در باره دهه فجر و ساير اعياد مذهبى كه جنبه مردمى دارد، همه مردم بايد احساسِ وظيفه كنند و فعالانه در بزرگداشتِ اين شعاير مذهبى، مشاركت كنند. هر كس به اندازه توانِ خودش تكليف دارد. اين كه ديگران دهه فجر را تعظيم كنند يا نكنند، كم تعظيم كنند يا زياد، موجب سقوطِ تكليفِ من نمىشود.
تا كنون همه مردم در بزرگداشت دهه فجر، شركت مىكردهاند؛ اما حضور مردم بايد بيش از اين باشد.
برادران و خواهران عزيز! توجه كنيد كه تعظيم شعاير الهى، واجب كفائى نيست كه بگوييم: ديگران انجام دادهاند پس ما وظيفهاى نداريم! تعظيم شعاير الهى واجب عينى است.
براى تعظيم شعاير الهى، هر كارى كه بخواهيم بكنيم، چراغانى يا تهيه و نصب پوستر، همه ما بايد در آن شركت كنيم.
هر كدام از ما نسبت به خودش وظيفه دارد كه در اين روزهاى مبارك، حد اكثر تعظيم و خدمت را نسبت به ايام دهه فجر انجام دهد.
موضوع ديگرى كه در اين خطبه در باره آن صحبت مىكنم، بازسازى است.
در خطبههاى نماز جمعه گذشته، مطالبى در باره بازسازى خدمت شما عرض كردم.
تا كنون تلاشهايى در باره ابعاد مختلفِ بازسازى مانند مشورت، كارشناسى، برنامهريزى و سياستگذارى صورت گرفته است.
همچنين فعاليتهايى براى بازسازى در بخشهاى مختلف مانند صنعت، زراعت، امور فرهنگى، امور اجتماعى و امور مالى و ادارى، صورت گرفته است. همه اين تلاشها و فعاليتها قابل تقدير است.
اما پيامدهاى جنگْ تنها در اين بخشها نيست. پيش از اين، ما در كتابها خوانده بوديم كه جنگ يك سلسله پيامدهاى ناگوارِ روانى و اخلاقى هم دارد. اكنون اين مطلب را با تمامِ وجود احساس مىكنيم.
اگر پيامدهاى روانى و معنوى و اخلاقىِ جنگ از ساير پيامدهاى آن پيچيدهتر نباشد، سادهتر هم نيست.
بازسازى اخلاقى و روانىِ جنگ، اهميتِ بسيار فراوانى دارد. سياستگذارى، رهنمود دادن، ارشاد كردن، برنامهريزىِ تعيين اولويتها و هدايت و همسو كردن تلاشهاى مربوط به بازسازىِ اخلاقىِ جامعه، از كارهاى بسيار ضرورىِ بازسازى كشور است.
اگر در مرحله بازسازى كشور به بازسازىِ اخلاقىِ جامعه اهميت ندهيم، يا كمتر از حدّ لازم به آن اهميت دهيم و آن را به عهده جمعيتهاى پراكنده، مساجد متفرق و روزنامهها بگذاريم؛ آينده بسيار نگران كننده است.
اين درست نيست كه ما بگوييم بازسازى اخلاقىِ جامعه تنها وظيفه مساجد، حسينيهها، روزنامهها، رسانههاى گروهى و صدا و سيما است؛ هر چند ابزار بازسازى اخلاقى جامعه، همينها هستند. زيرا هر كس به گونهاى فكر مىكند و بنا بر سليقه خود، چيزى را مىپسندد و به راهى مىرود. من از آن مىترسم كه اگر هدايت، برنامهريزى و مديريتِ بازسازى اخلاقىِ جامعه به اين شكلِ ناهماهنگْ صورت پذيرد، با آسيبهاى جبران ناپذيرى روبرو شويم.
بايد برادرانِ دستاندركارِ بازسازى كشور به آسيبهاى اخلاقى و معنوى كه به دنبال جنگ، براى هر منطقه و مردم جنگزده پيش مىآيد، توجهِ كافى نمايند. انشاءالله اين برادران كه در برابر بازسازى كشور، احساس وظيفه مىكنند، به بازسازى اخلاقى جامعه هم كاملًا اهميت بدهند تا اين بخش مهمّ