگرى، روستايى، بازارى و همه مردممان را بسيج كنيم و همه نيروهاى ما بايد احساس كنند كه:
[بر آنان كه گفتند: پروردگار ما اللّه است و پايدارى ورزيدند، فرشتگان فرود مىآيند كه مترسيد و غمگين مباشيد، شما را به بهشتى كه به شما وعده داده شده، بشارت است.]
اكنون دشمن، اشتباهات خود را اصلاح كرده، تجديد نيرو نموده و با تاكتيكِ جديد به ميدانِ جنگ آمده است. ما هم بايد در گذشته خود، تجديد نظر كنيم و اگر اشتباهى داشتهايم، آن را اصلاح و جبران كنيم تا بتوانيم از خود دفاع كنيم.
هدف و شعار و راه ما، روشن و مقدس است. ما بايد مردم خود را به صبر و پايدارى و تحمّل دعوت كنيم. مبادا روزى انديشه رفاهطلبى، ثروتاندوزى، عافيتطلبى و خوشگذرانى به فكر ما خطور كند، كه در اين صورت، انقلاب از درون خواهد پوسيد.
ما بايد از اختلافات پرهيز كنيم.
خداوند مىفرمايد:
«... وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ ...»[2]
[... و با يكديگر به نزاع بر مخيزيد كه ناتوان شويد و مهابت و قوّتِ شما برود ...]
ما بايد به خداوند اميدوار باشيم و با مردم، صادقانه برخورد كنيم. مبادا براى هر هدفى، هر چند اهداف مقدس انقلاب، در مردمْ ايجادِ رعب و وحشت كنيم. بايد نسبت به انتقادها تحمّل داشته باشيم.
تاريخ نشان داده است كه زورمدارى در دراز مدتْ كاربرد ندارد. مبادا ما زمينه زورمدارى را در جامعه خود فراهم كنيم. مبادا بر سرِ هر چيزِ جزئى به همديگر انگ بزنيم و به نيروهاى خود، «ضد انقلاب» و «ضد ولايت» بگوييم. بايد قدر نيروهاى خودمان را بدانيم و آنها را حفظ كنيم.