تا اين تيرها بيفتند و سپس حمله كند، حضرت على عليه السلام فرمود: «اخَذَتْكَ عِرْقٌ مِنْ امِّكَ»[1]؛ اين رگِ ترس از طرف مادر توست؛ فرزند من در ميدان جنگ و جهاد فى سبيل اللّه، از مرگ نمىترسد.
برادران و خواهران! مژده مىدهم كه صدام مُرد، صدام رسوا شد، بگذاريد بگويد:
چهل و پنج هزار نفر از سربازان ما با افتخار اسير شدند، چند ده هزار از سربازان ما با سربلندى به جهنم رفتند، بقيه هم قهرمانانه پا به فرار گذاشتند!
مىخواهند صدام را حفظ كنند، حق دارند، چه كسى احمقتر از صدام كه مزدور آمريكا باشد؛ كيسينجر حق دارد كه بگويد بايد به جنگ خاتمه داد! اما قدرتهاى جهانى و مجامعِ به اصطلاح صلحِ بين المللى طورى به مردم دنيا القا مىكنند كه گويى عراق يك تنه جنگيده و حالا مجبور به فرار شده است. در حالى كه عقبنشينى عراق از بعضى مناطق جنگى صرفاً به نحو تاكتيكى و با هدف تجديد نيرو صورت گرفته است.
وانگهى عراق هنوز همه مناطق اشغالىِ خود را تخليه نكرده است، بلكه مناطق مهمّ استراتژيك را همچنان در دست دارد.
البته چون ايران متوجه مقصود صدام است و نمىگذارد او كار خود را ادامه دهد، از نظر قدرتهاى بين المللى سزاوار محكوميت و قرار گرفتن در زير فشار و محاصره اقتصادى و تهديد به دخالت نظامى است.
مردمى كه از اين حرفها ترس دارند، حق ندارند از خانه خود به كوچه قدم بگذارند؛ اما مردم ايران، اين سوختگان، باك ندارند از آتش.
جهاد- جهاد فى سبيل اللّه- را در كنار نماز و روزه، در فروع دين به ما درس دادند؛ گفتند: اگر شما در ميدان جنگْ رو در روى دشمن ايستادهايد و بايد بجنگيد و مىبينيد اگر جبهه را خالى كنيد، دشمن ضربه مىزند، نماز را- كه عمود دين و ستون دين است- در همان جا بدون سجده و بدون ركوع، با اشاره بخوانيد! (تكبير نمازگزاران)
نيروهاى مسلحِ اين ملت، لحظات را مىشمرند؛ چرا تحرك نظامى لازم در ميدانهاى جنگ ديده نمىشود؟
مردم! نيروهاى مسلح و مسئولان آنها از شما انتظار دارند. آنهايى كه تجربيات نظامى دارند، آنهايى كه مىتوانند سلاح به دست بگيرند، بايد هيچ چيز- حتى ماه مبارك رمضان و شب قدر- مانع آنها نباشد؛ بروند به سوى وعدهگاه حق، تا فتح و پيروزى نهايى نصيب ما شود. ما نبايد كوچكترين ضعفى از خود نشان دهيم و حتماً هم نشان نخواهيم داد.
(تكبير نمازگزاران)
خاطره روزى را به ياد شما مىآورم.
همه مىدانيد كه در جنگ صفّين وقتى كه لشكر على عليه السلام بعد از 18 ماه جنگ، در آستانه پيروزى بر معاويه بود و بنا به نوشته بعضى از تواريخ، لشكر انبوه معاويه در محاصره قرار گرفت، شكست معاويه روشن شد و او در يك لحظه ترديد و سستى، قافيه را باخت. حضرت على عليه السلام فرمود:
حمله كنيد! گروهى از لشكر ايشان آمدند، نشستند و با عمرو عاص مذاكره كردند و فريب معاويه را خوردند.
صدام! جدّ تو يك بار بعضى از مسلمانان سپاه على عليه السلام را فريب داده و اين دعوتِ كنونى به صلح هم از همان فريبها است.
شنيدهام سربازان سازمان ملل خواستهاند به مرز عراق بيايند و ببينند صدام به چه ذلتى افتاده است و در آنجا نظارت كنند و ببينند كه ايران حمله مىكند يا عراق؟ بيايند و ببينند كه ما
[1]-/ علامه مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، ج 42، ص 98( با عبارتِ« ادْرَكَكَ عِرْقٌ مِنْ امِّكَ»).