هيچ گونه انسجام و نظم و خطّ مشى واحد و هدفدار در زندگىِ اين اشخاص وجود ندارد. زندگىشان سراسر هرج و مرج و نابسامانى است.
مذهب به انسان، ايمان و تقوا مىدهد.
يكى از آثار ايمان و تقوا كه شايد مهمترين و نخستين اثرِ آن باشد، اين است كه انسان را اصول گرا و هدفدار مىكند.
انسانِ با تقوا و مؤمن مىداند كه چرا زندگى مىكند، چرا مىخوابد، چرا بيدار مىشود و چرا فعاليت مىكند. او مىداند از زندگى چه انتظارى دارد و چه مىخواهد و قصد دارد به كجا برسد؛ در زندگى داراى يك هدفِ واحد و جهتِ مشخص و خطّ مشى معيّن و راهِ روشن است.
بنا بر اين، اولين اثرِ ايمان و تقوا در زندگىِ انسان، اين است كه انسان را هدفدار و پايبندِ اصول مىكند.
هنگامى كه انسان در اثر ايمان، هدفدار شد، مشكلاتِ زندگىاش به سرعت مانند يخ در برابر آفتاب گرمِ تابستان، ذوب مىشوند و از بين مىروند. پس ما مىتوانيم بگوييم:
يكى از نتايج ايمان و تقوا در زندگى انسانها، حلّ مشكلاتِ آنها است.
توضيح اين مطلب به طور كوتاه اين است كه هر انسانى در زندگى با شمارى از مشكلات فردى و اجتماعى، روحى و جسمى و ساير انواع مشكلات، دست به گريبان و روبرو است.
اين مشكلات از خارج بر زندگى بشر تحميل نشدهاند؛ بلكه مقتضاى طبع زندگى هستند. شرايط زندگى انسان در روى كره زمين به گونهاى است كه از هنگامى كه چشمِ خود را در اين دنيا باز مىكند، زندگىاش با مشكلات گوناگون گره خورده است.
از ابتداى زندگى بشر همه انسانها؛ خدايى يا مادّى، بى سواد و با سواد، قديمى و جديدى، همه در پىِ حلّ مشكلات بودهاند.
مىخواستهاند بدانند وقتى مشكلى در زندگىِ آنها پديد مىآيد، چگونه بايد آن را حل كنند.
در تلاش براى حلّ مشكلات، جامعههاى انسانى به دو بخش تقسيم شدهاند؛ جامعههاى مذهبى و جامعههاى غير مذهبى.
جامعههاى غير مذهبى پايبند ايمان و تقوا نيستند. اين جامعهها معمولًا در حلّ آن دسته از مشكلاتشان كه در اثر جرايم، تخلفات، ستمگرىها و تجاوزات، به وجود مىآيند، دست به دامنِ قانون و سازمانهاى وسيعِ قانونى مىزنند.
آنها تلاش مىكنند تا به وسيله سازمانها و دستگاههاى پليسى، بازرسى، قضائى، اطلاعاتى و نظاير آنها، مشكلاتِ خود را برطرف كنند.
همچنين اين جوامع تلاش مىكنند تا ساير مشكلاتشان اعم از اقتصادى و صنعتى و ... را هم به كمك علم و عقل و طرح و برنامه متخصصانِ علوم مختلف، حل نمايند.
در عين حال، هنگامى كه انسانْ تاريخ را ورق مىزند، مشاهده مىكند كه با وجود تمام كوششهايى كه براى حلّ مشكلات صورت گرفته است، بشر در اين زمينه به موفقيتِ كامل دست نيافته است. يعنى ما نمىتوانيم در تاريخ حيات انسانى حتى يك منطقه يا يك جامعه را پيدا كنيم كه توانسته باشد مشكلاتش را از اين راه برطرف نمايد.
من نمىخواهم بگويم اين سازمانها، دستگاهها، قانونها و تلاشها، هيچ نتيجهاى نداشته است، بلكه مىخواهم بگويم: نتيجه آنها، صد در صد نبوده است.
امروز، زندگى بشر اين همه پيشرفت كرده است؛ اما در اين زمينه، اگر نگوييم كه مشكلاتش بيشتر و بدتر شده است، حد اقل