احكام شرعىِ مربوط به پول و بانكدارى را استنباط كند.
همچنين اگر مجتهدى از مسائل مربوط به تنظيم خانواده، آمار جمعيت، چگونگى جلوگيرى از مواليد، پيامدهاى تنظيم فاصله بين باردار شدن، ارتباط تنظيم خانواده با مسائل اقتصادى و ساير مسائل اجتماعى آگاه نباشد، نمىتواند احكام شرعىِ مربوط به مسئله تنظيم خانواده را استنباط كند.
حتى حضرت امام رحمه الله در بيان شرايط مجتهد، تعبيرى فرمودند كه اگر فرد ديگرى اين حرف را زده بود، مىگفتيم حتماً اشتباه كرده است؛ اما چون حضرت امام اين حرف را زدهاند، بايد دقت كنيم تا منظورِ ايشان را بفهميم.
تعبير ايشان اين است كه: «مجتهد بايد اشخاص را بشناسد». اما شناخت افراد چه ربطى به اجتهاد دارد؟
منظور حضرت امام اين است كه مجتهد بايد استعدادها، نيروها، توانها، ناتوانىها و ضعفهاى افراد را بشناسد و هر فردى را در جامعه به كارى كه شايسته اوست، بگمارد.
خلاصه سخن اين كه حضرت امام مىفرمايد: در فقه، تنها كتاب و سنت و اجماع و عقلْ كافى نيست؛ بلكه در استنباطْ بايد عامل زمان و مكان و تغييرات اجتماعى را هم در نظر بگيريد تا اجتهادِ شما در جامعه قابلِ پياده شدن باشد.
اگر ما بخواهيم راه امام را تداوم ببخشيم، تنها با گفتنِ اين كه «راه امام تداوم دارد»، هدفِ ما متحقق نخواهد شد. اگر مىخواهيم راه امام را تداوم ببخشيم، بايد برنامههاى درسىِ حوزههاى علميه، اشتغالات علمى و فقهى و استنباطهايمان را بر روى همان خطى كه حضرت امام رحمه الله نشان داده است، قرار دهيم.
اگر در عمل، در خط امام حركت نكنيم، به پيام امامْ عمل نكردهايم و در اين صورتْ تداوم راه امام، جز يك شعارِ تو خالى و بى كاربرد، چيز ديگرى نيست.
چهارمين پيام حضرت امام كه مىخواهم خدمتتان عرض كنم، طرفدارى از مستضعفان و محرومان، و ناسازگارى و ستيزهجويى و دشمنى با مستكبرين و شركِ جهانى است.
حضرت امام رحمه الله بهتر از هر كسِ ديگرى، محرومان و مستضعفان را شناخته بود.
بار سنگينِ انقلاب را مستضعفين به دوش كشيدند. بيشترين تعداد شهدا و اسرا و مفقودين از خانوادههاى محروم و مستضعف برخاستهاند.
سقوط در مشكلات اداره زندگى و گرفتار شدن در چنبره فقر، مخصوص مستضعفان و محرومانِ جامعه است. از ابتداى شروع انقلاب تا كنون، مستضعفين بار سنگين انقلاب را به دوش كشيدهاند و هنوز هم بار انقلاب بر دوشِ محرومان است. (تكبير نمازگزاران)
برنامه نظام در مسائل زندگى و معيشت اقتصادى بايد بر اساسِ فقرزدايى باشد.
ممكن است بعضىها بگويند: هر قدر در جامعه، تعداد سرمايهداران بيشتر باشد، زكات و كفّاره و صدقه بيشترى مىدهند.
ديگران هم چيزى از دستِ آنها مىگيرند و مىخورند. خوشحال و راضى مىشوند و خدا را شكر مىكنند.
اين فكر و نظريه، بسيار بد و غلط است كه بخواهيم در جامعه، تعدادى را فقير نگه داريم كه صدقه خور داشته باشيم و از آن بترسيم كه اگر فقير نبود، كفّارهها را به كه بدهيم و چه كسى صدقهها را بخورد؟ اين نظريه، يك بى منطقىِ آشكار است. شما تابع آن نباشيد.
وقتى حضرت امام از دنيا رفت، مستضعفين بيشتر از هر كسِ ديگر، احساسِ بىپناهى كردند. محرومان جامعه گمان كردند كه بعد از حضرت امام، پناه و