پدران، پسران، برادران و عموهاى خويش را مىكُشتيم و در خون مىآلوديم. اين خويشاوندكُشى- ما را ناخوش نمىنُمود بلكه بر ايمانمان مىافزود، كه در راهِ راست پا بر جا بوديم، و در سختىها شكيبا، و در جهاد با دشمنْ كوشا. گاه تنى از ما و گاه تنى از سپاهِ دشمن به يكديگر مىجَستند و چون دو گاوِ نر سر و تنِ هم را مىخَستند. هر يك مىخواست جامِ مرگ را به ديگرى بپيمايد، و از شربتِ مرگش سيراب نمايد. گاه نصرت از آنِ ما بود، و گاه دشمنْ گوى پيروزى را مىربود. چون خداوند- ما را آزمود- و صدقِ ما را مشاهدت فرمود، دشمنِ ما را خوار ساخت، و رايتِ پيروزىِ ما را برافراخت.
چنانكه اسلام به هر شهر و ديار رسيد، و حكومتِ آن در آفاق پايدار گرديد. به جانم سوگند، اگر رفتار ما همانندِ شما بود، نه ستون دين پا به جا بود و نه درختِ ايمان شاداب و خوشنما. سوگند به خدا، كه از اين پس خون خواهيد خورد و پشيمانى خواهيد بُرد.]
يعنى گمان نكنيد كه در آن همه پيروزى كه در صدر اسلام به دست آمد، ما در گوشهاى ايستاده بوديم و خداوند به تنهايى مىجنگيد و نصرتِ خود را بر ما نازل مىفرمود.
خداوند ما را امتحان كرد. ما دلهايمان را روى زرهها پوشيديم. شمشيرها را از غلافها كشيديم. پدر بر روى پسر و پسر بر روى پدر شمشير كشيدند و در راه خدا با خويشاوندانِ خود جنگيدند. ما اسلام و ايمانِ خود را اثبات كرديم و آنگاه خداوند نصرتِ خود را نازل فرمود.
شما مردم ايران! در تمام مراحلْ از خود حُسنِ نيّت و حُسنِ عمل نشان داديد.
گذشت و فداكارى كرديد. استقامت ورزيديد.
محكم ايستاديد. در جبههها جنگيديد.
در شهرها مقاومت كرديد و در كوران حوادث، مشكلات را به جان خريديد.
در جريان رحلت حضرت امام، براى خدا، آن سوگوارىِ با شكوه و بى نظير را بر پا كرديد. پس از آن، دنيا منتظر بود تا ايران براى تعيين مقام رهبرى، در ظرف چند ساعت منفجر شود؛ اما خبرگانِ شما با يك حركتِ بسيار زيبا و عالى، رهبر كشور را تعيين كردند.
پس از آن نيز خداوند بارها مشاهده كرد كه شما همه چيزتان را در راه خدا داديد.
خداوند هم اين پيروزى بزرگ را كه ما چشم انتظارِ آن بوديم، به شما ارزانى داشت.
انشاءالله هميشه پيروز باشيد.
من فكر نمىكردم كه پيروزىهايى با اين بزرگى و چنين پشتِ سرِ هم، نصيبمان گردد؛ اما رحمت خداوند، بى انتها است و اين گونه الطاف خود را شامل حال ما قرار داد.
[1]- ر. ك: نهج البلاغه، ترجمه سيد جعفر شهيدى، خطبه 56، ص 46.