صداقت تنها به معناى صادق بودن در گفتار نيست. بلكه معناى صداقت، بسيار گستردهتر از اين است. در قرآن كريم، در حدود صد و پنجاه آيه در باره كلماتِ هم خانواده صداقت وجود دارد.
خداوند در قرآن مجيد بارها خود و پيامبران و مؤمنين را به صداقت ستوده و فرموده است:
همچنين قرآن كريم، برخى از پيامبران را به عنوان «صادق» نام برده است و آنان را بدين صفت مىستايد؛ از جمله: حضرت يوسف، حضرت ابراهيم، حضرت ادريس، حضرت يحيى و حضرت مريم عليهم السلام.
به طور كلى قرآن يكى از علايم تقوا و ايمان و عوامل سعادتِ انسان را صدق مىداند و صادقين را در كنار صابرين و قانتين و مستغفرين و شهدا، ستايش مىكند. از مطالعه قرآن شريف فهميده مىشود كه خداوند اهميت فراوانى به اين اصل داده است.
يكى از بزرگترين صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله و از پيشقراولان ياران پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، ابوذر بوده است. هنگامى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله خواستند ابوذر را ستايش كنند، فرمودند:
آسمان سايه نيفكنده و زمين بر پشت نگرفته، شخصى را كه راستگوتر از ابوذر باشد. اين نوع ستايش پيامبر صلى الله عليه و آله نيز دليل ديگرى بر اهميتِ صدق و صداقت در نزد ايشان است.
ممكن است گمان شود كه منظور از صداقت، تنها صداقت در گفتار و دروغگو نبودن است. دانشمندان علم منطق نيز مىگويند: صدق تنها در مورد جملههاى خبرى قابل تصور است و در مورد جملههاى انشائى قابل تصور نيست.
همچنين دانشمندان علم منطق بنا بر اختلاف نظرى كه بين خودشان وجود دارد، صدق را به مطابقت با واقع يا مطابقت با عقيده، تعريف مىكنند.
اما مفهوم صدق بسيار گستردهتر از آن است كه تنها مربوط به گفتار انسان باشد.
صادق بودن يعنى اين كه انسان در انديشه، عمل، گفتار، در ارتباط با خود و ديگران كج نباشد؛ منافق و فريبكار و حيلهگر و نيرنگباز نباشد.
اگر منظور از صداقت، فقط صداقت در گفتار بود، جملاتى مانند اين آيه شريفه بى معنا بود كه مىفرمايد: