با كمكِ جهاد با نفس، به كاملترين مراحل خودسازى، دست يابند. براى اين افراد، انجام واجبات و ترك محرّمات هيچ سختى و مشقتى ندارد.
اگر انسان به اين مقام برسد، ممكن است در مسير انجام واجبات و ترك محرّمات، با برخى از سختىها و زيانهاى مادّى هم مواجه شود؛ اما روحاً از انجام اوامر الهى، دچار سختى و مشقت نمىشود؛ بلكه فرمانهاى خداوند را به آسانى انجام مىدهد. اين مقام، مرتبه بالاترى از تقوا است.
مرتبه بالاترِ تقوا اين است كه انسان از انجام فرمانهاى الهى، لذتِ نفسانى و معنوى ببرد. براى چنين شخصى، نماز خواندن نه تنها مشكل نيست، بلكه از خواندنِ نماز، لذت هم مىبَرَد. شخصى كه به اين مرتبه از تقوا دست يافته، از انجامِ هر يك از واجبات و تركِ هر يك از محرّمات، لذت مىبرد.
مىگويند: مرحوم سيد مرتضى رحمه الله همه واجباتش را سه بار تكرار كرده است. يعنى يك بار واجباتِ خود را انجام داده است.
سپس بار ديگر واجباتِ خود را تكرار كرده است. بعد از آن يك بار ديگر هم در يك وقتِ ديگر، همه واجباتش را به جا آورده است.
مرحوم سيد مرتضى رحمه الله در بيان علتِ تكرار واجباتش چنين مىفرموده است:
من از انجام دستورهاى الهى، لذتِ معنوى و حظّ نفسانى مىبرم. من از روزه گرفتن لذت مىبرم. نماز شب خواندن، نه تنها براى من سخت نيست، بلكه من از نماز شب خواندن، لذت مىبرم.
مرحوم سيد مرتضى مىفرموده است:
من از انجام همه دستورهاى الهى لذت مىبرم. همچنان كه يك شخص گرسنه از خوردنِ يك غذاى مطبوع لذت مىبرد، من هم از انجام دستورهاى الهى لذت مىبرم.
وقتى يك آدم گرسنه غذاى مطبوعى مىخورد، مشكل است كه بگويد من به خاطر خدا غذا مىخورم و در اين غذا خوردن، قصدِ قربت مىكنم. به همين دليل، من هم چون از انجام دستورهاى الهى لذت مىبرم، در درست بودنِ قصد قربتِ خودم، ترديد مىكنم.
بنا بر اين واجباتِ شرعىِ خودم را تكرار مىكنم.
پس، بالاترين مرحله تقوا اين است كه انجام واجبات و تركِ محرّمات الهى نه تنها هيچ سختى و فشارى بر انسان وارد نكند، بلكه انسان از انجام دستورهاى الهى لذتِ معنوى هم ببرد.
امروز به مناسبتِ سيزدهم آبان، در باره استكبار، صحبت مىكنم.
قرآن كريم، كتابِ هدايت است. هدايتگرِ امتها است. اين كتاب شريف براى موضوع استكبار، اهميت فراوانى قائل شده است و در آياتِ فراوانى در سورههاى مكّى و مدنى در باره استكبار سخن گفته است.
در بسيارى از آيات قرآن شريف، استضعاف در برابر استكبار، قرار داده شده است. انسان وقتى در موارد استكبار دقت مىكند، متوجه مىشود كه استكبار يك عمل نيست؛ يك تفكر و منش است.
استكبار يك منشِ ريشهدارِ عميق است كه ريشه در روح و قلبِ انسان دارد. شايد بيشتر مردم بذر استكبار را در قلب خود داشته باشند تا هنگامى كه در شرايط مساعد و مناسب، اين بذر رشد كند و انسان را تبديل به يك شخصِ مستكبر نمايد.
بنا بر اين اگر بخواهيم در باره استكبار فكر و بررسى كنيم، نبايد با گفتنِ حرفهاى سطحى از كنارِ آن رد شويم؛ بلكه بايد در باره استكبار، يك كار علمى انجام دهيم. بايد هويت استكبار، آثار شوم استكبار، نقشههاى شوم استكبار براى اشخاص و جامعهها و