من در اين باره، از يك خطبه مولى چند جمله نوشتهام و خطبه اوّلم را با اين سخن تمام مىكنم. مردى از مولى امير المؤمنين عليه السلام در باره فتنههايى كه بعد از پيغمبر صلى الله عليه و آله در جامعه اسلامى به وجود آمد و وحدت مسلمانها را از بين بُرد و جامعه مسلمانان را آشفته كرد و در نتيجه آن فتنهها، جامعه به آن حال افتاد كه همه مىدانيم، پرسش نمود:
اينها چه كسانى بودند؟ با چه فكرى اين كار را كردند؟ چگونه اين توطئهها به وجود آمد؟
اگر چهره خودشان را آن گونه كه هستند به مردم نشان دهند و مردمْ آنها رابشناسند، از آنها حرفى را نمىپذيرند و تصديقشان نمىكنند، ولى مردم پارهاى از سوابق منافقانه اينها را مىبينند و فريب مىخورند، توطئه اينها را نمىفهمند، خيال مىكنند اينها ياران پيغمبر بودهاند. آنها با اين چهره منافقانه در ميان مردمْ فريبكارى مىكنند، توطئه مىچينند، بازى در مىآورند، جريانهايى را راه مىاندازند و تيشه به ريشه اسلام مىزنند.
[و مردى كه چيزى از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيد و آن را چنانكه بايد در گوش نكشيد.]
اما همه اختلافات و فتنهها ناشى از نفاق نيست؛ بلكه بعضى از آنها به دليل جهل و نفهمى است. برخى افراد چيزهايى از پيغمبر شنيدهاند؛ اما ياد نگرفتهاند و به عمق و ريشه مطالب نرسيدهاند، ولى خود را صاحبنظر و رأى و شايسته استنباط مىدانند؛ راه خود را مىگيرند و مىروند و از ديگرى هم حرف قبول نمىكنند. اينها يكى از عوامل فتنه و تفرقه امت هستند.
[و سومين، مردى است كه شنيد رسول خدا صلى الله عليه و آله به چيزى امر فرمود، سپس آن را نهى فرمود و او نمىداند.]
افرادى هستند كه اينها كم و بيش اطلاعاتى دارند، مسائل سياسى و اجتماعى را مىشناسند؛ امّا عمق مسئله براى آنها قابل درك نيست.
مقدارى مىدانند، مقدارى نمىدانند؛ امّا خود را صاحبنظر و رأى مىدانند. چنين فردى براى خودش تحليل و فكر دارد، براى خودش آيندهبينى دارد. او مىآيد و روى فكر و نيّت و ديد خودش گروه درست مىكند، براى خودش شبكه درست مىكند، كارى را