عزيز عرض مىكنم كه مردم و دولت ايران از تلاش صلحجويانه شما تشكر مىكنند و بدانيد كه امّت ايران نه جنگ طلب است و نه جنگ را شروع كرده و نه خواهان ادامه جنگ است؛ امّا در مقابل تجاوزى كه به كشور او صورت گرفته است، دفاع مىكند و فاتح و پيروز است. (تكبير نمازگزاران)
در حالى ما به صلح دعوت مىشويم كه هنوز دشمن در خاك ماست و افتخار مىكند كه سرزمين ما و شهرهاى ما را اشغال كرده است. انصاف بدهيد، اگر در اين شرايط، ما سلاح را بر زمين بگذاريم، معناى آن چيست؟ صلح يا تسليم؟
آيا معناى آن، جز اين است كه ما با همه قدرت و امكاناتمان در مقابل صدّام و صدّاميان تسليم شويم و از حقمان دفاع نكنيم؟
آيا متجاوز از تجاوز خود دست برداشته و آثار تجاوز زدوده شده است كه ما سلاح را بر زمين بگذاريم؟
چرا دولتهاى غير متعهد، نشستِ خودشان را به جاى بغداد كه حكومتش متجاوز است، در جاى سالمترى برگزار نمىكنند تا متجاوز تنبيه شود؟
آيا اين درست است كه دولتهاى غير متعهد، چون نمىتوانند متجاوز را تنبيه كنند، به ما بگويند: شما دو ماه نجنگيد و از حقتان دفاع نكنيد، چون ما مىخواهيم در بغداد جلسه و نشست داشته باشيم؟ آيا منطق اسلام و انسانيت و فضيلت، اين است؟ آيا ما حق نداريم از اين دوستانمان، از اين هيئتهاى صلح كه هيچ ترديدى در حسن نيّت برخى از آنها نداريم، گلايه كنيم كه: چرا مسئله را از راه طبيعىِ آن دنبال نمىكنند؟
حتى اگر دنيا قبلًا در قدرتمند بودن ما ترديد داشت، امروز به قدرت و اقتدار ما پى برده است. دليل آن هم آشفتگى فكرى شاه حسين و سفرهاى نامنظم اوست كه ما را به ياد دوران آخرِ حكومت طاغوتىِ شاه در ايران مىاندازد. در آن زمان نيز شاه حسين از اين طرف به آن طرف پرواز مىكرد تا رفيق خود را نجات دهد و اين روزها نيز همان كار را براى صدام انجام مىدهد.
حسنى مبارك به ما تهمت مىزند و مىگويد: ايران جنگ طلب است. اسرائيل به خاك مصر تجاوز كرده و آسيبهاى فراوانى به مصر وارد ساخته است، به گونهاى كه تا پنجاه سال ديگر هم آثار اين آسيبها برطرف نخواهد شد. با وجود اين، حسنى مبارك با اسرائيل پيمانِ دوستى مىبندد، ولى ايران را محكوم مىكند و به ما اعلان جنگ مىدهد. حسنى مبارك نيروهاى مصرى را براى جنگ با انقلاب اسلامى به مرزهاى ايران فرستاده است. با اين حال آيا ما جنگ طلبيم يا حسنى مبارك؟
ما چه كردهايم كه مورد بىمهرى قرار بگيريم؟ جز اين كه گفتهايم:
بگذاريد كشور خودمان را خودمان اداره كنيم و نظام خودمان را خودمان تعيين كنيم.
ما جنگ طلب نيستيم؛ اما متجاوز را چنان تنبيه مىكنيم كه موجب عبرت ديگران باشد.
(تكبير نمازگزاران)
امثال حسنى مبارك، ما را متهم مىكنند كه مىخواهيم در امور داخلى عراق دخالت كنيم.
اينها در آينه، عكس خودشان را ديدهاند و گمان كردهاند كه آن تصوير، ما هستيم.
بيش از صد سال است كه ما عليه دخالتِ ديگران مىجنگيم و شعار ما اين است كه:
«يا مرگ يا آزادى و استقلال».
آيا ما با آن سابقه مبارزات استقلال طلبانه، به خاك عراق طمع كردهايم؟ خير، هرگز ما به يك وجب از خاك يا يك جرعه آب عراق چشم طمع ندوختهايم. صدام عفلقى و دوستان و اربابانش هستند كه بويى از انصاف و فضيلت و عدالت به مشامشان نرسيده است و